تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب از تونل تا بهشت
معرفی کتاب از تونل تا بهشت
کتاب الکترونیکی «از تونل تا بهشت» نوشتهٔ فرزانه خادم و با ویراستاری زهرا صنویری، اثری در حوزهٔ داستانهای فارسی معاصر است که نشر متخصصان آن را منتشر کرده است. این کتاب با نگاهی به زندگی و خاطرات نویسنده، روایتی از رشد، تلاش و عبور از دشواریهای زندگی خانوادگی و اجتماعی در بستر جامعهٔ ایرانی ارائه میدهد. «از تونل تا بهشت» با زبانی صمیمانه و روایتی خودزندگینامهای، به فرازونشیبهای زندگی یک دختر نوجوان در خانوادهای پرجمعیت و کمبرخوردار میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب از تونل تا بهشت
«از تونل تا بهشت» اثری در قالب داستان بلند یا خاطرهنگاری است که با محوریت زندگی نویسنده، تصویری از دوران کودکی تا جوانی او را در دهههای پایانی قرن ۱۴ و آغاز قرن ۱۵ هجری شمسی ترسیم میکند. فرزانه خادم در این کتاب، با بهرهگیری از روایت اولشخص، به بازخوانی خاطرات خود از خانواده، مدرسه، محله و جامعه میپردازد. ساختار کتاب مبتنی بر فصلهایی با عناوین استعاری و نمادین است که هرکدام بخشی از مسیر رشد و بلوغ شخصیت اصلی را بازگو میکند. این اثر، علاوهبر روایت زندگی شخصی، به بازتاب شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در سالهای گذشته میپردازد و از خلال جزئیات زندگی روزمره، تصویری از روابط خانوادگی، نقش زنان، فقر، تلاش برای تحصیل و امید به آینده را به نمایش میگذارد. «از تونل تا بهشت» با نگاهی جزئینگر و گاه طنزآمیز، تجربههای تلخ و شیرین نویسنده را در بستر خانوادهای پرجمعیت و سنتی روایت میکند و از خلال خاطرات، به دغدغههای هویتی، آرزوها و چالشهای نسل خود میپردازد.
خلاصه داستان از تونل تا بهشت
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «از تونل تا بهشت» با خاطرات کودکی راوی در خانهای کوچک و پرجمعیت در شهر زنجان آغاز میشود. نویسنده با توصیف فضای خانه، حمام نمور و تیر چراغبرق کنار پنجره، دنیای کودکی خود را بازسازی میکند؛ جایی که اتاق مطالعهاش همان حمام خانه است و نور چراغ نفتی و تیر چراغبرق، همراهان همیشگی شبهای درسخواندن او هستند. راوی از آرزوهای کودکیاش برای فضانوردشدن میگوید و از تونلی که با تلاش و پشتکار، از خانهٔ پدری تا دانشگاه تهران میزند. در این مسیر، با چالشهایی چون فقر، کمبود امکانات، بیتوجهی خانواده و تفاوتهایش با خواهران و برادرانش روبهرو میشود. روایت، بهتدریج به معرفی اعضای خانواده، بهویژه پدر سختگیر و مادر صبور، مادربزرگ اسطورهای و برادر باهوش و خواهران متفاوت میپردازد. هر فصل، بخشی از زندگی راوی را در قالب خاطره یا روایت کوتاه بازگو میکند؛ از مشکلات تحصیل و لباسهای دستدوم تا تجربههای تلخ و شیرین روابط خانوادگی، مراسم سنتی، فقر و امید. در نهایت، داستان با عبور راوی از تونل دشواریها و رسیدن به موفقیت تحصیلی و شغلی، تصویری از رشد و بلوغ یک دختر ایرانی را ارائه میدهد، بیآنکه پایان داستان بهطور کامل افشا شود.
چرا باید کتاب از تونل تا بهشت را بخوانیم؟
این کتاب با روایت جزئیات زندگی روزمره و خاطرات شخصی، تصویری ملموس از تلاش، امید و پشتکار در شرایط دشوار ارائه میدهد. «از تونل تا بهشت» بهواسطهٔ روایت صادقانه و بیپیرایه، خواننده را با دنیای کودکی و نوجوانی در خانوادهای پرجمعیت و کمبرخوردار آشنا میکند و از خلال تجربههای فردی، به مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعهٔ ایرانی میپردازد. این اثر، نهتنها داستانی از عبور از موانع و رسیدن به اهداف است، بلکه فرصتی برای همدلی با نسلی است که با کمترین امکانات، رؤیاهای بزرگ خود را دنبال کردهاند. خواندن این کتاب میتواند الهامبخش کسانی باشد که در مسیر زندگی با دشواریها روبهرو هستند و به دنبال راهی برای عبور از تونلهای تاریک زندگی خود میگردند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای خودزندگینامهای، روایتهای اجتماعی و خاطرهنگاریهای معاصر ایرانی مناسب است. همچنین کسانی که دغدغهٔ رشد فردی، عبور از موانع و شناخت زندگی در خانوادههای پرجمعیت و کمبرخوردار را دارند، میتوانند از خواندن این اثر بهرهمند شوند.
بخشی از کتاب از تونل تا بهشت
«باور میکنید من از حمام نمور خانه پدرم تونل زدم به دانشگاه تهران!؟ من پل نزدم؛ بلکه تونل زدم با تمام قدرت! وقتی در دفتر انشای یازدهسالگیام نوشتم؛ دوست دارم در آینده فضانورد بشوم هیچوقت فکر نمیکردم به یک دختر تونلکن تبدیل شوم. من از کودکی عاشق ستارهها بودم و دوست داشتم سوار موشکی بشوم و تا نزدیکیشان بروم. موشکی که پنجره گرد کوچکی دارد و من از آن پنجره موقع رفتن به آسمان، ستارهها را نگاه میکنم. یادم نیست شکل موشک را در تلویزیون دیده بودم یا در جلد مجله یا در داخل صفحات کتاب ولی میدانستم موشک شبیه یک مداد است؛ البته یک مداد پهن. چندبار در دفتر نقاشیام شکل موشکی را کشیده بودم که من در داخلش نشستم و بیرون را نگاه میکنم. آنموقعها که زنجان شهر کوچکی بود و خیلی از مردم شهر اتومبیلی نداشتند تا سوارش بشوند و اکثر رفتوآمدها با پای پیاده یا با دوچرخههای فونیکس بود و تعداد تاکسیهای شهر زنجان به تعداد انگشتان دست هم نمیرسید، من به فکر سوارشدن به موشک بودم و رفتن به فضا! دوست داشتم از زنجان به فضا بروم و مانند یک فضانورد سوار بر موشک رو به آسمانها بردارم. آن روز وقتی جلوی همکلاسیهایم ایستادم و انشایم را بدون تردید خواندم، معلم با تعجب نگاهم میکرد. شاید هیچیک از شاگردانش تا به آن روز شغلی مثل شغل من را انتخاب نکرده بودند. بیشتر آنها شغل معلمی یا طبابت را انتخاب کرده بودند. اما یکی از همکلاسیهایم آرزو داشت روضهخوان شود. روضهخوانها افرادی خوشصدا هستند که آهنگهایی سوزناک درخصوص ظلم انسانها میخوانند و اشک مردم را درمیآورند. گریاندن مردم نیز یک نوع حرفه و مهارت است! اما آن روز معلم کلاس رغبت چندانی به شغل او نشان نداد و من این را از چهره معلم فهمیدم.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۶۲ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۶۲ صفحه