
کتاب قصه های من و بچه هام؛ کارت دعوت
معرفی کتاب قصه های من و بچه هام؛ کارت دعوت
معرفی کتاب قصه های من و بچه هام؛ کارت دعوت
کتاب الکترونیکی «کارت دعوت» نوشتهٔ شهرام شفیعی و با تصویرگری سام سلماسی، توسط انتشارات سیمای شرق در مجموعهٔ «قصههای من و بچههام» منتشر شده است. این کتاب طنزآمیز برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته شده و با روایت ماجراهای روزمرهٔ یک خانواده، موقعیتهای خندهدار و اتفاقات غیرمنتظره را به تصویر میکشد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب قصه های من و بچه هام؛ کارت دعوت
«کارت دعوت» اثری است در قالب داستانهای کوتاه طنز که در سال ۱۳۹۹ منتشر شده و بخشی از مجموعهای با محوریت خاطرات و ماجراهای خانوادگی است. نویسنده با نگاهی شوخطبعانه، زندگی روزمرهٔ یک خانواده را روایت میکند؛ خانوادهای که هر بار با بهانهها و اتفاقات عجیب و غریب روبهرو میشود. فضای داستانها سرشار از موقعیتهای کمیک و دیالوگهای بامزه است که روابط میان اعضای خانواده و فامیل را به تصویر میکشد. این کتاب با زبان کودکانه و تصویرگری رنگی، تلاش میکند تا هم کودکان و هم بزرگترها را به دنیای طنز و خیالپردازی ببرد. در کنار روایتهای فانتزی، اشارههایی به عادتها و رفتارهای آشنا در خانوادههای ایرانی دیده میشود که فضای کتاب را برای مخاطب ملموستر میکند.
خلاصه کتاب قصه های من و بچه هام؛ کارت دعوت
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستانهای «کارت دعوت» حول محور یک خانوادهٔ پرجمعیت و فامیلهایشان میچرخد که هر بار به بهانهای از زیر رفتن به کوه یا مهمانی شانه خالی میکنند. بهانههایی مثل پیچخوردگی پا، سرگیجه یا حتی نداشتن شلوار مناسب، دستمایهٔ موقعیتهای طنزآمیز میشود. در یکی از روایتها، اعضای خانواده برای رفتن به کوه با بهانههای عجیب روبهرو میشوند و در نهایت هیچکس جز خودشان همراه نمیشود. در ماجرایی دیگر، شستن دستها به بهانهای برای شوخی و کشدادن کارها تبدیل میشود و حتی خوردن غذا هم به چالشی خندهدار بدل میگردد. در داستانی دیگر، شخصیت اصلی به مهمانیای دعوت میشود که هیچکس او را نمیشناسد و با مجموعهای از اتفاقات عجیب و سوءتفاهمها روبهرو میشود. خرید شلوارک و قایق برای رفتن به مهمانی، یا ماجرای کیک هویج و گرمکردن ماشین، نمونههایی از موقعیتهای کمیک کتاب هستند که با اغراق و شوخی روایت میشوند. در تمام این داستانها، روابط خانوادگی، عادتهای روزمره و واکنشهای بامزهٔ شخصیتها، فضای کتاب را سرشار از طنز و سرگرمی میکند.
چرا باید کتاب قصه های من و بچه هام؛ کارت دعوت را خواند؟
این کتاب با روایت طنزآمیز و موقعیتهای غیرمنتظره، به زندگی روزمرهٔ خانوادهها نگاهی متفاوت میاندازد. شوخی با عادتها و رفتارهای آشنا، باعث میشود مخاطب هم بخندد و هم خودش را در موقعیتهای داستان ببیند. تصویرگری رنگی و فضای شاد کتاب، آن را برای جمعخوانی خانوادگی یا مطالعهٔ کودک و نوجوان جذاب میکند. همچنین، کتاب به شکل غیرمستقیم مهارتهایی مثل حل مسئله و کنار آمدن با موقعیتهای پیشبینینشده را به مخاطب یادآوری میکند.
خواندن کتاب قصه های من و بچه هام؛ کارت دعوت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای کودکان و نوجوانانی که به داستانهای طنز و موقعیتهای خندهدار علاقه دارند، مناسب است. همچنین والدینی که دوست دارند با فرزندانشان کتاب بخوانند و لحظاتی شاد را تجربه کنند، میتوانند از این اثر بهره ببرند. برای کسانی که به دنبال داستانهایی دربارهٔ خانواده و روابط فامیلی هستند، این کتاب انتخاب خوبی است.
فهرست کتاب قصه های من و بچه هام؛ کارت دعوت
- به کوه نمیرویم: روایت تلاش خانواده برای جمعکردن فامیل جهت رفتن به کوه و بهانههای عجیب هرکدام برای نیامدن.- ماجرای شستن دستها: داستانی دربارهٔ وسواس مامان خانواده برای شستن دستها و شوخیهای اعضا با این موضوع.- مهمانی و کارت دعوت: ماجرای رفتن شخصیت اصلی به مهمانیای که هیچکس او را نمیشناسد و اتفاقات بامزهای که رخ میدهد.- خرید شلوارک و قایق: داستان خرید لباس و وسایل عجیب برای رفتن به مهمانی و ماجراهای خندهدار فروشگاه.- کیک هویج و عمو: روایت تلاش برای آمادهکردن عمو و کیک هویج برای مهمانی و اتفاقات غیرمنتظره در مسیر.هر فصل با یک موقعیت طنز و خانوادگی شروع میشود و با شوخی و اغراق به پایان میرسد.
بخشی از کتاب قصه های من و بچه هام؛ کارت دعوت
«با فامیل قرار گذاشته بودیم که برویم کوه. مامان بیدارم کرد و گفت: ۱گفتم :۰«من نمیآیم. پایم پیچ خورده. نگاه کنید. مچ پایم اندازهی یک نارگیل شده!»مامانی ملافه را کنار زد تا مچ پایم را ببیند. یک نارگیل بزرگ زیر ملافه بود! من خندیدم و گفتم:«نگاه کنید! نار گیلی که دیشب گم کرده بودم اینجاست!»با اتوبوس رفتیم دنبال آقای پسرخاله. داشت شت با یک شانه تخممرغ » ء نان و گوجهفرنگی برمیگشت خانه. وقتی ما را دید گفت : «پایم پیچ خورده! من کوه نمی آیم ِ*پسرم پرسید: «پایتان پیچ خورده؟! پس چهجوری نان و گوجه و تخممرغ خریدهاید؟!»اقای پسرخاله گفت: «باید پایم را با زردهی تخممرغ ببندم تا خوب شود. خب املت هم درست میکنم!»ما دوباره سوار اتوبوس شدیم و رفتیم دم خانهی عمه کوچیکه. عمه کوچیکه خمیازه کشید و گفت:«پای راستم پیچ خورده. من نمیتوانم بیایم کوه.»مامانی از عمه کوچیکه پرسید: «گفتی کدام پایت پیچ خورده؟»عمه کوچیکه گفت: «پای چپم! شاید هم پای راستم! مطمثنم یکی از این دوتا بودا»
حجم
۵٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳ صفحه
حجم
۵٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳ صفحه