تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب حلزون باران ندیده
معرفی کتاب حلزون باران ندیده
معرفی کتاب حلزون باران ندیده
کتاب الکترونیکی «حلزون بارانندیده» (Rainless Snail) نوشتهٔ مهتاب گودرزوند با تصویرگری «یگانه چکنی» و ویرایش «الهه عینبخش» توسط نشر «برکه آبی» منتشر شده است. این کتاب داستانی کودکانه دربارهٔ چرخهٔ آب و باران است که با زبانی ساده و تصاویری رنگی، مفاهیم علمی را برای کودکان بالای ۶ سال روایت میکند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب حلزون باران ندیده
«حلزون بارانندیده» داستانی کودکانه است که با محوریت یک حلزون کوچک به نام «پیچی» و دوستش «خانم کفشدوزک» شکل میگیرد. این کتاب در قالب داستانی کوتاه و مصور، مفاهیمی مانند رعد و برق، باران، رنگینکمان و چرخهٔ آب را به زبان کودکانه توضیح میدهد. فضای کتاب سرشار از عناصر طبیعت است و تلاش میکند با روایت ماجراهای ساده و ملموس، کودکان را با پدیدههای طبیعی آشنا کند. کتاب در سال ۱۴۰۱ منتشر شده و برای گروه سنی کودک (۶ سال به بالا) مناسب است. نویسنده با انتخاب شخصیتهایی از دنیای حشرات و حیوانات کوچک، سعی دارد مفاهیم علمی را به دنیای کودکان نزدیک کند و آنها را به مشاهده و پرسشگری دربارهٔ محیط اطرافشان تشویق کند.
خلاصه کتاب حلزون باران ندیده
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با «پیچی»، حلزون کوچکی که به تازگی از پوستهاش بیرون آمده، آغاز میشود. او با کنجکاوی به اطراف نگاه میکند و ناگهان با پدیدههایی مانند رعد و برق و باران روبهرو میشود. «خانم کفشدوزک» به کمک او میآید و با توضیحاتی ساده، مفاهیم رعد و برق و باران را برای پیچی روشن میکند. پیچی که ابتدا از این پدیدهها میترسد، کمکم با کمک دوستش آرام میشود و از باران لذت میبرد. در ادامه، خانم کفشدوزک دربارهٔ چرخهٔ آب و نقش باران در زندگی موجودات توضیح میدهد. پس از باران، پیچی با شگفتی رنگینکمان را میبیند و دربارهٔ آن نیز میآموزد. در پایان، پیچی تصمیم میگیرد به کشف دنیای اطرافش ادامه دهد و چیزهای بیشتری یاد بگیرد. داستان با دعوتی غیرمستقیم از کودکان برای مشاهده و پرسشگری دربارهٔ طبیعت به پایان میرسد.
چرا باید کتاب حلزون باران ندیده را خواند؟
این کتاب با روایت داستانی ساده و شخصیتهای دوستداشتنی، مفاهیم علمی مانند چرخهٔ آب، باران و رنگینکمان را به زبان کودکانه بیان میکند. تصاویر رنگی و فضای شاد کتاب، یادگیری را برای کودکان جذابتر میکند و آنها را به دقت در محیط اطراف و پرسشگری تشویق میکند. «حلزون بارانندیده» میتواند به عنوان پلی میان علم و تخیل، کودکان را با پدیدههای طبیعی آشنا کند و حس کنجکاوی آنها را تقویت کند.
خواندن کتاب حلزون باران ندیده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای کودکان ۶ سال به بالا که به داستانهای طبیعتمحور علاقه دارند و والدینی که میخواهند مفاهیم علمی را به فرزندان خود آموزش دهند، مناسب است. همچنین برای آموزگاران و مربیانی که به دنبال منابعی برای آموزش چرخهٔ آب و پدیدههای طبیعی به زبان کودکانه هستند، کاربرد دارد.
فهرست کتاب حلزون باران ندیده
- آغاز ماجرا: معرفی «پیچی» و دنیای اطرافش در این بخش، حلزون کوچولو با کنجکاوی از پوستهاش بیرون میآید و با محیط اطراف آشنا میشود.- رعد و برق و باران: آشنایی با پدیدههای طبیعی «پیچی» با رعد و برق و باران روبهرو میشود و «خانم کفشدوزک» توضیحاتی دربارهٔ این پدیدهها میدهد.- چرخهٔ آب: توضیح دربارهٔ سفرههای آب زیرزمینی و تبخیر خانم کفشدوزک دربارهٔ سرنوشت آب باران و چرخهٔ آب در طبیعت صحبت میکند.- رنگینکمان: کشف زیباییهای پس از باران «پیچی» با رنگینکمان آشنا میشود و دربارهٔ رنگهای آن میآموزد.- پایان و پیام داستان: تشویق به مشاهده و پرسشگری داستان با تصمیم «پیچی» برای کشف بیشتر دنیا و دعوت به دقت در طبیعت به پایان میرسد.
بخشی از کتاب حلزون باران ندیده
«پیچی کوچولو تازه سرش را از اک طلاییرنگش بیرون آورده بود. بدن نرمش را کش و قوس داد و شاخکهای کوچکش را تکان تکان داد. بعدش هم خیلی با دقت به اطراف نگاه کرد و راه افتاد. خیلی آرام راه میرفت و از کنار گلها و گیاهان عبور میکرد. ناگهان هوا ابری و تاریک شد و نور شدیدی از آسمان تا زمین آمد. صدای غرش خیلی بلندی در همهجا پیچید. چشمهای پیچی از ترس تا به تا شد و شاخکهایش به هم پیچید. پیچی بلافاصله پا به فرار گذاشت و زیر کلاهکِ قارچ قرمز رنگی پناه گرفت و محکم به ساقهٔ آن چسبید. مدتی بعد، خانم کفشدوزک از راه رسید. او متوجه شد که پیچی خیلی ترسیده. لبخندی زد و گفت: «نترس جانم! به این میگویند رعد و برق یا صاعقه. اسم دیگرش هم آذرخش است. هر وقت ابرهای تیره و سیاه در آسمان به هم میخورند، رعد و برق به وجود میآید. چون سرعت نور بیشتر است ما اول آن نور را میبینیم و بعد صدای غرش رعد را میشنویم.» با شنیدن حرفهای خانم کفشدوزک، پیچی کمی آرام شد و گفت: «یعنی با ما کاری ندارد؟ قرار نیست هیچ اتفاق بدی بیفتد؟» همین موقع بود که باران گرفت و آب بر روی زمین جاری شد. پیچی از دیدن باران تعجب کرد. ولی دیگر نترسید. فقط شاخکهایش را از زیر کلاهک قارچ بیرون برد و با تعجب به قطرههای ریز باران و آبی که از لابهلای گیاهان جاری شده بود، نگاه میکرد.»
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه