تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب عمارت پیر
معرفی کتاب عمارت پیر
کتاب عمارت پیر نوشتهٔ «حسین زند» و منتشرشده بهوسیلهٔ بهنشر، روایتی داستانی از زندگی در یک آبادی و عمارت اربابی است که با مرگ ارباب و ورود شخصیتهایی تازه، دستخوش آشوب و دگرگونی میشود. این رمان با نگاهی به مناسبات قدرت، سنت، عشق و انتقام، قصهٔ «صالح»، «صفیه»، «جبار» و دیگر اهالی آبادی را در بستر تحولات اجتماعی و خانوادگی روایت میکند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب عمارت پیر اثر حسین زند
کتاب «عمارت پیر» رمانی است که در فضای روستا و عمارت اربابی میگذرد و با مرگ ارباب، آغازگر سلسلهای از حوادث و کشمکشها میان اهالی، مباشر، «جبار» و «صالح» میشود. کتاب در دورهای روایت میشود که ساختارهای سنتی روستا و روابط اربابورعیت هنوز پابرجا است، اما نشانههایی از تغییر و فروپاشی در آن دیده میشود. «حسین زند» با پرداختن به شخصیتهایی چندلایه و روابط پیچیدهٔ میان آنها تصویری از جامعهای در حال گذار ارائه میدهد؛ جایی که قدرت، طمع، عشق و انتقام در هم تنیدهاند و هر شخصیت برای بقا یا تحقق آرزوهایش ناگزیر به انتخابهایی دشوار میشود. فضای داستان سرشار از جزئیات زندگی روستایی، مناسبات خانوادگی و دغدغههای معیشتی است و در پسزمینهٔ آن، سایهٔ گذشته و رازهای قدیم بر سرنوشت شخصیتها سنگینی میکند. این اثر، خواننده را به دل ماجراهای عمارت و آبادی میبرد و او را با چالشهای اخلاقی و انسانی شخصیتها همراه میکند.
کتاب «عمارت پیر» را رمانی خواندنی دانستهاند دربارهٔ روستایی که وقف امام رضا (ع) شد. این اثر که ۵۲ فصل دارد، نخستین رمان منتشرشده به قلم «حسین زند» است که با بهرهگیری از گویش مردم خراسان جنوبی و با زبانی نزدیک به دیالوگ روایت شده است. این نویسنده، رمان خود را بهسبک ادبیات اقلیمی و با درونمایههای دینی و حماسی شکل داده است. این رمان که ریشه در پروندهای واقعی دربارهٔ وقف دارد، روایتگر تقابل خیر و شر در قالب شخصیتهایی انسانی است که در دل روستایی موقوفه، با وسوسه، سکوت یا ایستادگی در برابر ظلم مواجه هستند. نویسنده با الهام از تجربهاش در شهرداری و نیز علاقهاش به آثار محمود دولتآبادی، داستانی را خلق کرده که با توصیفهای دقیق و تصویرسازیهای زنده، حس تماشای یک فیلم را برای خواننده تداعی میکند. روایت رمان با خط روایی آن، شخصیتهایی چندبعدی و لحنی آشنا، شما را به دل ماجرایی میبرد که در آن وقف، ایمان، فریب و انتخابْ مفاهیمی زنده و ملموس هستند. «حسین زند» در این کتاب، ضمن به تصویر کشیدن خراسانی واقعی و بومی، از دغدغهای اجتماعی و اخلاقی سخن گفته و کوشیده است در بازنمایی آن با بهرهگیری از زبانی بومی، روایت را اصیل و اثرگذار سازد.
خلاصه داستان عمارت پیر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
کتاب «عمارت پیر» با بازگشت ارباب بیمار به عمارت آغاز میشود و «صالح»، شخصیت اصلی، درگیر نگرانیها و امیدهایش برای آینده است. رابطهٔ او با «صفیه»، دختر مورد علاقهاش و آرزوی رسیدن به مقام مباشری، محور اصلی دغدغههای این شخصیت را شکل داده است. با مرگ ارباب، فضای عمارت و آبادی بهسرعت دگرگون میشود. «جبار»، شخصیت منفی داستان با تکیه بر قدرت و حیله، سعی در تصاحب عمارت و اموال اربابی دارد و صالح را بهاتهام دزدی و خیانت گرفتار میکند. در این میان، وصیتنامهای مرموز و امانتی که ارباب به صالح سپرده، به نقطهٔ کانونی کشمکشها بدل میشود. صالح برای حفظ امانت و نجات خود و عزیزانش، ناگزیر به مقاومت در برابر جبار و اربابزادهٔ تازهوارد میشود؛ اربابزادهای که برخلاف انتظار، نهتنها ناجی نیست، بلکه خود اسیر ضعفها و طمعهایش است. داستان با درگیریهای پیدرپی، خیانت دوستان قدیم، تلاش برای حفظ شرافت و عشق و جدال با قدرتهای تازهوارد پیش میرود و سرنوشت شخصیتها را به هم گره میزند. در پس این ماجراها دغدغههای اخلاقی، وفاداری و معنای امانتداری در برابر آزمونهای دشوار قرار میگیرند.
چرا باید کتاب عمارت پیر را خواند؟
این رمان با پرداختن به مناسبات قدرت، سنت و تغییر در یک جامعهٔ روستایی، تصویری ملموس از کشمکشهای انسانی و اجتماعی ارائه میدهد. شخصیتپردازی چندلایه و روایت پرجزئیات، خواننده را به دل ماجراهای عمارت و آبادی میبرد و او را با پرسشهایی دربارهٔ وفاداری، شرافت و معنای امانتداری روبهرو میکند. کتاب «عمارت پیر» میتواند برای کسانی که به داستانهایی با فضای روستایی، روابط پیچیده و چالشهای اخلاقی علاقه دارند، تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز فراهم کند.
خواندن کتاب عمارت پیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر اجتماعی، داستانهای روستایی و روایتهایی دربارهٔ قدرت، سنت و تغییر مناسب است. کسانی که دغدغهٔ عدالت، وفاداری و کشمکشهای اخلاقی دارند یا بهدنبال داستانی با شخصیتپردازی عمیق و فضای بومی هستند، از خواندن این اثر بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب عمارت پیر
«به اتول و اتولچی که رسید، آرزوی اهالی عمارت و آبادی ناخواسته در خیالش جوانه گرفت. بیکموکاست همهٔ کلاتیها آرزو در سر میپرورانند که جای اتولچی باشند و سالبهدوازدهماه بخورند و پا راست کنند که چه؟ که ماهیفصلی یکبار کاری به شهر پیشامد کند و بنشینند پشت رُل، لِکلِککنان با عزتواحترام، دار و درختهای جاده را سیاحت کنند و عاقبت برسند به شهری که خیلیها رؤیای دیدنش را بهخواب هم نمیبینند.
نمنمک که خیال از رؤیای اتولچی بیرون کشید، چشم دواند و مراد را در خواب ناز دید. بیرمق، سرفهای ساختگی بالا آورد و در سایهگاهش قد علم کرد.
مراد که در سایهگاه شورلت خرناس پخش هوا میداد، از خواب پرید و تا نگاهش به قدوبالای صالح افتاد، اخم، سُرمهٔ چشمهای پُفکردهاش کرد و از جایش بلند شد. حرفی بهزبان نیاورد، اما از ابروهای درهمتنیدهاش عیان بود لُغزی درشت بیخ گلو بهچله نشانده.
درنگی بهکلامش انداخت و دوستانه پرسش کرد: «آقامراد از خواب پراندمت؟»
مراد، حقبهجانب، دست بهدستگیرهٔ اتول، قامت راست کرد و همانطور که شال دور گردنش را به پیکر بیجان اتول چپوراست میداد، گفت: «خواب نبودم، از بس که این لعنتی ریزهکاری و دردسر دارد و صبحتاشب پیگیر اموراتش هستم، دردکمر عارضم میشود، بهاجبار گاهی پهن زمین میشوم تا شاید کمی از دردش کم شود!»
به قدوقامت و جامهٔ مراد چشم دوخت که خُلقوخوی شهری به تاروپود فربهش رسوخ کرده بود و عزم جزم داده بود هرچه زودتر گوی سبقت را از خود شهری و شهریزادگان برباید و بشود یک شهری تمامعیار. یاد تازه کرد که چطور با همبازی کودکیاش تا قبل آنکه سبکوسیاق شهری بهخود بگیرد، درودشت را پی گوسفند و رمه زیر پا میکشیدند و خیال جفت هم میدادند که تا ابد چون برادری خونی چفت هم بمانند؛ روزهای خوشی که جامهٔ اتولچیشدن مراد، خیلی زود چون مقراضی بیمروت از هم سوایشان کرد، طوری که گویی جز خیالی پوشالی چیزی بیش نبوده. بهحسرت پرسید: «ارباب قضیهٔ شهررفتنمان را گوشزدت کرد؟»
چلهٔ خشم مراد مهیای پرتاب شد. دست از کار کشید و با تلخی خطابش کرد: «با چه زبانی باید حالی کنم که حساب اتول با اسبویابو تمایز دارد؟ نمیشود که مُشتی آبوکاه حوالهاش کرد و تا تقی بهتوقی خورد بیندازیاش در سینهکش جاده و بهمراد دلت برسی! من تعلیمش را دیدهام، میدانم که اتول و اتولسواری چه حسابوکتاب های غامضی دارد، باید رسیدگیاش کرد، آبوروغنش را وارسی کرد و هزار ریزبینی دیگر! شما چه میدانید؟»»
حجم
۱۵۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۵۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه