کتاب هفت پله تا مرگ

کتاب هفت پله تا مرگ نوشتهٔ مهدی اسدی پور است. نشر سنجاق این کتاب را به‌صورت الکترونیک منتشر کرده است. این کتاب دربردارندهٔ یک داستان فارسی است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب هفت پله تا مرگ

آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که در جهانی که همه چیز خریدنی است، تنها مرگ است که بهای خود را حفظ می‌کند؟ در دنیایی که زندگی به انتخابی گریزناپذیر تبدیل شده، کتاب هفت پله تا مرگ شما را به داستانی می‌برد که در آن، مرگ نه یک پایان طبیعی، بلکه مسیری پر از انتخاب و چالش است. به گفتهٔ نویسنده این داستان، برای قلب‌هایی که میان امید و یأس در نوسان‌ و ذهن‌هایی که به دنبال پاسخ‌هایی برای پرسش‌های تلخ زندگی هستند، نوشته شده است. پرسش‌هایی مانند: آیا رهایی تنها در پایان است؟ و آیا زندگی، حتی در اوج تاریکی، هنوز چیزی برای عرضه دارد؟ در جهانی که انسان‌ها نمی‌توانند به اختیار خود پایان زندگی‌شان را رقم بزنند، مگر در مسابقهٔ مرگ. این مسابقه، تنها راهی است برای کسانی که دیگر تاب زندگی را ندارند و باید شایستگی خود را برای در آغوش گرفتن مرگ ثابت کنند. این کتاب، شما را به عمق این جهان می‌برد؛ جایی که مرگ به کالایی ارزشمند تبدیل شده و تنها حق غیرقابل‌خرید و فروش باقی‌مانده است. کتاب هفت پله تا مرگ داستانی دربارهٔ مرگ و روایتی عمیق از معنای زندگی، انتخاب‌ها و امید است. این کتاب برای آنان که به نقطه‌ی پایان زندگی نزدیک شده‌اند، اما هنوز فرصتی برای حرکت باقی‌ است، نوشته شده است. شاید در میان خطوط این داستان، چیزی بیش از یک ماجرا پیدا کنید؛ شاید تلنگری برای بیداری باشد، یا مرهمی بر زخم‌هایی که دیگران از آن آگاه نیستند.

نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر- مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آن‌ها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی می‌کند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزه‌ای (داستان و رمان، کتاب‌های علمی، کتاب شعر، تبدیل پایان‌نامه به کتاب و…) را می‌پذیرد. کتاب‌ها با این انتشارات، منتشر می‌شوند، می‌توانند به‌دست میلیون‌ها مخاطب برسند و نویسنده می‌تواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که می‌خواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کرده‌اند و اکنون می‌خواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.

خواندن کتاب هفت پله تا مرگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فارسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب هفت پله تا مرگ

«"حریف خود را پیدا کنید. تنها یک نفر از هر دو نفر باقی خواهد ماند."

زن به زن میانسالی که کنارش بود نگاهی انداخت و بعد با بی‌حوصلگی به سمت اتاقی حرکت کردند. وارد اتاق شدند، یک میز، یک پاکت نامه و دو صندلی؛ بدون هیچ کلامی روی صندلی ها و روبه‌روی یکدیگر نشستند.

زن پاکت را باز کرد و نامه داخل آن را با صدای بلند خواند، هنوز جمله اش تمام نشده بود که پیرزن با صدایی لرزان و پر از حسرت گفت:

- می‌دونی چرا اینجام؟ بچه‌هام منو بیرون انداختن... گفتن که دیگه جایی برای من تو زندگیشون ندارن.

زن اخم‌هایش را بیشتر در هم کشید و زیر لب گفت:

"این دنیا برای کسی ارزشی قائل نیست، چرا باید بچه‌هات به فکر تو باشن؟ زندگی همینه، یه بازی بی‌رحم."

پیرزن سری تکان داد و چشمانش پر از اشک شد. اما زن هیچ واکنشی نشان نداد. هر کدام از آنها تلاش هایی کوتاه و بیهوده برای زنده کردن امید در دل دیگری کردند اما...

زمان مسابقه به پایان رسید و زنگ سبز به نشانه اینکه هر دوی آنها برنده شدن به صدا در آمد. زن، بی‌حرف بلند شد و از اتاق خارج شد، بی‌آنکه نگاهی به پیرزن بیندازد.

زن به داخل سالن برگشت و در افکار خودش راجب به زندگی و دنیا غرق بود که مسابقه دوم روی دیوار رو به رو اعلام شد. او از جایش برخواست و به سمت جعبه فلزی وسط سالن قدم برداشت و وقتی که نوبتش فرا رسید بدون اینکه حتی درون جعبه را نگاه کند برگه ای برداشت و به سمت اتاق شماره ۹ که در برگه نوشته بود رفت.

زن پس از ورود به اتاق با یک میز، یک پاکت نامه، دو صندلی و دختری روبه‌رو شد که دستش را از دست داده بود. او پاکت نامه را به آرامی باز کرد و متن آن را فقط با حرکت چشمانش خواند.

زن نگاهی به دختر انداخت، او بسیار به زمان جوانی اش شبیه بود، زمانی که دنیا هنوز برایش مقداری زیبا تر بود.

زن، نگاهش روی صورت پر از غم دختر ثابت مانده بود. شاید برای اولین بار، چیزی در دلش تکان خورد. صدایش آرام‌تر و متفاوت‌تر از همیشه شد و به دختر گفت:

"من فکر می‌کردم زندگی فقط یه شوخی بی‌مزه است. اما شاید... شاید این شوخی ارزش تحمل کردن داشته باشه. تو می‌تونی راهی پیدا کنی که با همین شرایط هم زندگی رو دوباره بسازی. این یه فرصت برای اثبات خودته."»