
کتاب ماجرای سه سیب
معرفی کتاب ماجرای سه سیب
کتاب «ماجرای سه سیب» نوشتۀ عارفه روئین است و انتشارات حسن رسولی آن را منتشر کرده است. ماجرای سه سیب، داستانی شیرین و جذاب برای کودکان است.
درباره کتاب ماجرای سه سیب
کتاب ماجرای سه سیب داستانی خیالانگیز و آموزنده دربارۀ بخشش، انتخاب و ارزشگذاری است که با نثری ساده و کودکپسند، مفاهیمی عمیق را به شکلی ملموس برای مخاطبان خردسال و کودک بازگو میکند. ماجرا در یک باغ بزرگ رخ میدهد؛ جایی که درختان خود را برای خواب زمستانی آماده میکنند و یکی از این درختان، درخت سیب، ۳ میوۀ باقیماندهاش را هم میخواهد پیش از خواب به دیگران ببخشد.
درخت سیب که خود نماد سخاوت و مهرورزی است، آرزو دارد که این۳ سیب آخر هم به دست حیواناتی برسند که به آنها نیاز دارند. ورود خارپشت به داستان، آغازگر زنجیرهای از مواجهههای جذاب و معنادار با ۳ حیوان مختلف است. هرکدام از این حیوانات با رفتار، خواسته و انتخاب خاص خودشان، نمایندۀ نوعی نگاه به زندگی یا خواستهاند. خارپشت که میخواهد بهترین و سرخترین سیب را داشته باشد، نمادی از تمایل به برتریطلبی یا شاید خودخواهی است. گفتوگوی او با درخت، لحنی صمیمی دارد؛ اما در دل خود تأملبرانگیز است: درختی که بیهیچ توقعی میبخشد و حیواناتی که هر یک بهنوعی با بخشش او مواجه میشوند.
کتاب ماجرای سه سیب با زبانی کودکانه، به ارزشهای انسانی مانند بخشش، رضایت، قناعت و انصاف میپردازد و به کودکان میآموزد که گرفتن تنها کافی نیست، بلکه چگونه خواستن و با چه نگاهی گرفتن هم مهم است. درعینحال، شخصیت درخت سیب، نوعی الگوی مثبت از بخشش بیقیدوشرط را نشان میدهد که حتی پیش از آنکه کسی چیزی بخواهد، آماده بخشیدن است. ماجرای سه سیب از آن دسته داستانهایی است که کودک را درگیر روایت سادهاش میکند؛ اما در عمق خود لایهای اخلاقی و تربیتی دارد که تا مدتها در ذهن مخاطب میماند. این کتاب نهتنها برای خواندن در خانه، بلکه برای آموزش ارزشهای اخلاقی در فضای مدرسه نیز گزینهای مناسب است.
خواندن کتاب ماجرای سه سیب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ماجرای سه سیب
«در باغ بزرگی درختان خودشان را برای خواب زمستانی آماده میکردند. در میان این درختان، درخت سیبی هرچه سیب داشت، به حیوانات داده بود و فقط سه تا سیب روی شاخهاش باقیمانده بود تا آنها را هم بدهد و به خواب برود. درخت سیب دوروبرش را نگاه کرد: ایکاش قبل از اینکه خوابم ببرد، سه تا حیوان بیایند تا سیبهایم را به آنها بدهم. خارپشتی قل خورد و بهطرف درخت سیب آمد. یکی از سیبها را نشانه گرفت و خاری به طرفش پرتاب کرد. خار به تنۀ درخت خورد. درخت رو به خارپشت کرد: چی کار میکنی خارپشت جان؟ اگر سیب میخواهی بگو تا بدهم. خارپشت سرش را بالا آورد. یعنی هرکدام از سیبهایت را بخواهم میدهی؟ درخت خمیازهای کشید: البته که میدهم کدامیکی را میخواهی؟ خارپشت کمی عقب رفت: آن سیبی که از همه سرختر است.»
حجم
۵٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸ صفحه
حجم
۵٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸ صفحه