دانلود و خرید کتاب نه! آویسا شرفی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب نه!

کتاب نه!

نویسنده:آویسا شرفی
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب نه!

کتاب نه! نوشتهٔ آویسا شرفی است. انتشارات علمی و فرهنگی این رمان نوجوان را منتشر کرده است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب نه!

کتاب نه! رمانی فانتزی برای نوجوانان است. این اثر در ۱۷ فصل به رشتهٔ تحریر درآمده است. «شایا» نام یکی از شخصیت‌های این داستان است. در ابتدای داستان او دستش را روی شکم برآمده‌اش گذاشته و با نفس‌های بریده‌بریده می‌خندد. «سام» به سرعت جلو آمده، موهای جلوی صورتش را کنار زده و با انگشت اشاره از «آقای اژدر» اجازه می‌خواهد و سپس دکمهٔ بعدی را روی کنترل ربات می‌زند. ربات لطیفه‌گو که از خنده خم شده بود، خودش را صاف می‌کند و یک جوک دیگر می‌گوید. بچه‌ها از شدت خنده روی زمین می‌افتند. در این رمان ربات‌های مختلفی روبه‌رو هستید، از ربات لطیفه‌گو گرفته تا ربات فوتبالیست، اما چه ماجراهایی با این ربات‌ها در پیش است؟ این رمان فانتزی را بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب نه! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به نوجوانان دوستدار رمان‌های فانتزی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب نه!

«آقای اژدر راه افتاد. ناخن‌هایش را می‌جوید و بلند بلند با خودش حرف می‌زد: «آن‌ها هیچ مدرکی ندارند. کی باور می‌کند یک دانشمند معروفِ با شخصیت، به بچه‌ها آزار برساند!» رفت توی فکر و باز قدم زد. یک دفعه گل از گلش شِکُفت: «فهمیدم! ازشان رضایت می‌گیرم، رضایت کتبی!» فوری نشست به تایپ کردن متن رضایت‌نامه: «اینجانب...... تأیید می‌کنم که سه ترم درس رباتیک را به رایگان نزد پروفسور اژدر گذرانده‌ام و از مطالب دوره و همچنین از شخص پروفسور رضایت کامل دارم. تاریخ... امضاء و اثر انگشت...» لبخنـــدزنـان سه تا نسخه از رضایت نامه چاپ کرد: «عالیست! دیگر نمی‌توانند از من شکایت کنند، پس بازداشتی هم در کار نیست... همهٔ خواب‌ها که درست در نمی‌آید.» یک‌دفعه لبخند روی لبش ماسید و دوباره ناخن‌هـایش را کرد توی دهانـش: «چه جوری بکشانمشان این‌جا؟ فکر نکنم دیگه این دوروبرها پیدایشان بشود...» رفت توی اتاق و دو زانو نشست جلوی ربات سیاه: «به خاطر تو هر کاری می‌کنم. فقط مانده که نوریاب را بهت برسانم، بعدش این برنامه از کار می‌افتد و می‌رویم سر برنامهٔ بعدی...» آقای اژدر بلند شد و بـرای ربات سخن رانی کرد: «این دفعه فکر همه چیز را کرده‌ام، مو لای درزش نمی‌رود! برنامه را مستقیم می‌ریزم روی حافظه‌ی‌اصلی، بک‌آپش را هم گذاشته‌ام یک جای امن که دست هیچ فضولی بهش نرسد...» آقای اژدر رفت کنار پنجره، گوشهٔ پرده را گرفت دستش و آهسته گفت: «از این به بعد بیش‌تر احتیاط می‌کنیم، همه چیز باید کنترل شده باشد.» یواشکی کوچه را دید زد: «بی‌خودی نگرانم... اگر به ننه بابایشان گفته بودند تا حالا همه‌شان ریخته بودند این‌جا.» و پرده را محکم کشید سرجایش: «می‌خواهم برنامهٔ بعدی را با پیک مخصوص تست کنیم، موافقی؟» صدای قاروقور شکم آقای اژدر بلند شد. دستش را گذاشت روی دلش و گفت: «هان، چیه؟ برای تو هم پیتزای مخصوص می‌گیرم!» قاه‌قاه خندهٔ آقای اژدر و نعره‌های سیاه اتاق را پر کرد. آقای اژدر ساکت شد. چشم‌هایش را تنگ کرد و رو به ربات نالید: «تو که می‌دانی، دست خودم نیست... من عاشق دنیای بچه‌ها هستم...» بعد خیره شد به جایی توی هوا و انگشت‌هایش را نوازش کرد: «دوست دارم خرابش کنم روی سرشان!» »

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۴۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۱۸,۰۰۰
۷,۲۰۰
۶۰%
تومان