دانلود و خرید کتاب لحظات حساس یک پرستار هدلی ولاهوس ترجمه شهرزاد امینیان
تصویر جلد کتاب لحظات حساس یک پرستار

کتاب لحظات حساس یک پرستار

نویسنده:هدلی ولاهوس
انتشارات:انتشارات بله
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب لحظات حساس یک پرستار

کتاب لحظات حساس یک پرستار نوشتهٔ هدلی ولاهوس و ترجمهٔ شهرزاد امینیان است. انتشارات بله این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب لحظات حساس یک پرستار

کتاب لحظات حساس یک پرستار روایت الهام‌بخش تجربیات یک پرستار مراقبت‌های تسکینی است که در لحظات پایانی زندگی بیمارانش حضور دارد. این کتاب با داستان‌های تأثیرگذار، مرگ را به عنوان فرصتی برای یادگیری و رشد معرفی می‌کند و به خوانندگان کمک می‌کند تا از ترس مرگ رها شوند. هدف این اثر تغییر نگرش‌ها دربارهٔ مرگ و ارائه دیدگاهی انسانی و آرام دربارهٔ این فرآیند طبیعی است. هادلی ولاهوس، به عنوان مدافع مراقبت‌های پایان زندگی، تجربیات خود را با هدف تسهیل درک عمیق‌تری از مرگ و زندگی به اشتراک می‌گذارد. این کتاب با تحسین منتقدان و قرار گرفتن در لیست پرفروش‌های نیویورک تایمز، منبعی ارزشمند برای همه کسانی است که به دنبال آرامش در مواجهه با مرگ هستند.

خواندن کتاب لحظات حساس یک پرستار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران خاطرات پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب لحظات حساس یک پرستار

«ماریا، دختر بیمار، در حال بردن سگش به اتاقک لباس‌شویی کنار آشپزخانه بود.، کریستین پرسید: «پس مادرت با عزیزان فوت‌شده‌اش صحبت می‌کند؟» این سؤال باعث شد ابروهایم بالا برود و شک‌هایم تأیید شوند. این دیدار یکی از «دیدارهای عادی» نبود. باور کنید که بیشتر روزهای یک پرستار تسکینی به رانندگی از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر گذرانده می‌شود، جایی که ما بین نیم ساعت تا یک ساعت با بیمار وقت می‌گذرانیم و به مراقب از او یا در هر چیزی که برای راحتی بیمار لازم باشد، به خانواده‌شان کمک می‌کنیم. اما به نظر می‌رسید ماریا به کمکی فراتر از روش‌های معمولی مانند بررسی داروها، کنترل علائم یا مراقبت‌های معمولی زخم نیاز دارد.

ماریا در حالی که از کابینت آشپزخانه یک فنجان قهوه برمی‌داشت، پاسخ داد: «اگر دوست دارید از آن به این نام یاد کنید. من می‌گویم او دیوانه شده است. او عمدتاً با خواهرش که قبل از تولد من فوت کرده، صحبت می‌کند. لطفاً باید این دیوانگی‌ها را متوقف کنید. من نمی‌توانم بخوابم.» ماریا جرعه‌ای بلند از قهوه‌اش گرفت، گویا برای تأکید بر صحبت‌هایش. در حالی که قهوه می‌نوشید، من نفس عمیقی کشیدم و بوی قوی قهوه به تمرکز ذهن پریشانم کمک کرد. «او تمام مدت با خودش حرف می‌زند. حتماً باید دارویی وجود داشته باشد که او را بخواباند. وگرنه من مجبورم 911 را خبر کنم.»

کریستین با اطمینان به ماریا گفت: «باشه، ما با هادلی می‌رویم و نگاهی به مادرتان می‌اندازیم.»

در حالی که در راهرو قدم می‌زدیم، صدای آرام یک زن به گوش رسید. وارد اتاق خواب شدیم و متوجه درهای شیشه‌ای لغزنده شدیم که به حیاطی زیبا باز می‌شدند. کنار تخت، کمدی چوبی سنگین و عسلی‌های متقارن قرار داشت و یک میز کوچکتر کنار آن، پوشیده از کتاب‌ها. یک چراغ آویز بزرگ و زیبا نیز بالای آن آویخته بود. چشمانم در حال بررسی اتاق بودند که نگاهم به خانم گلندا افتاد که موهای فر و سفیدش کوتاه و مرتب شده بود تا چهره‌اش را قاب بگیرد. او با خنده‌ای بلند می‌خندید، گویی با کسی صحبت می‌کرد، اما هیچ کس دیگری در اتاق نبود.

من با تعجب به خانم گلندا نگاه کردم، در حالی که او به سمت هوای جلوی خود اشاره می‌کرد و بی‌توجه به حضور ما به خنده خود ادامه می‌داد.

او با حیرت گفت: «نه نه نه! من اینو نگفتم. تو خیلی زیاده‌روی می‌کنی!» خنده‌اش در سراسر اتاق پیچید.

کریستین به آرامی به بالین او نزدیک شد و بازویش را لمس کرد. «سلام خانم گلندا! من کریستین هستم و این یکی از پرستاران جدیدمان، هادلی.» من نیز به بالین او نزدیک شدم و به نشانه سلام دست تکان دادم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۸۱ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۸۱ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان