کتاب هنوز می توانم ببینم
معرفی کتاب هنوز می توانم ببینم
کتاب الکترونیکی هنوز میتوانم ببینم نوشتهٔ بهار رهادوست توسط نشر هنوز منتشر شده است. این اثر مجموعهای از جستارهایی است که از تجربههای زیسته نویسنده برآمده و به موضوعات متنوعی از زندگی روزمره و تأملات شخصی درباره روابط، آموزش، و لحظات انسانی میپردازد.
درباره کتاب هنوز میتوانم ببینم
بهار رهادوست در این مجموعه، با زبانی صمیمی و روایتگر، تجربههای خود را به شکلی هنری و تأثیرگذار بازگو میکند. کتاب در فضایی میان زندگینامه و جستارهای شخصی حرکت میکند و خواننده را به دنیای افکار و احساسات نویسنده میبرد. تأملات او بر مسائلی چون نقش آموزش، روابط انسانی، و تجربه زیستن در دوران همهگیری کرونا، بازتابی از نگاههای عمیق و بینش خاصی به زندگی است.
نویسنده با بازگو کردن لحظات ساده اما عاطفی، مانند گفتوگو با دانشجویان سابق، از دریچهای تازه به مقولههایی چون پیوندهای انسانی، خاطرات و ارتباط میان معلم و شاگرد نگاه میکند. موضوعات مطرحشده اغلب شخصی هستند، اما جنبههای انسانی و جهانشمول آنها باعث میشود که مخاطب بتواند با آنها ارتباط برقرار کند. حسرت بر آنچه انجام نشده و بازتاب تجربههای حرفهای در قالب خاطرات معلمی، در بخشی از این نوشتهها برجسته شده است.
کتاب هنوز میتوانم ببینم به جستارهای ادبی نزدیک است و از دیدگاهی خلاقانه برای واکاوی مسائل روزمره بهره میبرد. تلاقی تجربیات زیسته با تفکر انتقادی نسبت به گذشته و حال، روایتی تأملبرانگیز و غنی از انسانیت ارائه میدهد. این کتاب بهویژه برای کسانی که به ادبیات تجربهمحور و روایتهای خودنگارانه علاقهمندند، جذاب خواهد بود.
کتاب هنوز می توانم ببینم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به جستارهای ادبی و خوانندگان آثاری که تجربههای انسانی را با زبانی ساده و شاعرانه بررسی میکنند، مناسب است. همچنین میتواند برای معلمان و مربیان بهعنوان منبعی الهامبخش در تفکر انتقادی درباره حرفه خود جالب باشد.
بخشی از کتاب هنوز می توانم ببینم
«زمان دانشجویی چیزی از روششناسی تحقیق نفهمیدم. اما میدیدم استادانم، خانم نوشآفرین انصاری و خانم پوری سلطانی، چهطور دانشجویان را به تولید ابزارهای آموزشی رشته و منابع مورد نیاز تشویق میکردند، چنانکه برخی از منابع مهم آموزشی ما حاصل پایاننامههای دانشجویان بود.
پایاننامهٔ خود من هم با الهام از همین رویکرد مسئلهمدار شکل گرفت و من موضوعی را انتخاب کردم که ضرورت اجتماعیاش را سالها پیش در مناطق صنعتی ایران احساس کرده بودم. چند سال بعد، خانم سلطانی تصادفی پایاننامهٔ مرا میبیند و در مشاوره با خانم نازی عظیما و آقای کامران فانی نظر میدهند که چون هیچ منبعی دربارهٔ کتابخانههای کارخانهای۱ ایران نداریم خوب است وزارت علوم آن را چاپ کند و چاپ شد. بعد از انقلاب، پس از باز شدن دانشگاهها، درس روش تحقیق به کلی تغییر کرد. استادانِ تازه از فرنگ برگشته روشهای کمّی را باب کردند و قرار شد درس روش تحقیق به دانشجو روشمندی بیاموزد و پایاننامهاش مشقی باشد هماهنگ با معیارهای روش تحقیق. من که دنیای معلمی را با علاقه تجربه میکردم، با اینکه نگاه جامعهگرای خانم سلطانی از خاطرم نمیرفت از کتابهای روش تحقیق نکتهها آموختم؛ طوری که روششناسی تحقیق وارد زندگیام شد و تأمل در ساختار پروپوزالها دستگاه فکری کهنهام را به هم ریخت. تکتک عناصر هر پروپوزال مرا به تفکر وامیداشت و نویدم میداد که بهتر است از نیمکرهٔ کمتر استفادهشدهٔ مغزم بیشتر استفاده کنم. عنوانها فراخوانی بودند که بفهمم چه میخواهم و چه خواهم کرد. از بیان مسئله آموختم که از آشفتگیها درآیم و ارزش پرسش دقیق را دریابم.»
حجم
۷۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۷۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه