کتاب داستان میر
معرفی کتاب داستان میر
کتاب داستان میر نوشتهٔ علی شادکهن است. نشر سنجاق این رمان ایرانی را بهصورت الکترونیک منتشر کرده است.
درباره کتاب داستان میر
کتاب داستان میر که در سه بخش نوشته شده، برابر با یک رمان معاصر و ایرانی است. راوی در ابتدای این رمان میگوید مسبب همهٔ اتفاقهای «میر»، مرگ یکی از همراهان او بوده است. این راوی میگوید که میر چند همراه در زندگیاش داشته است؛ ۱۲ همراه که پس از مدتی او را تنها گذاشتند. میر کیست و داستان او چیست؟ بخوانید تا بدانید.
نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر- مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آنها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی میکند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزهای (داستان و رمان، کتابهای علمی، کتاب شعر، تبدیل پایاننامه به کتاب و…) را میپذیرد. کتابها با این انتشارات، منتشر میشوند، میتوانند بهدست میلیونها مخاطب برسند و نویسنده میتواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که میخواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کردهاند و اکنون میخواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.
خواندن کتاب داستان میر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب داستان میر
«شرح وقایع: مردان کارگر در اتاقها به پنجرهها حمله میبردند و با مشت ولگد به جان پنجرهها افتاده بودند و بعضیهای دیگر با تخته و چوب پنجرهها را میبستند. مجبور بودند به نوری که از خورشیدی که به پنجرهها از همه جای این مکان نزدیکتر بود روبرو شوند و همین امر باعث میشد توجه خورشید را به خود جلب کنند و خورشید نزدیک میآمد و یا بزرگتر میشد که هر اتفاقی که رخ میداد باعث میشد چشمهای خیلی از افراد داخل اتاق از شدت نور کور شود یا از حرارت زیاد چشمهایشان بسوزد و کاملا سفید شود. بدن؟ نه بدنشان باید به گونهای سالم میماند تا بتوانند تاب تحمل حمل بار اضافی را داشته باشند. میر در یکی از اتاق استراحتگاه در زیر دست وپای مردان کارگر با لگد از خواب بیدار شد و سعی داشت در گوشهٔ امنی قرار گیرد به همین دلیل سعی میکرد از کنارههای دیوارها راه برو ودستهایش را روی چشمهایش گذاشت و در باز شد و همین امر باعث شد از شدت نور کاسته شود و اکثر کارگران جوان و سروحال از اتاق خارج شوند و به داخل راهرو سرازیر شوند که یکی از این کارگران جوان میر بود که از اتاق خارج شد و در تاریکی غوطه ور شد و جز صدای دویدن و نفس نفس زدن چیزی نمیشنید، میر کور مال کورمال دستهایش را به دیوارها یا به تنها میکشید و به آرامی از کنار آنها رد میشد یا کسان دیگری بودند که به آرامی دست به بدن میر میمالیدند و از کنارش رد میشدند تا آن اتفاق که همه منتظرش بودیم افتاد نه به هیچ وجه، فقط میدانستیم این سکوت ادامه ندارد و اتفاق باید رخ دهد. صدای فریاد زن جوان شنیده شد بدون مکث حتی ذرهای مکث آغاز شد و شاید هنوز آن فریاد ادامه داشته باشد، لعنت به این شاید که همیشه در گذرگاه تاریخ و زندگی بوده و خواهد بود. تنها شروع کردند به جنبش، همه شروع به دویدن کردند در تاریکی، صداها با هم ادغام شدند، صدای زیر وبم و فریاد ممتد یک زن در میان، هزاران صدای بم هنوز قدرتش را داشت و ادامه میداد و همه میدویدند و بدنها به زمین پرتاب میشدند و میر در میان دست و پا با فریادی دوباره از جایش بلند شد و به سمت شیر آب، شیره آب که حالا از آن آب جریان داشت و به آرامی سرازیر بود و به زمین ریخته میشد و صدای شرشر آب شنیده میشد و سعی میکرد بر صداها و فریادهای دیگر پیشی بگیرد، صدای ضربههای محکم بدنها به و شکستن استخوآنهای بدن موجودات، و صدای فریاد مرد ریشو شنیده میشد. او سعی میکرد از همهٔ صدای قدرتمند تری داشته باشد. مرد ریشو با فریاد: بالاخره اتفاق افتاد، خیلی منتظرش بودم، باید این اتفاق میافتاد، بالاخره باید دوران منم تموم میشد، آره بیاید، بیاید ریشهای منو هم بزنید و تا این ماجرا ادامه پیدا کنه.»
حجم
۸۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
حجم
۸۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه