کتاب آگونیستیکس
معرفی کتاب آگونیستیکس
کتاب آگونیستیکس نوشتهٔ شانتال موف و ترجمهٔ مصطفی انصافی است. انتشارات لوگوس این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب آگونیستیکس
کتاب آگونیستیکس دربارهٔ اندیشیدن به جهان به شیوهٔ سیاسی است و همچنین به بررسی مسئلههای مربوط به سیاست، دموکراسی و مقاومت اجتماعی میپردازد. موف در این اثر به نقد روشهای متداول در عرصهٔ سیاست و دموکراسی میپردازد و سعی دارد رویکردی نوین به درک و تحلیل دوگانگیهای سیاسی و اجتماعی ارائه دهد. وی با استفاده از مفاهیم فلسفی و نظریههای سیاسی، بحث میکند که چگونه تضادها و تنشهای اجتماعی میتوانند به تحولات مؤثر سیاسی و اجتماعی منجر شوند. کتاب تأکید بسیاری بر اهمیت گفتگو و مشارکت اجتماعی دارد و رویکرد اجتناب از پارادایمهای دوگانه را ترویج میکند.
خواندن کتاب آگونیستیکس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آگونیستیکس
«طی دهۀ ۱۹۸۰، موف به آن دسته از صداهایی پیوست که مدعی بحران در مارکسیسم بوده و معتقد بودند که گفتمان مارکسیستی فهمی سودمند از نظریهپردازی دربارۀ جامعه ارائه نمیدهد و ازاینرو مانع تغییر جامعه میشود. به عقیدۀ اینان مارکسیسم نماد رؤیایی یگانهانگارانه برای تسخیر معنای ذاتی و بنیادین تاریخ است که بهواسطۀ مفاهیم «کار» و «مبارزۀ طبقاتی» متجلی میشود و منطق کاری خودش را از ضرورت منجمد متوالی و محتوم مراحل تکاملی اخذ میکند. موف بر این عقیده است که مارکسیسم تکثری از واقعیات اجتماعی مثل طبقه، نژاد، جنسیت، ملیت و نسل را در موضع طبقاتیاش حل میکند. وقتی مارکسیستها اراده میکنند تا طبیعت متکثر گروههای اجتماعی را نشان دهند تلاش میکنند تا آنها را درون یک اتحاد طبقاتی یا بلوک تاریخی که طبقۀ کارگر آن را تعیّن میبخشد، طبقهبندی کنند. موف نیز نقص مفهوم ایدئولوژی مارکسیستی را تشخیص میدهد و بر این امر تأکید دارد تا ضعف این موضع را نشان دهند. شانتال موف با پساساختارگرایان موافق است چراکه آنها نیز معتقدند تحلیل کلاسیک مارکسیستی، تکثر و تفاوت را بهخاطر نسبت دادن نقشی ممتاز به پرولتاریا تقلیل میدهد و هویتهای اجتماعی را ثابت و منجمد میپندارد. موف معتقد است که هویتهای اجتماعی به نحو بنیادینی ارتباطی و موقعیتمند هستند. او نیز مثل سایر پسامبناانگاران و پساذاتگرایان بر این نظر است که سوژۀ تاریخی برتر وجود ندارد، خواه طبقه باشد، خواه ملت یا چیزهای از این قبیل. از منظر سیاست پسامبناانگار و پساذاتگرا، انکار ذاتگرایی و فقدان مبناهای منجمد مستلزم نیهیلیسم یا رهایی از پروژۀ سیاسی نیست.
موف تعریف بدیعی از امر سیاسی ارائه میکند که به وجه برسازندۀ امر سیاسی توجه دارد. در سنت مارکسیستی، سیاست همواره بهمثابه روساخت و جزئی از روبنا نگریسته میشد که در تحلیل نهایی توسط نیروهای اقتصادی (زیربنا) تعیین میشود. ولی از منظر موف این بینش درواقع موجبات زوال امر سیاسی را فراهم میکند. به عقیدۀ وی امر سیاسی بُعدی مستقل است که خود برسازندۀ اجتماع سیاسی است. ایدۀ اصلی اندیشه موف ارائۀ تعریفی از ماهیت امر سیاسی و سیاست دموکراتیک است که اساساً در تقابل با تلقی پساسیاست قرار دارد. این تلقی در حال حاضر طیف وسیعی را در بر میگیرد. وجه اشتراک همۀ اندیشههای پساسیاسی از ایدۀ پایان تاریخ گرفته تا نظریههای فراسوی چپ و راست و ورای هژمونی، جامعۀ مدنی جهانی، دموکراسی جهانوطن، دموکراسی گفتوگویی و... فروکاستن و تقلیل امر سیاسی به اقتصاد جهانی و یا فرهنگ است که حاصل کار آن نیز چیزی نیست جز غیرسیاسی شدن اجتماع و درنهایت پذیرش وضع موجود. موف درواقع در سایۀ نظریهپردازانی ایستاده است که مبشر بازگشت به سیاست و تلقی سیاست بهمنزلۀ حوزهای مستقل و خودآئین و ضرورت وجود جانبداری سیاسیاند. ارنستو لاکلائو در بیانی دیگر این گزاره را چنین بیان میدارد: دیدگاه مسلط در باب امر سیاسی در قرن نوزدهم، که از طریق گرایشهای جامعهشناختی مختلف تا قرن بیستم تداوم پیدا میکرد، امر سیاسی را تبدیل به یک فروسیستم یا روساخت کرده بود که تابع قوانین ضروری جامعه به شمار میآمد. این دیدگاه با پوزیتیویسم به پیروزی رسید و نتایج متزاید و رسوبشدهای بیش از یک قرن زوال فلسفۀ سیاسی را موجب شد. امروز، برعکس، ما به زدودن امر اجتماعی و از نو فعال کردن آن از طریق بازگرداندن آن به سویۀ سیاسی تأسیسی امر سیاسی نیازمندیم. این فرایند رسوبزدایی درعینحال نوعی فرایند تمامیتزدایی از امر اجتماعی است چون باتوجهبه اینکه دیگر جامعه را تمامیتی قلمداد نمیکنیم که قسمی منطق زیرساختی و درونزاد بدان وحدت بخشیده است و باتوجهبه خصلت امکانی و حادث شوندۀ اعمال نهاد سیاسی، هیچ جایگاهی وجود ندارد که از آنجا یک حکم مطلق یا فرمان بتوان صادر کرد.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه