کتاب تبر برایان (دوزبانه)

کتاب «تبر برایان (دوزبانه)» نوشتۀ گری پاولسن و ترجمۀ مهرداد یوسفی است و انتشارات ادبیات معاصر آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب تبر برایان (دوزبانه)

مجموعه کتاب‌های گری پاولسن شامل ۵ رمان ماجراجویانه است که بر زندگی یک نوجوان به نام برایان رابسون، شرایط سخت و حیات در طبیعت بکر تمرکز دارد. این رمان‌ها به‌خوبی وضعیت انسان در مواجهه با چالش‌های بقا و رشد در شرایط دشوار را به تصویر می‌کشند. توجه به واقع‌گرایی و جزئیات دقیق طبیعت‌، این اثر را به مجموعه‌ای محبوب برای جوانان و بزرگسالان تبدیل کرده است.

تبر برایان اولین و مشهورترین کتاب از این مجموعه است که داستان برایان، نوجوان ۱۳ساله را روایت می‌کند. او پس از سقوط هواپیمایی که در حال سفر با آن است، در یک منطقۀ دورافتاده در کانادا زنده می‌ماند. تنها ابزار او یک تبر است و باید از آن برای بقا در طبیعت استفاده کند. این رمان به بقا، کشف خود، و مبارزۀ انسان با شرایط سخت می‌پردازد.

برایان پس از طلاق والدینش، درگیر مشکلات روحی و عاطفی می‌شود. او در راه سفر به شمال کانادا برای دیدن پدرش است که خلبان در حین پرواز دچار حمله قلبی می‌شود و هواپیما سقوط می‌کند. برایان تنها بازماندۀ حادثه است و هواپیما در جنگلی دورافتاده فرود می‌آید. حالا تنها چیزی که برایان دارد لباسی بر تن و یک تبر است که مادرش قبل از سفر به او داده بود.

برایان در شرایطی قرار می‌گیرد که تا آن لحظه هیچ‌وقت تجربه نکرده بود؛ زندگی در طبیعت وحشی و حالا باید از منابع و ابزارهای محدودی که در اختیار دارد استفاده کند تا زنده بماند. شخصیت اصلی داستان در رمان تبر برایان با چالش‌هایی مانند پیداکردن آب، ساختن پناهگاه، یافتن غذا، و دفاع از خود در برابر حیوانات وحشی روبرو می‌شود.

یکی از نقاط قوت کتاب تبر برایان، رشد شخصیت اصلی رمان است. او از یک نوجوان بی‌تجربه و نا‌آشنا با سختی زندگی به فردی قوی و بااراده تبدیل می‌شود که توانایی‌های لازم برای بقا را در طبیعت کشف می‌کند. او با اتکا به تبر خود و استفاده از دانش‌های ابتدایی و خلاقیت، راه‌هایی برای تأمین نیازهای اولیه‌اش مانند غذا و سرپناه پیدا می‌کند.

خواندن کتاب تبر برایان (دوزبانه) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به نوجوانان، جوانان و تمام کسانی که به رمان‌های ماجراجویانه علاقه دارند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تبر برایان (دوزبانه)

«حالا برایان نشسته بود و بیرون از پنجره را نگاه می‌کرد و صدای غرش موتور در گوش‌هایش می‌پیچید و در ذهنش اتفاقاتی که منجر به این پرواز شده بود را مرور می‌کرد. دوباره غرق در افکارش شد. افکارش همیشه با یک کلمه شروع می‌شدند. طلاق. فکر می‌کرد کلمهٔ زشتی است. کلمه‌ای زشت و مصیبت‌بار که به معنای دعوا و مرافعه است و وکلا، وای که چقدر از آن وکلا متنفر بود که با لبخندهای راحت می‌نشستند و برایش توضیح می‌دادند چگونه زندگی‌اش و تمام داروندارش در حال ازهم‌پاشیدن است. طلاق، در نظرش کلمه دردآور و منفوری بود. طلاق. رازها. آن راز بزرگ. آنچه او می‌دانست و به کسی نگفته بود، آنچه دربارهٔ مادرش می‌دانست، همان چیزی که باعث جدایی والدینش شده بود.»