کتاب فدایی سر حسین (ع)
معرفی کتاب فدایی سر حسین (ع)
کتاب «فدایی سر حسین (ع)» نوشتۀ فرشته عسگری و سعید جلائی است و انتشارات سفیران طلائیه آفتاب آن را منتشر کرده است. فدایی سر حسین (ع)، به زندگی پاسدار شهید جعفر نوروزی میپردازد.
درباره کتاب فدایی سر حسین (ع)
شهدا، نماد فرهنگ ایثار و شهادت هستند؛ لذا باید بهدرستی معرفی شوند. امروزه پا به هر کوچه و خیابانی که بگذاریم، از هر بزرگراه یا میدانی که عبور کنیم نام شهدا را میبینیم. کشور ایران پر از قهرمانان بزرگی است که در موقعیتهای سخت و دشوار پا به میدان گذشتند و از جانعزیزشان گذشتند. اما صِرف نامگذاری خیابان برای شناختن و یادآوری این عزیزان کافی نیست به همین دلیل ثبت و ضبط خاطرات شهدا و رزمندگان اهمیت و ضرورت زیادی دارد و نوشتن کتاب یکی از مهمترین ابزارها برای حفظ و انتقال خاطرات و فرهنگ ایثار و شهادت است. زندگینامههای شهدا و ثبت خاطراتشان به افراد کمک میکند تا با ابعاد دیگری از شخصیت، سبک زندگی و جهانبینیشان آشنا شوند.
کتاب فدایی سر حسین (ع) همانند بسیاری از کتابهای زندگینامۀ شهدا فرصت بسیار خوب و البته آسانترین روش برای نزدیکشدن به این بزرگان است. این کتاب درواقع سیری در زندگی و مبارزات پاسدار شهید جعفر نوروزی است و به زندگی شخصی، تحصیلات، فعالیتهای مبارزاتی، مسئولیتها، ابعاد شخصیتی و خصوصیات اخلاقی این شهید بزرگوار میپردازد. نویسندگان تلاش کردهاند در پانوشت هر بخش از کتاب فدایی سر حسین (ع)، اسم راوی یا عنوان منبع را بیاورند. شهید جعفر نوروزی که در کربلا متولد شد، با شروع جنگ درس را رها کرده و راهی جنگ شد. شهید نوروزی علیرغم اینکه جانباز بود و تجربۀ اسارت داشت، بعد از جنگ نیز با شنیدن خبر فعالیت منافقین دوباره راهی شد و سرانجام در عملیات نیمۀ شعبان به شهادت رسید.
خواندن کتاب فدایی سر حسین (ع) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتب را به دوستداران کتابهای خاطرات و علاقهمندان به زندگینامۀ شهدا پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فدایی سر حسین (ع)
««بسیار شوخطبع و مهربان بود. همیشه چهرهای بشاش و خندان داشت. با همه به خوشرویی و مهربانی رفتار میکرد. توی محل پیرزنی داشتیم که به جدیت معروف بود. همه میدانستند پیرزن همیشه خلقش تنگ است. یک روز که پیرزن از کوچه میرفت، جعفر که او را میشناخت نزدیکش شد و به او گفت چطوری دخترخانم؟ پیرزن با تعجب نگاهش کرد و ریز خندید و گفت: خیلی وقت بود کسی منو دخترخانم صدا نکرده بود. همین شوخی باعث شد که عصبانیت از چهرۀ آن پیرزن رفت و لبخند گرمی گوشۀ لبش نشست.»
حجم
۷٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه
حجم
۷٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه