کتاب بازآفرینی هویت شغلی
معرفی کتاب بازآفرینی هویت شغلی
کتاب بازآفرینی هویت شغلی نوشتهٔ هرمینیا ایبارا و ترجمهٔ نرگس قاسمی است. انتشارات اژدهای طلایی این کتاب را منتشر کرده است. این اثر در باب راهکارهایی غیرمعمول برای تغییر مسیر شغلی است.
درباره کتاب بازآفرینی هویت شغلی
کتاب بازآفرینی هویت شغلی نشان داده است که افراد شاغلِ موفق چطور خیال را به واقعیت تبدیل میکنند. در این کتاب برای بازآفرینی مسیر شغلیتان مدل جدیدی را میشناسید که با تمام مواردی که از کارشناسان حرفهای یاد گرفتهاید، مغایرت دارد. هرمینیا ایبارا این کتاب را در هفت فصل و دو بخش نوشته است؛ «هویتها در گذار» و «هویت در عمل». در پیشگفتار توضیح داده شده است که در این کتاب داستان دهها نفر بیان شده که شغل خود را تغییر دادهاند. تجربههای این افراد از دریچهٔ نظریههای روانشناختی و رفتاریِ اثباتشده تحلیل شده است. این اثر بر اساس داستانها و تحقیقات گسترده در علوم اجتماعی، خطاها و دشواریهای فرایند گذار شغلی را تأیید کرده و اصول زیربنایی آن را شناسایی کرده است، اما برنامهای دهمادهای برای گذار بهتر پیشنهاد نداده؛ زیرا ماهیت فرایند به این شکل نیست. کتاب حاضر چارچوب سادهای را نشان داده است. در این چارچوب، آنچه واقعاً در این فرایند دخیل است، به همراه چند راهبرد غیرمعمولِ آزموده و اثباتشده توصیف شده است که تفاوت بین ماندن در شغل کنونی و رفتن بهسراغ شغل جدید را نشان داده است. همراه شوید با کتاب «بازآفرینی هویت شغلی».
خواندن کتاب بازآفرینی هویت شغلی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب راهکارهایی غیرمعمول برای تغییر مسیر شغلی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بازآفرینی هویت شغلی
«وقتی یک حرفهای دوباره خودمان را به همکاران و دوستانمان توضیح میدهد و جهتگیری مجدد در حال انجام است بهندرت داستان خوبی لازم است. در زمان تغییرات ناراحتکننده، نحوهٔ برخورد خانواده یا حتی غریبهها در یک اتاق کنفرانس با الهامبخشیدن به توانایی ما برای اقدام تفاوت ایجاد میکند. داستانهای ما کمکمان میکنند خود را باور کنیم. اما گفتن یک داستان خوب زمانی که در حالگذار هستیم و هنوز پایان آن را نمیدانیم سخت است.
در میانهٔ این سردرگمی، بسیاری از ما امیدواریم اتفاقی رخ دهد که همهچیز را روشن کرده و حرکتهای ناقص ما را به داستانی منطقی تبدیل کند. خولیو گونزالس، پزشکی که تلاش میکند طبابت را رها کند، آن را اینگونه بیان میکند: «منتظر یک ظهور و تجلی بودم. نیمههای شب از خواب بیدار شدم و فرشته رحمت به من گفت این کاری است که باید انجام بدهی». بعضی افراد لحظات مهمی را تجربه میکنند که در آن چیزی متبلور میشود که به دنبال آن هستند. اما در ازای هر فردی که در پاسخ به نوعی محرک، شغل خود را تغییر میدهد، فردی دومی موفق به جهش نمیشود، و فرد سوم لحظهای از حقیقت را در یک اتفاق بیاهمیت اما نمادین مییابد.
منطقیسازی و با معنا ساختن، به تفسیر چیزی که امروز در پرتو رویدادهای گذشته رخ میدهد و خلق داستانهای متقاعدکنندهای بر میگردد که این دو را به هم پیوند میدهند و به آینده اشاره میکند. [۱] یک داستان زندگی، ما را تعریف میکند. توجه کنید وقتی واقعاً یک نفر را میشناسیم چه احساسی داریم: ممکن است آنقدر او را بشناسیم که بتوانیم رفتارش را پیشبینی کنیم؛ اما ما فقط زمانی او را واقعاً میشناسیم که داستانش و روایتهایی زیربنایی که به زندگی آنها معنا، وحدت و هدف میبخشد را بدانیم. [۲] همین مسئله در مورد شناخت خودمان نیز صادق است. همانطور که این فصل نشان میدهد، ما تغییرات گیجکننده را از طریق القای معنای خاص به رویدادها و درهمتنیدن آنها در داستانهای منسجم دربارهٔ اینکه چه کسی میشویم، درک میکنیم.»
حجم
۴۹۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۴۹۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه