
کتاب بانوی کوچک خورشید
معرفی کتاب بانوی کوچک خورشید
کتاب الکترونیکی بانوی کوچک خورشید نوشتۀ بنیتا ف. حسنزاده در انتشارات آراسبان چاپ شده است. این کتاب داستان دختری را روایت میکند که برای تأمین هزینههای زندگی و داروی مادر بیمارش، خود را در پوششی از هویت مردانه قرار میدهد. او در این مسیر با چالشهای زیادی مواجه میشود و عشق نیز شرایط را برای او پیچیدهتر میکند.
درباره کتاب بانوی کوچک خورشید
این رمان در ژانر عاشقانه و اجتماعی قرار میگیرد و روایتگر زندگی دختری است که با سختیهای بسیاری روبهروست. او برای حفظ استقلال و حمایت از خانواده، ناچار میشود نقش متفاوتی در جامعه ایفا کند. با پیشروی داستان، شخصیت اصلی نهتنها با مشکلات معیشتی و مسئولیتهای خانوادگی دستوپنجه نرم میکند، بلکه درگیر چالشهای احساسی و هویت فردی خود نیز میشود. روایت داستان از زاویه دید اولشخص ارائه شده و خواننده را در مسیر احساسی و پرتنش شخصیت اصلی همراه میکند.
یکی از موضوعات مهمی که در این کتاب به آن پرداخته شده، تقابل میان سنتهای خانوادگی و انتخابهای شخصی است. در بخشی از داستان، مشخص میشود که خانواده برای شخصیت اصلی تصمیمی از پیش تعیینشده گرفتهاند که او را در موقعیتی دشوار قرار میدهد. نویسنده با بهرهگیری از دیالوگهای احساسی و توصیفهای دقیق، فضایی واقعی و ملموس را برای خواننده ترسیم کرده است. علاوه بر موضوع اصلی، داستان به روابط خانوادگی، دوستیها و تأثیر تصمیمات فردی بر زندگی دیگران نیز میپردازد. کشمکشهای درونی شخصیتها و تضاد میان مسئولیت و احساسات، از جمله عناصر پررنگ این رمان هستند.
کتاب بانوی کوچک خورشید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای عاشقانه با پسزمینۀ اجتماعی و شخصیتپردازی عمیق مناسب است. همچنین خوانندگانی که به روایتهایی درباره چالشهای زنان در جامعه علاقه دارند، میتوانند از این کتاب لذت ببرند.. این کتاب را میتوانید از طاقچه دریافت کنید.
بخشی از کتاب بانوی کوچک خورشید
«نگاهم همچنان خیره بهش بود و منتظر بودم که لااقل کمی توضیح بده اما با دیدن سکوتش نا امید نگاهم رو ازش گرفتم و کلیدم رو از داخل کیفم درآوردم و در حالی که دلم حسابی به شور افتاده بود، کلید رو توی قفل در آهنی سیاه رنگ انداختم و در رو باز کردم.
وارد حیاط شدیم و مسیر کوتاه موزاییک شده در کوچه تا ورودی خونه رو طی کردیم و وارد اتاق شدیم.
قبل از رسیدن به اتاق خواب مشترکم با نیکا دومرتبه صداش با لحنی سرزنشگر بلند شد و گفت:
- این دفعه هم اینجور زیر بارون نمون، سینه پهلو میکنی!
بدون جواب دادن بهش، وارد اتاقم شدم و در رو به آرومی پشت سرم بستم.
چند مرتبه نفس عمیق کشیدم تا بلکه نفس منقطع شدم درست بشه و راز دلم رو برملا و من و رسوا نکنه!
لباسهای خیسم رو با سرعت و دستایی لرزون عوض کردم و از کمد نیکا هم یک دست لباس برداشتم و تو کیفم چپوندم.
خواستم از اتاق خارج بشم که چشمم به آینهای که روی دیوار نصب کرده بودم افتاد.
قبل از خارج شدنم رفتم و مقابل آینه گرد با قاب چوبی که دور تا دورش گلهای پیچک حکاکی شده بود، ایستادم و نگاهی به خودم انداختم.»
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۹۲ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۹۲ صفحه