دانلود رایگان کتاب دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی امیرخسرو دهلوی
تصویر جلد کتاب دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی

کتاب دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۲۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی عارف و شاعر بزرگ پارسی‌گوی هند در سال ۶۵۱ هجری قمری در دهلی متولد شد. پس از کسب معلومات به شاعری پرداخت و در دربار پادشاهان هند تقرب حاصل کرد. وی از موسیقی نیز بهرمند بوده و از موسیقیدانان مشهور زمان خود به شمار می‌رفته است. وی در نظم و نثر استاد بود و آثار بسیاری از خود باقی گذاشته که ازجملهٔ آنها دیوان قصاید و غزلیات اوست. علاوه بر آن خمسهٔ نظامی گنجوی را نیز استقبال کرده و آن را جواب گفته است. وی سرانجام در سن هفتاد و پنج سالگی در سال ۷۲۵ هجری قمری در دهلی وفات یافت. این مجموعه با همکاری گنجور گردآوری شده است.
سپیدار
۱۳۹۷/۰۶/۳۱

ابر می بارد و من می شوم از یار جدا چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا ابر و باران و من یار فتاده به وداع من جدا گریه کنان ابر جدا یار جدا ای مرا در سر هر موی

- بیشتر
S
۱۳۹۵/۰۶/۰۸

ای که از خاک درت دیده منور گردد🌿 وصف روحت چو کنم، روح معطر گردد🌿 دیده در زیر قدمهات نمی گرید، از آن🌿 که مبادا کف پای تو به خون تر گردد🌿

Negar Amini
۱۳۹۷/۰۳/۱۹

چند جا مشکل تایپی داره که خیلی به اشعار لطمه وارد میکنه اگه ممکنه اصلاحش کنین بممنون که دیوان اشعار شاعران خوبمون رو رایگان در اختیارمون قرار میدید⚘

فهیم ۱۳
۱۳۹۸/۰۹/۰۵

یک عاشقانه به قلم دیروز ،به سلیقه ی امروز😍واقعا عالی هرشعرشو بارها گذرم بهش افتاد آدم بسیار لطیفی بوده

اسب دریایی
۱۴۰۳/۰۴/۲۶

بسیار عالی و دلفریب

کاربر 8676447
۱۴۰۳/۰۳/۱۵

ممنونم بابت کتاب های رایگان،فوق‌العاده عالی هستن سپاسگزارم

hf
۱۳۹۶/۱۰/۲۵

چرا کتاب مشکل پیدا کرده برای من باز نمی کنه از برنامه میاد بیرون

کامیلا احتشامی
۱۳۹۶/۰۳/۳۰

چ جالب اسم داداشم امیرخسرعه😘😘😘😳😳😳😍😍😍😛😛😝😔😚

ناله را هر چند می خواهم که پنهان برکشم سینه می گوید که من تنگ آمدم «فریاد کن »
بیسیمچی
بیم است که سودایت دیوانه کند ما را در شهر به بدنامی افسانه کند ما را بهر تو ز عقل و دین بیگانه شدم آری ترسم که غمت از جان بیگانه کند ما را
فسفری
دل ز تن بردی و در جانی هنوز دردها دادی و درمانی هنوز
__mohadeseh.b__
دلبرا عمریست تا من دوست می‌دارم ترا در غمت می‌سوزم و گفتن نمی‌یارم ترا
my book
اندوه جدایی ز کسی پرس که یک چند دور فلک از صحبت یارانش جدا داشت
Toobakiani
مگر مجنون شناسد، حال من چیست؟ که در هجران لیلی مبتلا شد
S
خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا
Elahe
یگانه با تو چنانم که در جدایی تو چو یک تنم که ازو نیمه جدا باشد
Kiana
عزم تماشا کرده‌ای آهنگ صحرا کرده‌ای جان ودل ما برده‌ای اینست رسم دلبری
دختر دریا
مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود هر که راجان بود، از خدمت جانان نرود آنکه در عشق رخت لاف هواداری زد به جفا از درت، ای خسرو خوبان، نرود
S
از درونم نمیروی بیرون که گرفتی درون و بیرون را
مهدی
دلم در عاشقی آواره شد آواره تر بادا
...💙
ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد به وفا کوش که از دوست وفا خوش باشد
S
غمت با این و با آن گفتم، نگفتم اگر چه ترک جان گفتم، نگفتم ترا جان گفتم، ای دلبر تو دانی که من این از زبان گفتم، نگفتم به خاموشی بکش مسکین منی را چنین ار یا چنان گفتم، نگفتم خوش آن لحظه که تو گویی به صد ناز «همین داد کان فلان گفتم، نگفتم » به گوشت گر چه گفتم راز خسرو تو گویی «بود آن گفتم، نگفتم »
S
عشق آمد و عقل رخت بر بست
sama
بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند که می بندد برین دل بار و محمل تند می راند
S
گزیدهٔ غزل ۲ رخ برفروز و زلف مسلسل گره بزن تا بشکند جمال تو به آزرم و هر مه را به روی خوب تو نسبت کجا رسد ای رویت آفتاب و لبت ش و ک ور شکر شد از خجالت لعل تو آب ور برش و ک و ر چو کشیدی تو رخ وط خط معنبر تو چود و قمر گرفت کردند عاشقان تو تررو و وح روح مجسمی تو نه عقل مصوری ای روح عقل مثل تو نادیده ب و ت بنگر چو دید پیش رخ و قامت توکرد از شرم کار خانهٔ صد ساله ط و ی طی کن حدیث دور زمان جام می بیار تا باغ روح را دهم آبی ز م وی می خور مخور غم دل و دین خسروا دگر بگشا به مدح خسروا فاق ل و ب
helya.B
مردمان در من و بیهوشی من حیرانند من در آن کس که ترا بیند وحیران نشود
اِیْ اِچْ|
خبرت هست ؟ که از خویش خبر نیست مرا گذری کن که زغم راه گذر نیست مرا
دِلنشان
هر جانور که باشد بگریزد از بلایی من خود بلای خویشم، از خود کجا گریزم؟
Toobakiani

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۰۰ صفحه

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۰۰ صفحه

قیمت:
رایگان