کتاب خوشههای اقاقیا
معرفی کتاب خوشههای اقاقیا
«خوشههای اقاقیا» رمانی ایرانی نوشته نرگس مقدسیان(-۱۳۴۵) است.
آوا که راوی داستان است، در سوگ برادرش نشسته و به سبب ضربهای که به سرش خورده در بیمارستان به سر میبرد. او در چنین حالتی که مدام سفیدپوشان و سبزپوشان از کنارش رد میشوند خاطرات گذشتهاش را با خود مرور میکند و روایتی به سبک سیال ذهن و غیرخطی از زندگیاش ارائه میکند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
از آرش میترسم. از طرزحرف زدنش. از نگاهش. آرش اصلاً شبیه آرش نیست. انگار آدم دیگری، بیگانهای به خانهٔ ما آمده! شاید توی زندان اشتباهی شده باشد. اسمش، پروندهاش....
سردرنمیآورم چه میگوید؟ دائم از حوضچهای حرف میزند. «سعادتی واسه من بوده که سرم تا گردن داخل آب حوضچه شد. نمیدونی حالا چه احساس خوبی دارم! همهچیز رنگ و بوی خوبی گرفته. خیلی خوب. عالی. باور کن آوا» و بعد گیج و منگ توی خانه از این طرف به آن طرف اتاق میرود و با خودش حرف می زند. گاهی که همینطور بیخودی میایستد و به چشمهایم زل میزند، هول میکنم نمیدانم چهکار کنم.
نمیدانم چرا مقالهای که برای روزنامه نوشتهام رادستش میدهم، به کاغذها نگاه میکند و میخندد. میخندد و میخندد و صدای خندههایش هی بلندتر میشود و مادر که سینی چای توی دستش است، شروع میکند به لرزیدن و استکانها روی فرشِ جهیزیهٔ مادر قِل میخورند.
مادر را کشانکشان توی ماشین میبرم. ماشین را روشن میکنم و گاز میدهم. مادر رنگش پریده، یکسره توی راه عق میزند و میگوید «مواظب آرش باش.» میگویم «باشه. باشه. حتماً. فشارت افتاده، چیزی نیست. الان میرسیم» باز میگوید «مواظب آرش باش. دست ازش نکش.» و روی صندلی ماشین استفراغ میکند که پشنگههایش روی دستگیرهٔ در میپاشد.
حجم
۸۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۸۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه