کتاب کتاب آرامش
معرفی کتاب کتاب آرامش
کتاب آرامش نوشتهٔ مت هیگ و ترجمهٔ سارا مروجی است. انتشارات کدیور این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب یافتن آرامش درونی و مقابله با استرسهای زندگی روزمره.
درباره کتاب کتاب آرامش
کتاب آرامش (THE COMFORT BOOK) را راهنمایی برای افرادی دانستهاند که بهدنبال یافتن آرامش درونی و مقابله با استرسهای زندگی روزمره هستند. این کتاب در زمینهٔ روانشناسی اجتماعی است و به موضوع آرامش و آرامسازی ذهن پرداخته است. مت هیگ در مقدمه گفته است که گاهی اوقات برای آرامکردن ذهن و روح خود به چیزی نیاز داریم تا بتواند ما را از هیاهوی زندگی رهایی بخشد. این کتاب در قالب یک راهنما به ارائهٔ راهکارهایی برای مواجهه با موقعیتهای دشوار و ناخوشایند زندگی پرداخته است. مت هیگ به ما کمک میکند تا با تمرکز بر لحظهٔ حال و پذیرش شرایط موجود، به آرامش درونی دست یابیم.
خواندن کتاب کتاب آرامش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
درباره مت هیگ
مت هیگ در سال ۱۹۷۵ در شفیلد انگلستان به دنیا آمد. او رماننویس و روزنامهنگار است. مت تحصیلاتش را در دانشگاه هال در رشتهٔ زبان انگلیسی و تاریخ به پایان برد. او آثار داستانی و غیرداستانی بسیاری برای کودکان و بزرگسالان نوشته است. مت هیگ در ۲۴سالگی به افسردگی شدیدی مبتلا شد، اما توانست آن را پشت سر بگذارد و به زندگی باز گردد. رمان «کتابخانهٔ نیمهشب» و کتابی به نام «کتاب آرامش» از آثار او هستند.
بخشی از کتاب کتاب آرامش
«آسمان
تصور کن هیچگاه آسمان شب را ندیده بودی.
تصور کن آسمان شب فقط یکبار در طول عمر بشر دیده میشد. تصور کن، فقط یکبار میتوانستی آن ستارهها را تماشا کنی و ببینی. در این صورت آن لحظه احتمالاً یکی از لحظههای جذاب زندگیات میشد. ممکن بود بهعنوان شب اعجابانگیز پرستاره یا لحظه شگفتانگیز مشاهده کائنات درخشان یا عنوانی جذابتر معروف شود. همه ما از مبلهای راحتیمان دور میشدیم و بهجای اینکه غروب دیگری را با نگاه کردن صفحه موبایل و شبکه مجازی موردنظرمان بگذرانیم، سرمان را از پنجره بیرون میکردیم، به آسمان نگاه میکردیم و از هزاران نقطه نوری که در سیر زمان و مکان به ما رسیدهاند از تعجب دهانمان بازمیماند. در آن لحظه به ماه زل میزدیم و سعی میکردیم ستارهها را از سیارهها تشخیص دهیم و با تعجب از خودمان میپرسیدیم یعنی کدامشان سیاره ونوس است.
منظورم این است که تقریباً غیرممکن بود تماشای چنین آسمانی که فقط یکبار اتفاق میافتاد را بدیهی بدانیم.
اما ما آسمان شب را کاملاً جزء بدیهیات میدانیم. البته شاید پیشنهاد اینکه (حتی در شبهای بدون ابر که نیازی به روشن کردن نور مصنوعی نیست) باید حتماً بیرون برویم و با تعجبی پراحساس به منظومه شمسی زل بزنیم، کلاً نشدنی باشد. اما همیشه خوب است بدانیم اگر لحظههایی در زندگیمان بهندرت اتفاق میافتادند فوراً در نظرمان اتفاقی بسیار شگفتانگیز جلوه میکردند. ما آنقدر غرق شگفتیهای فراوان این کره خاکی و این کائنات بیکران هستیم که هاج واج ماندهایم. این موضوع اغلب تنها در مواقع بحرانی شدید که چنین مواردی ظاهر میشوند، نمایان میشود. همانطور که آلن واتس فیلسوف میگوید «هرکدام از ما میتوانیم خودمان را روزنهای تصور کنیم که کائنات از طریق آن به خود مینگرد و خودش را کشف میکند»
ستارهها را تماشا کن
یادم میآید هنوز افسرده بودم و دوست داشتم دست به خودکشی بزنم، آن شب بیرون رفتم و به آسمان صاف و بدون ابر با ستارههای نامتناهی چشم دوختم. روحیهام آنقدر در وضعیت بدی بود که جسمم هم بیرمق شده بود. اما دیدن آسمان آن شب، نیمنگاهم به کائنات، من را غرق این امید کرد که روزی آنقدر حالم خوب میشود که قدر این منظره را دوباره میدانم. زیبایی لحظهای است که باعث میشود از امیدواری و حیرت از شگفتیهای زندگی به نفسنفس بیافتیم و جهان پر از چنین لحظاتی است. این لحظات در تاریکی میدرخشند. این لحظات برای ما هستند و خودمان باید آنها را رقم بزنیم. دو هزار سال پیش مارکوس آئورلیوس، امپراتور روم، در کتاب تأملات خود مینویسد «روی زیبایی زندگی تمرکز کن، ستارهها را تماشا کن و خودت را ببین که همراه با آنها در آسمان از اینطرف به آنطرف میروی»»
حجم
۹۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۳۵ صفحه
حجم
۹۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۳۵ صفحه