کتاب پلیس مهربانم
معرفی کتاب پلیس مهربانم
کتاب «پلیس مهربانم» نوشتۀ اعظم چهرقانی و سعید جلائی است و انتشارات سفیران طلائیه آفتاب آن را منتشر کرده است. کتاب پلیس مهربانم، پنجمین جلد از مجموعۀ رفیق شهیدم است که به شرح زندگی شهیدان میپردازد.
درباره کتاب پلیس مهربانم
شهدا، نماد فرهنگ ایثار و شهادت هستند؛ لذا باید بهدرستی معرفی شوند. امروزه پا به هر کوچه و خیابانی که بگذاریم، از هر بزرگراه یا میدانی که عبور کنیم نام شهدا را میبینیم. کشور ایران پر از قهرمانان بزرگی است که در موقعیتهای سخت و دشوار پا به میدان گذشتند و از جانعزیزشان گذشتند. اما صِرف نامگذاری خیابان برای شناختن و یادآوری این عزیزان کافی نیست به همین دلیل ثبت و ضبط خاطرات شهدا و رزمندگان اهمیت و ضرورت زیادی دارد و نوشتن کتاب یکی از مهمترین ابزارها برای حفظ و انتقال خاطرات و فرهنگ ایثار و شهادت است.
نیروی انتظامی یکی از اصلیترین ارگانهای کشور ایران است و مأموران نیروی انتظامی تلاش بسیار زیادی برای حفظ نظم و امنیت عمومی انجام میدهند. آنها از جان و خانوادۀ خود میگذرند تا بتوانند امنیت را در مرزها، کوچهها و خیابانها برقرار کنند. بسیاری از این مأموران شریف به دست هموطنان خود که با وعدههای پوچ فریب خوردهاند به شهادت میرسند. این شهیدان باید به مردم معرفی شوند تا بدانند چه افرادی در این جامعه خدمت میکنند. شهید سجاد فراهانی که در سال ۱۳۷۳ به دنیا آمد، پس از گذراندن دوران تحصیلات جذب نیروی انتظامی شد و مرزبانی از مرزهای کشور را به عهده گرفت. این شهید مدافع امنیت در سال ۱۴۰۱ در مرز سیستان و بلوچستان توسط یک سرباز به شهادت رسید. کتاب پلیس مهربانم، زندگی شهید سجاد فراهانی را روایت میکند.
خواندن کتاب پلیس مهربانم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستدارن کتابهای خاطرات و زندگینامۀ شهدا پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پلیس مهربانم
«آخرین روزهای تابستان۱۳۷۳ در شهر اراک به دنیا آمد. از همان کودکی آرام بود و مادر با خیال راحت میتوانست درسش را هم بخواند. مسئولیتپذیری را از سه سالگی یاد گرفت آنجا که مراقب خواهر کوچکترش بود. روزهای کودکیاش گره خورد به عبادت برای خالقش آنجا که از ۹ سالگی روزه میگرفت و نماز میخواند. از میان رشته های ورزشی، شنا و والیبال را دوست داشت. هنوز هم کریخوانیهایش موقع بازی والیبال توی گوش پدر زنگ میخورد. چهرۀ زیبا و اخلاق نیکو، احترام به پدر و مادر او را زبانزد فامیل کرده بود و همه دوستش داشتند. سال ۱۳۹۱ وارد دانشگاه شداما همیشه نگران آیندۀ شغلیاش بود، برای همین از دانشگاه انصراف داد و وارد نیروی انتظامی شد.»
حجم
۱۷٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه
حجم
۱۷٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه