کتاب سنسی شهید

کتاب سنسی شهید به‌قلم اعظم چهرقانی و سعید جلائی را انتشارات سفیران طلائیه آفتاب منتشر کرده است. این کتاب به شرح زندگی شهید مدافع حرم، تکاور پاسدار، سعید مسلمی می‌پردازد.

درباره کتاب سنسی شهید

شهدا، از باارزش‌ترین سرمایه‌های فرهنگی معنوی جامعهٔ ما هستند که خواندن زندگی‌نامه‌ها و خاطراتشان، علاوه‌بر ماندگار کردن یاد و نام آن‌ها، از اثر تربیتی نیز برخوردار بوده و موجب آشنایی و الگوگیری نسل جوان می‌شود. کتاب سنسی شهید با همین هدف و در قالب نقل خاطراتی از دوستان، خانواده و همرزمان شهید سعید مسلمی از شهدای مدافع حرم نوشته شده و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

خواندن کتاب سنسی شهید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به مطالعهٔ زندگی‌نامهٔ شهدا از خواندن این کتاب سود خواهند برد.

بخشی از کتاب سنسی شهید 

«بهار سال ۱۳۷۰ در شهر اراک به دنیا آمد. کودک بود که به مریضی سختی مبتلا شد. مادر هر بار با هزار امید به چشمانش زل می‌زد و در دل آرزو می‌کرد کاش پسرکش هر چه زودتر خوب شود. دکتر از او خواسته بود که از فرزندش دل بکند اما مادر است دیگر. همهٔ مهر مادری‌اش شد دعا در محضر خانم حضرت معصومه (س). گویی شفایش را برای بزمی عاشقانه‌تر گرفت. از همان بچگی بیشتر از سنش می‌فهمید. آرام و با‌محبت بود. مربی کیو کوشینگ کاراته بود اما باشگاهش به کلاس‌های رزمی خلاصه نمی‌شد. تمام وقتش را صرف شاگردهایش می‌کرد تا در کنار ورزش، آداب و اخلاق را هم یاد بگیرند. همیشه مثل پدری دلسوز حواسش به درس و مشق شاگردهایش بود هنوز هم شاگردهایش از اخلاق خوب سنسی می‌گویند، از گلزار‌گردی‌هایشان، از سفرهای زیارتی، از روضه‌های دسته‌جمعی، از مربی که با حضور برادرانه‌اش دست خیلی‌ها را گرفت تا در مسیر درست قدم بردارند. بعد از اینکه فوق‌دیپلم گرفت به‌خاطر علاقه‌اش به نظام عضو سپاه شد. همیشه می‌گفت: «جوونی ما فدای یک لبخند امام زمان (عج) و حضرت آقا». و چه زیبا به آرزویش رسید و ۹ آبان ماه در حلب سوریه، فدایی راه عمه جانش زینب کبری شد و پیکر پاکش به مدت سه ماه در منطقه ماند. گویی دلش نمی‌خواست بیش از این مادر را چشم انتظار بگذارد. سرانجام در ۱۹ بهمن پیکر پاکش بر روی دستان شاگردانش تشییع شد.»