کتاب سقوط مرگبار (کتاب اول؛ باران سیاه)
معرفی کتاب سقوط مرگبار (کتاب اول؛ باران سیاه)
کتاب الکترونیکی «سقوط مرگبار (جلد اول: باران سیاه)» نوشتهٔ معین فرد، اثری برجسته در ژانر علمی - تخیلی است که توسط نشر فرهنگی فرد چاپ شده است. این کتاب، نخستین جلد از مجموعهای است که به داستانهای مهیج و پر از معما در دنیایی پسارستاخیزی میپردازد.
درباره کتاب سقوط مرگبار (جلد اول: باران سیاه)
باران سیاه آغازگر ماجراهای زایراس، مردی در جستجوی حقیقت و بقا در دنیایی ویرانشده است. او در مواجهه با خطرات و تهدیدات متعدد، تلاش میکند تا پرده از رازهای تاریکی که دنیای او را احاطه کردهاند، بردارد. نویسنده با داستانپردازی غنی و پیچیده، خوانندگان را به آیندهای نامشخص میبرد که در آن ماجراجوییهای زایراس روایت میشود. قدرت تخیل معین فرد در این اثر، مخاطبان را به دنیایی پر از رازها و چالشهای فراوان میکشاند. او با خلق جهانی پسارستاخیزی، توانسته است فضایی بینظیر و هیجانانگیز ایجاد کند که خوانندگان و شنوندگان را مجذوب خود میکند. اگر به داستانهایی با پیچشهای فراوان و معماهای پیچیده علاقه دارید، مجموعهٔ سقوط مرگبار برای شما مناسب است. مجموعه کتابهای سقوط مرگبار، با ترکیب عناصر تخیلی و هیجانانگیز، تجربهای متفاوت را برای مخاطبان خود فراهم میآورد.
کتاب سقوط مرگبار (جلد اول: باران سیاه) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
مجموعهٔ سقوط مرگبار به دوستداران کتابهای علمی - تخیلی و ماجراجویانه پیشنهاد میشود. معین فرد با خلق داستانهای پیچیده و پر از رمز و راز، توانسته است توجه مخاطبان جوان و بزرگسال را به خود جلب کند.
بخشی از کتاب سقوط مرگبار (جلد اول: باران سیاه)
«ناگهان طوفانی از گلولهها به سوی ما شلیک میشوند. دراسول خم میشود سپس به سوی ماشینهای مرده میرود. آنقدر تعداد ماشینها زیاد هستند که سنگری برای عبور ما درست کردهاند. ورگا تعدادی را به سمت خود کشیده است و آنها را به سوی کوچهای هدایت میکند. بقیه گروه نیز به دنبال ما روانه شدهاند. گلولهها، زوزهکشان محکم به ماشینها برخورد میکنند. ماشینها، زیر هجوم گلولهها میلرزند و ناله میکنند. تپش قلبم شدت میگیرد؛ اما آرامش را همچنان احساس میکنم. وقتی به دراسول نگاه میکنم، رنگش پریده و ترس به صورتش چنگ زده است. آیا من یک ربات هستم که همانند او احساس ترس نمیکنم؟
درحالی که دراسول خم شده است با تمام سرعت به سوی کوچه میرود. برخورد گلولههای آتشین جلوی پای او روی آسفالت ترک خورده گاهی او را از حرکت بازنگه میدارد؛ اما با تغییر جهت به راهش ادامه میدهد و با کمک ماشینها به آن سوی خیابان میرسد. او با حرکت دست مرا فرا میخواند. با تکان سر به او جواب مثبت میدهم، نفس را درون سینه حبس میکنم و با تمام سرعت به سوی او میروم. ناگهان گلولهها به سویم هجوم میآورند. پاهایم همانند آهنربا به آسفالت میچسبند، پشت ماشینی سنگر میگیرم. «وقتی شلیک کردم شما حرکت کنین.»
او به سوی آنها شلیک میکند. گلولهای به یکی از آنها برخورد میکند؛ اما شلیکِ دراسول نمیتواند موقعیت مناسبی برای فرار من فراهم کند. هر لحظه فاصلهٔ آنها با من کمتر میشود. آن قدر به سوی او شلیک میکنند که او مجبور میشود پشت دیوار سنگر بگیرد.»
حجم
۴۶۷٫۴ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۵۱۴ صفحه
حجم
۴۶۷٫۴ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۵۱۴ صفحه
نظرات کاربران
با سلام و احترام امیدوارم از مطالعه داستان لذت ببرین و بیصبرانه منتظر نظرات ارزشمند شما هستم. باران سیاه اولین جلد از مجموعه سقوط مرگبار هستش و در صورت رضایت میتونین جلدهای بعدی رو از طاقچه دریافت کنین. جلد دوم: بمب
به عنوان کسی که طرفدار شماره 1. بازی آخرالزمانی و اتمی (فال اوت Fallout ) شیفته این کتاب شدم. به علاقهمندان دنیای آخرالزمانی شدیدن توصیه میکنم ❤️. آقای نویسنده خسته نباشید💐. ... 𝕄𝕒𝕙𝕓𝕠𝕓𝕖𝕙
واقعا عالی بود.از ابتدای کتاب با داستان همراه شدم و تا صفحه آخر با هیجان به خوندن ادامه دادم.جزئیاتی که گفته شده بود،باعث میشد تمام اتفاقات رو در ذهنم تصور کنم.به شخصه خیلی دوست داشتم که شخصیت اصلی داستان،انسان باشه،هرچند
واقعاً عالی 👍💯
راحت نوشته شده بود هیجان داشت دوست داشتم بخونم ببینم چی میشه اما کتاب احتمالا جلد بعدی هم داره
داستان اخر و زمانی خوبی بود این جلد اولش بود داستانی رمز الود و در اخر کشف حقیقت داستان ادامه داری ه شاید جلد ها بعدش هم می ذاشتن خوب بود
من با این کتاب زندگی کردم و تک تک جملات و صحنه های داستان را توانستم در ذهنم تصویر سازی کنم . و واقعا هیجان و ترس و میل به بقا را تجربه کردم . سپاس فراوان از نویسنده ماهر
عالی وپرهیجان
داستان روان و محیط داستان در عین دوری از واقعیت ،ملموس بود.داستانی رو میخوندم که انگار میدیدمش.پایانش رو به دلیل سرعت زیادش دوست نداشتم.حس گیجی کل داستان تا پایان اون باهام موند و حس بد تنهایی هم بهش اضافه شد.کتاب
عالی بود واقعا داستانشو دوست داشتم فقط یکم درک کردنش سخت بود مخصوصا اخراش که همش قرو قاطی شد