دانلود رایگان کتاب وب گرد (جلد اول، موسسه) معین فرد
تصویر جلد کتاب وب گرد (جلد اول، موسسه)

کتاب وب گرد (جلد اول، موسسه)

نویسنده:معین فرد
امتیاز:
۳.۷از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب وب گرد (جلد اول، موسسه)

کتاب الکترونیکی وب گرد (جلد اول، موسسه) نوشته‌ٔ معین فرد، نویسنده‌ٔ مجموعه‌ٔ پرفروش سقوط مرگبار، در نشر فرهنگی فرد چاپ شده است. این کتاب داستانی در فضایی آخرالزمانی را روایت می‌کند که در آن تکنولوژی و انسانیت در هم تنیده‌اند. مجموعه‌ٔ وب‌گرد دنباله‌ای معنوی برای سری سقوط مرگبار است. در این جهان، انسان‌ها با ساخت ربات‌های کروم به‌دنبال بازپس‌گیری قدرت ازدست‌رفته‌شان بودند، اما کروم‌ها به دشمنان جدید انسان تبدیل شدند. معین فرد در مجموعه‌ی وب‌گرد فرصت یافت تا زندگی این موجودات و تأثیر آن‌ها بر انسان‌ها را بیشتر بررسی کند.

درباره کتاب وب گرد (جلد اول، موسسه)

در جهان داستان وب گرد انسان‌ها به کمک قطعات مکانیکی تکامل یافته‌اند، اما این پیشرفت هزینه‌ٔ سنگینی داشته است. ربات‌های یاغی برای تصاحب اعضای مصنوعی بدن انسان‌ها به آن‌ها حمله می‌کنند و تشخیص دوست از دشمن به کاری غیرممکن تبدیل شده است. راگ، شخصیت اصلی داستان، در این آشوب برای یافتن خانواده‌ی ناشناخته‌اش راهی سفری پرخطر می‌شود. در آغاز داستان، او به فریاد کمک دختری ناشناس پاسخ می‌دهد و او را از چنگال یک ربات بی‌رحم نجات می‌دهد. اما این عمل او را درگیر زنجیره‌ای از اتفاقات پیچیده و خطرناک می‌کند. در ادامه‌ی مسیر، راگ به‌دنبال موسسه‌ای مخفی و مرموز می‌رود که در شهری نامعلوم واقع شده است؛ موسسه‌ای که به نظر می‌رسد هیچ‌کس از موقعیت و اهداف واقعی آن اطلاعی ندارد. این موسسه، سازمانی قدرتمند و مخفی است که نیروهای متخصص را برای مقابله با تهدیدات این دنیای فناورانه تربیت می‌کند. اما راگ، برخلاف سایر اعضا که به‌دنبال قدرت، ثروت یا انتقام هستند، تنها به کشف گذشته‌ٔ خود و یافتن خانواده‌اش می‌اندیشد. او در این مسیر، با رازهای تاریکی روبه‌رو می‌شود؛ از هویت واقعی دختر نجات‌یافته و اهمیت ویژه‌ی قطعات مکانیکی در بدن او گرفته تا حقایق ناشناخته درباره‌ی موسسه و فعالیت‌های آن.

این رمان پرهیجان با تعلیق‌های نفس‌گیر و پیچش‌های داستانی غیرمنتظره، شما را تا انتها همراه خود نگه می‌دارد. در دل این داستان، مفاهیمی چون انسانیت، هویت، و مقابله با ناشناخته‌ها به زیبایی به تصویر کشیده شده‌اند. برای کشف سرنوشت راگ، رازهای موسسه، و جهان مرموز وب‌گردها، این کتاب خواندنی را از دست ندهید.

کتاب وب گرد (جلد اول، موسسه) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به دوستداران داستان‌های فانتزی و علمی - تخیلی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب وب گرد (جلد اول، موسسه)

«گلوله را شلیک می‌کنم. سکوت به آسمان بازمی‌گردد، درختان دوباره در نسیم ملایم باد شنا می‌کنند. با احتیاط بلند می‌شوم. تفنگ درون دستانم می‌لرزد، چشمانم تار می‌بینند. با این‌که سافند روی زمین آرام گرفته است، چشم از او برنمی‌دارم. تا مطمئن نشوم هسته‌اش نابود شده است، کلمهٔ شجاعت، احمقانه‌ترین کلمهٔ اطمینان‌بخش در این دنیاست. هستهٔ دایره‌ای شکل و کروم رنگ ذوب شده است. ضعف پاهایم را نادیده می‌گیرم. نمی‌خواهم حالا که کار به پایان رسیده است، در دیدگان آن دختر ضعیف دیده شوم. نفس عمیقی می‌کشم، تفنگم را غلاف می‌کنم و به سمت او برمی‌گردم. همان‌طور که اطمینان داشتم دستش به کلی نابود شده است و از جرقه‌های پایش پیداست که امیدی به آن نیست. موهایش را با کشی قرمز رنگ به دام انداخته است و خطوط نئون صورتی رنگ در میانشان دیده می‌شود. چشمان درشت و نقره‌ای رنگ به او جلوهٔ خاصی داده است. گونه‌های برجسته‌اش کاملا با چهرهٔ کشیده‌اش هم خوانی دارد. چندین نوار سایبری زردرنگ روی گردن و بالای ابرویش دیده می‌شود. به او نزدیک می‌شوم.»

معین فرد
۱۴۰۳/۰۸/۲۸

با سلام و احترام امیدوارم از مطالعه داستان لذت ببرین و بی‌صبرانه منتظر نظرات ارزشمند شما هستم. موسسه اولین جلد از مجموعه وب گرد هستش و در صورت رضایت می‌تونین جلد‌های بعدی رو از طاقچه دریافت کنین. جلد دوم: اتاق سرخ جلد

- بیشتر
M.S.R
۱۴۰۳/۰۹/۰۱

وقتی کتاب رو توی کتابراه دیدم مشتاق بودم سریعتر وارد طاقچه هم بشه چون امکان دسترسی به کتابراه رو ندارم.... هنوز کتاب رو کامل نخوندم اما یکی از نکات مثبتش اینه که برخلاف اکثر کتاب هایی که از زبان اول شخص

- بیشتر
کاربر ۶۰۰۱۹۶۷
۱۴۰۳/۰۹/۰۱

عالی بود مچکرم از نویسنده توانا👏👏👏👏

کاربر 8488893
۱۴۰۳/۰۸/۳۰

خوبه

خلاف اضطراب درون شکمم، سعی می‌کنم عادی رفتار کنم: «چرا همیشه فکر می‌کنی دیگران قصد دارن ازت سواستفاده کنن؟» گلارین با نگاه کردن به رادی از هر فرصتی استفاده می‌کند سرنخی به دست آورد. رادی دنبال کوچک‌ترین نشانه‌ای از سمتم می‌گردد تا حقیقت را برملا کند. باور دارم با برملا شدن حقیقت چیزی جز نفرت از سمت گلارین نصیبم نمی‌شود پس همان بهتر که حقایق دفن شوند. او قدم دیگری به من نزدیک می‌شود: «چون تا زمانی که منفعت نداشته باشی، کسی کاری به کارت نداره.»
M.S.R
تا حالا کسی رو ندیدم که با پول نتونه به تموم خواسته‌هاش برسه پول یعنی قدرت.»
M.S.R
انسان و انسانیت اهمیت دارد یا حفظ غرور؟
M.S.R
شعار موسسه به دو کلمهٔ آموزه‌های جدید خلاصه می‌شه. فکر کنم همین دو کلمه تموم رسالت موسسه رو توضیح می‌ده.» گویی دیدا حاضر نیست درمورد وب تاریک کوتاه بیاید: «درسته موسسه یعنی آموزه‌های جدید ولی نه هر آموزه‌ای. چرا باید شرارت و بدی رو آموزش بدی؟» زمانش رسیده است تا از هدفم دفاع کنم: «باید مشخص کنیم آیا آموزه‌ها بد هستن یا آدم‌ها به بدی ازشون استفاده می‌کنن.» «تا چیزی بد نباشه نمی‌شه به بدی ازش استفاده کرد.» «اگه یه نفر با ماشین مخصوصا به کسی بزنه؛ منظورم به قصد کشتن پس باید این‌جوری فکر کنیم ماشین بده چون می‌تونه انسان بکشه؟»
M.S.R
او همیشه می‌گفت هیچ قانونی در دنیا وجود ندارد که مانع انجام مهربانی شود و هیچ‌گاه چنین قانونی وضع نخواهد شد مگر انسانی که بخواهد برای انجام ندادنش در لحظه چنین قانون دروغینی بسازد تا وجدانش را آسوده سازد.
M.S.R
چشمانش تاب باز ماندن ندارند. انگار زمان در چرخهٔ تصمیم من، آهسته شده است. دو نفر پیش چشمانم در حال جان دادن هستند و هر کدام به معجزه‌ای که درون دستانم است، نیاز دارند. یکی از آن‌ها لحظات آخر عمرش را طی می‌کند و تا رسیدن به موسسه و نجات یافتن فقط یک قدم فاصله دارد. دیگری ادعا می‌کند پس از پنجاه سال توانسته است دیوار سرخ را بشکند تا واقعیت پنهان را به گوش جهانیان برساند. از درون در برابر چنین فشاری داد می‌زنم. هر تصمیمم باعث می‌شود تا آخر عمر عذاب وجدان دیگری را به دوش کشم
M.S.R
کافیه مطمئن بشن تو این درون‌کاشت رو داری تا با یه نقشهٔ ناجوان‌مردانه به دستش بیارن. گرفتن جون یه نفر اصلا واسشون مهم نیست. جلوی چشم‌های خودم یه نفر رو به خاطر منبع انرژی ده درصد کشتن، فکر می‌کنی درون‌کاشتی که میلیون‌ها سکه طلا می‌ارزه چه کسانی رو وسوسه می‌کنه؟» «میلیون‌ها سکهٔ طلا؟ مگه اصلا چنین درون‌کاشتی وجود داره؟» «هنوز نمی‌دونی چه چیزهایی توی این دنیا وجود داره. فقط کافیه بدونی جون انسان کم ارزش‌ترین چیز توی این دنیاست.» حرف‌های رادی مثل سمی کشنده مرا فلج می‌کنند.
M.S.R
دندان‌هایش را روی هم فشار می‌دهد: «واسه فضولی پول می‌گیری؟ کاری رو انجام بده که در ازاش پول گرفتی.» «مثل این که انسانیت واست تعریف نشده. تصور می‌کنی همه چیز رو می‌تونی توی این دنیا با پول بخری ولی من نیستم.»
M.S.R
در اتاق را باز می‌کنم، می‌گویم: «تو هیچ دینی به من نداری پس لطفا از این‌جا برو. می‌خوام این کابوس همین‌جا تموم شه.» «تو قرارداد اتمی بستی؟» انگار جز پاسخ مثبت و منفی، چیز دیگری را از من نمی‌شنود: «برو بیرون.» «قرارداد هسته‌ای بستی به خاطر بدن مزخرف من؟ آره؟» داد می‌زنم: «آره بستم پس حالا برو بیرون.» ناگهان زانوهایش سست می‌شود و همان‌جا روی زمین می‌نشیند. سرش را در میان دستانش می‌گیرد، می‌گوید: «سه سکهٔ طلا برای بدنی که مرگ رو به دوش می‌کشه؟ آره؟ توئه احمق چیکار کردی!» در را می‌بندم، روبه‌رویش زانو می‌زنم: «آره منِ احمق باید می‌ذاشتم بمیری شاید الان دیگه سه سکه طلا به میرنا بدهکار نبودم.»
M.S.R
سعی دارد در همان حالت چاقو را به زور وارد هسته‌اش بکند. می‌گوید: «نمی‌ذارم منو دستگیر کنن.» «حاضری خودت رو بکشی؟» «دیگه نمی‌تونم این همه عذاب رو تحمل کنم.» «می‌خوای با خودکشی ثابت کنی که اون‌ها درست می‌گن؟» «اون‌ها؟ فکر کردی ذره‌ای واسم مهمن؟ یه مشت آدم آشغال که قصد دارن با زندگی من بازی کنن؟» «اگه به خودت باور داری پس نیازی نیست از کسی بترسی.» «من از کسی نمی‌ترسم. فقط چون آخر این داستان رو می‌دونم نمی‌خوام بازیچه دستشون بشم. می‌خوان از من به عنوان افتخارشون استفاده کنن.»
M.S.R

حجم

۱۸۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۶ صفحه

حجم

۱۸۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۶ صفحه

قیمت:
رایگان