کتاب خواب بامداد دیده بودم
معرفی کتاب خواب بامداد دیده بودم
کتاب خواب بامداد دیده بودم نوشتۀ افشین معشوری در انتشارات یانا به چاپ رسیده است. این کتاب مجموعه اشعاری در قالب سپید و آزاد است.
درباره کتاب خواب بامداد دیده بودم
شعر یکی از راههای انتقال احساسات است. شاعر برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمۀ روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند. شعر، همین زبان است. با شعر از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میتوان فاصله گرفت و گمشدۀ وجود را پیدا کرد. این احساس گمشدۀ عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که قرنها شاعران در شعرشان بازگو کردهاند.
شعر معاصر در بند وزن و قافیه نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. شاعر در این کتاب با احساسات خالصش، خواننده را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند تا خود را بهتر بشناسد. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است. کتاب خواب بامداد دیده بودم در قالب شعر نو سروده شده و شاعر در سرودههایش نیمنگاهی نیز به مسائل سیاسی و تاریخی دارد.
افشین معشوری نویسندۀ کتاب، در ۱۳۴۸ در لنگرود به دنیا آمد. والدین او اهل لاهیجان هستند؛ اما او از کودکی در تهران ساکن بوده است. او کارشناسی خبرنگاری سیاسی-اقتصادی و کارشناسی ارشد ایرانشناسی عمومی دارد. در حوزۀ شعر ۳ کتاب با نامهای «سیاهیهای زمین را خط نمیزنم»، «ترانهیی برای ماهمنیر» را در انتشارات آوای غزل و «کجای جهان بودیم روبسپیر» را با نشر مینوک و کتاب داستانی «باد ترانهیی میخواند» را در انتشارات صریر تهران منتشر کرده که در واقع بخشی از خاطرات او در در دوران سربازی است. در حوزۀ رسانه نیز کتاب «نگارش خبر و شبکههای اجتماعی» از او به چاپ رسیده است.
خواندن کتاب خواب بامداد دیده بودم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران شعر نو پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خواب بامداد دیده بودم
«این همه جمله
این همه واژه
نشانی را گم کردهام
تمام کوچههای جهان را
قدم به قدم
تاتی تاتی رفتهام
حالا این نامه،
حرفهای باد کرده
و این دردهای آماس کرده را
به کدام خانه
کدام کوچه
کدام شهر
در کدام کشور خیال پست کنم
یکی خبردار
آنیکی پیشفنگ
بی که کسی بگوید پافنگ
دیگری قدمرو میدهد
و این بالماسکه
مرا نمیخنداند
چنانکه قرهباغ و صف تماشاگران خداآفرین...
این نامه را به کجا پست کنم؟!
کدام شهر و خیابان و کوچه؟!
وقتی نشانهی خانهی مادرم را گم کردهام!
مرا نمیخنداند
مرا نمیخنداند
آدمهایی که بر مردارها دندان قروچه میروند
مرا نمیخنداند»
حجم
۴۴۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
حجم
۴۴۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه