کتاب سرزمین بی فصل
معرفی کتاب سرزمین بی فصل
کتاب «سرزمین بی فصل» نوشتۀ سمیه ستوده کاشانی است و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی آن را منتشر کرده است. سرزمین بی فصل، روایت عاشقانۀ پروین مرادی از ۳۵ سال زندگی با سیدحمید تقویفر است.
درباره کتاب سرزمین بی فصل
شهدا، نماد فرهنگ ایثار و شهادت هستند؛ لذا باید بهدرستی معرفی شوند. امروزه پا به هر کوچه و خیابانی که بگذاریم، از هر بزرگراه یا میدانی که عبور کنیم نام شهدا را میبینیم. کشور ایران پر از قهرمانان بزرگی است که در موقعیتهای سخت و دشوار پا به میدان گذشتند و از جانعزیزشان گذشتند. اما صِرف نامگذاری خیابان برای شناختن و یادآوری این عزیزان کافی نیست به همین دلیل ثبت و ضبط خاطرات شهدا و رزمندگان اهمیت و ضرورت زیادی دارد و نوشتن کتاب یکی از مهمترین ابزارها برای حفظ و انتقال خاطرات و فرهنگ ایثار و شهادت است.
حاج سید حمید تقوی فر در مبارزه با توطئههای ضدانقلاب در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی که با تحریک استعمارگران ناامنی و آشوب برپا میکردند، در خوزستان نقش کلیدی داشت. از ابتدای جنگ تحمیلی در کنار شهید حسن باقری اطلاعات لازم را جمعآوری میکرد، در جبهه سوسنگرد واحد اطلاعات و عملیات را تشکیل داد و فرماندهی قرارگاه رمضان را بر عهده گرفت تا بتواند در راه دفاع از کشور قدم مهمی بردارد. سردار تقوی فر را در کشور عراق به نام ابو مریم میشناسند؛ زیرا او پابهپای شهید سردار سلیمانی در جبهه حق علیه داعشیها میجنگید.
کتاب سرزمین بیفصل همانند بسیاری از کتابهای زندگینامۀ شهدا فرصت بسیار خوب و البته آسانترین روش برای نزدیکشدن به این بزرگان است. این کتاب درواقع روایت عاشقانۀ پروین مرادی از ۳۵ سال زندگی با شهید سید حمید تقوی فر است. سمیه ستوده کاشانی اطلاعات و مصاحبهها با همسر این شهید را گردآوری کرده و بهصورت کتاب درآورده است. شخصیتمحوری کتاب در واقع همسر شهید است. مؤلف کتاب سرزمین بیفصل عقیده دارد که اگر حاج حمید تقوی فر به این جایگاه رسیده است بهخاطر همراهیهای خانم پروین مرادی است؛ زنی که به معنی واقعی همسر است و همراهی میکند. روایت داستانی و لحن صمیمی کتاب سرزمین بیفصل به مخاطب خود این امکان را میدهد که با متنی جذاب و خواندنی روبهرو شود.
خواندن کتاب سرزمین بی فصل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستدارن کتابهای خاطرات و علاقهمندان به زندگینامۀ شهدا پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سرزمین بی فصل
«آسمان تا همین چند ساعت پیش، تا همین چند دقیقۀ پیش، صاف بود و آبی، اما حالا ابری است و خاک گرفته. آسمان، تمام سیاهیاش را روی زمین آوار کرده و من از هول این حجم سیاه، این گوشه، زیر پنجرۀ بینور خانه، نشستهام، بهتزده و گیج. چشمانم رو به این درودیوار، خشک شده و خیره مانده است. ظلمت آسمان هوار میشود توی خانه و چشمانم را سیاه میکند. زمینوزمان تیرهوتار میشوند.»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
نظرات کاربران
اصلا نوع نگارش و دوست نداشتم.نوشته ها نظم و ترتیب زمانی نداشت پراکنده بود و ادمو گیج میکرد لحن مثلا میخواست شاعرانه و عاشقانه باشه ولی ادمو کلافه میکرد از بس زیاده گویی داشت.معلوم بود داستان زندگی این شهید و