دانلود و خرید کتاب داستان های دلنشین از مولانا فاطما جنگیز ترجمه شهرزاد صدر
تصویر جلد کتاب داستان های دلنشین از مولانا

کتاب داستان های دلنشین از مولانا

نویسنده:فاطما جنگیز
انتشارات:نشر گویا
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب داستان های دلنشین از مولانا

کتاب داستان های دلنشین از مولانا نوشتهٔ فاطما جنگیز و ترجمهٔ شهرزاد صدر است. نشر گویا این مجموعه داستان کوتاه و کهن را روانهٔ بازار کرده است؛ به‌همراه داستان‌هایی از منطقهٔ آناتولی.

درباره کتاب داستان های دلنشین از مولانا

کتاب داستان های دلنشین از مولانا حاوی یک مجموعه داستان کوتاه و کهن و اقتباسی (به‌همراه داستان‌هایی از منطقهٔ آناتولی) است. فاطما جنگیز مجموعه‌ای از داستان‌های مثنوی معنوی مولوی را با تعدادی از داستان‌های رایج در ادبیات کهن ترکیه جمع‌آوری کرده و به‌طور مختصر و مفید آن‌ها را شرح داده است. به‌گفتهٔ مترجم کتاب حاضر، این مختصرگویی فرصت بیشتری به خواننده می‌دهد تا به موضوع فکر کند و آن را به زندگی خود تعمیم دهد. عنوان برخی از این داستان‌ها عبارت است از «داستان شکار شیر و گرگ و روباه»، «رقص صوفی مقابل سفرهٔ خالی»، «تو درستکار باش، کج‌رفتار جزای خود را خواهد دید»، «زنی که در طوفان نوح سوار کشتی نشد و زنده ماند» و «زنی که با چوب کبریت فرزندش را نجات داد».

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب داستان های دلنشین از مولانا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی کهن و قالب داستان کوتاهِ اقتباس‌شده از مثنوی معنوی مولوی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب داستان های دلنشین از مولانا

«"نمازی که در زندان خوانده شد"

می‌گویند که والی خراسان «عبدالله بن طاهر» مرد بسیارعادلی بود. روزی مامورانش چند دزد را دستگیر کردند. این موضوع به والی اطلاع داده شده بود ولی موقع انتقال آن‌ها به زندان، یکی از دزدها فرار کرد. اما آهنگری که همان وقت از هرات به سمت نیشابورعازم سفر بود؛ در تاریکی شب به جای دزد اشتباهی دستگیر شد. ماموران او را گرفته و زندانی کردند و به همراه دزدان به نزد والی بردند.

والی دستور داد که همگی را زندانی کنند.

آهنگر که بی‌گناه بود از این موضوع بسیار ناراحت شد. هرچه فریاد زد من دزد نیستم، کسی حرفش را باور نکرد. پس در زندان وضو گرفت و شروع کرد به خواندن نماز.

دستانش را بالا برد و گفت: «یا رب العالمین؛ فقط تو می‌دانی که من هیچ گناهی ندارم. فقط تو می‌توانی مرا از این زندان نجات دهی. تو بیگناهی مرا ثابت کن.»

شب والی خوابید و در خوابش دید که چهار مرد قدرتمند به سرای او آمدند وتخت سلطنت او را پشت و رو کردند. والی بلافاصله از خواب بیدار شد و وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و دوباره به خواب رفت. و دوباره آن چهار مرد را در خواب دید که سعی می‌کردند تخت او را از هم متلاشی کنند.

والی دوباره هراسان از خواب بیدار شد و فهمید که آه مظلومی او را گرفته است.

بلافاصله مسئول زندان را صدا کرده وگفت: «آیا از مردانی که امشب زندانی کردیم کسی بیگناه بوده؟»

مسئول زندان جواب داد: «این را نمی‌دانم قربان، اما یکی از آن‌ها نماز می‌خواند و خیلی هم از ته دل دعا می‌کند.»

والی دستور می‌دهد که بلافاصله او را نزدش بیاورند.

وقتی مردِ بیگناه پیش والی آمد، شرایط را برای توضیح داد. والی متوجه اشتباهش شد و گفت: «خیلی از شما عذرخواهی می‌کنم. لطفاً مرا حلال کنید و این هزار سکهٔ نقره را به‌عنوان هدیه از من بپذیرید. هر زمان خواسته‌ای داشتید لطفاً پیش من بیاید تا من آن را انجام دهم.»

آهنگر جواب داد: «من شما را حلال کردم و هدیهٔ شما را نیز می‌پذیرم. اما اگر خواسته و آرزویی داشتم پیش شما نخواهم آمد.»

والی می‌پرسد: «چرا نخواهید آمد؟»

آهنگر گفت: «زیرا من اربابی دارم که برای فقیری چون من تخت پادشاهی تو را بارها تکان داده، پس قطعاً خواسته‌ام را به جز درگاه او به جای دیگری نخواهم برد. همانگونه که دعاهایی که کردم مرا نجات داد همان پروردگار همیشه ناجی من خواهد بود.

من چگونه می‌توانم به درگاه دیگری بروم وقتی خداوند سفرهٔ بی‌انتهای رحمت و درهای مهربانی‌اش را به روی من گشاده. من چطور می‌توانم به درگاه دیگری بروم؟ چه کسی خواست و نداد؟ چه کسی آمد و دستِ خالی برگشت؟ البته اگر خواستن را بلد نباشی دست خالی برمی‌گردی. اگر به حضور او با ادب و با تواضع بروی، رحمت او را خواهی دید.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۱۶۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۲۱,۰۰۰
۷۰%
تومان