کتاب سیم های سحرآمیز فرانکی پرستو
معرفی کتاب سیم های سحرآمیز فرانکی پرستو
کتاب سیم های سحرآمیز فرانکی پرستو نوشتهٔ میچ آلبوم و ترجمهٔ ماندانا قهرمانلو است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک رمان که در پنج فصل نگاشته شده است.
درباره کتاب سیم های سحرآمیز فرانکی پرستو
میچ آلبوم در کتاب سیم های سحرآمیز فرانکی پرستو داستان زندگی «فرانکی پرستو» را روایت میکند. فرانکی پرستو پسربچهٔ یتیمی است که تحت تعالیم استاد نابینایش موسیقی را فرا میگیرد. او بهدنبال این آموزشها تبدیل به یک نوازندهٔ گیتار بسیار معروف و حرفهای میشود. او استعدادی خاص و عجیب و گیتاری جادویی دارد. موسیقی از عناصر پررنگ این اثر است. میچ آلبوم در این اثر نشان میدهد که موسیقی، تکلم به زبانی است که به هیچ کلمهای احتیاج ندارد و آنچه هنرمند مینوازد، همیشه روی یک نفر و گاهی روی جهان تأثیرگذار است. سیمهای گیتار جادویی فرانکی پرستو میتواند شنونده را غافلگیر کند؛ چراکه عشق در تمام نُتهایی که او مینوازد، حضور دارد.
خواندن کتاب سیم های سحرآمیز فرانکی پرستو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره میچ آلبوم
«میچ دیوید آلبوم» در ۲۳ می سال ۱۹۵۸ در نیوجرسی آمریکا به دنیا آمد. او نویسندهٔ آمریکایی و روزنامهنگار، فیلمنامهنویس، نمایشنامهنویس، مجری رادیو و تلویزیون و نوازنده بوده است. کتابهای میچ آلبوم (Mitch Albom) بیش از ۳۵ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته شدهاند. میچ آلبوم را البته بهخاطر داستانهای الهامبخشش میشناسند. از آثار معروف او که به زبان فارسی ترجمه شده و از استقبال خوبی هم برخوردار بوده، میتوان به «در جستوجوی چیکا» یا «یافتن چیکا» (Finding Chika)، «یک روز دیگر»، «سیمهای سحرآمیز فرانکی پرستو»، «در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند»، «نفر دیگری که در بهشت ملاقات میکنید»، «سهشنبهها با موری» و «به اولین تماس تلفنی از بهشت» اشاره کرد.
بخشی از کتاب سیم های سحرآمیز فرانکی پرستو
«مدتهای مدیدی است که موسیقی بخشی از مراسم مرگ برای شما بوده. مراسم مرثیه. سرودهای بزرگداشت. یک شیپورچی در حال دمیدنِ ضربهها. من، در مقام یک استعداد، نمیتوانم سوگواری کنم. اما شما به یقین از طریق من سوگواری میکنید. معمولاً پرشورترین قطعههای موسیقی شما از فقدان الهام میگیرند.
مرثیهٔ بافا روبیو دیر از راه رسید: به شکل فرزندخواندهاش، فرانسیسکو، که در قبرستان وابسته به شهرداری۴۶۶ بیهدف راه میرفت و دنبال اسمی در زیرزمین کلیسا میگشت، در محل دفن مردهها. فرانکی در دوران کودکیاش هرگز چنین جایی را ندید. نیروهای فرانکو شهروندان را از خانههایشان بیرون میکشیدند و آنها را جلو دیوارهای بیرونیِ قبرستان به صف میکردند، بعد به طرفشان شلیک میکردند و آنها را میکشتند. خیلی از آن آدمها تکههایی از استعداد مرا به همراه داشتند؛ و آنها را در حالی دفن کردند که آوازهایشان را نخواندند. گورهای گمنام پر از استخوانهایشان بود و سوراخ گلولههای روی دیوار نیز تنها نشانههایشان.
بافا هیچوقت به پسرش اجازه نداد که چنین جایی را ببیند. اما در آن لحظه فرانکی آنجا بود و دنبال نام بافا میگشت. او از کنار قبرهای چهار طبقه عبور میکرد. روی بعضی از گورها تصویر مسیح یا مریم مقدس قرار داشت و بقیه هم پر از گلهای تازهای بودند که به افتخارشان تقدیم شده بود. اما هیچچیزی پیدا نکرد. کوچکترین خاطرهای از یک روبیو نامی وجود نداشت. و هیچکس نمیتوانست به خاطر بیاورد که چه کسی جعبهٔ داراییهای بافا را به خانهٔ خیابان کالوارییو تحویل داده. مدتهای مدیدی از این اتفاق میگذشت، و همهٔ سرنخها ناپدید شده بود. یک بار دیگر فرانکی تکوتنها ماند، با کلی حیرت و شگفتی که پدرش کجا میتواند باشد.
اورورا و کای بیرون قبرستان منتظر شدند تا فرانکی کشف محرمانهاش را انجام بدهد. وقتی فرانکی بیرون آمد، درست مثل لحظهٔ ورودش حالتی پوچ داشت. او خانوادهاش را دید که زیر نور خورشید روی نیمکتی نشسته بودند، کای کوچولو آلبوم قدیمی فرانکی را محکم به دست داشت. فرانکی سعی کرد تجسم کند که وقتی بافا برای اولین بار آن آلبوم را دیده چه فکری کرده. یعنی بافا آلبوم را در فروشگاه پیدا کرده؟ یا یک نفر آلبوم را به او داده؟ بعد وقتی که فرانکی اسمش را عوض کرده بافا دلیلش را نمیدانسته و تعجب کرده؟ چرا بافا هیچوقت ارتباط برقرار نکرد؟ یعنی او به آلبوم گوش داده؟ یعنی توانسته صدای فرانکی را از داخل آن کالای براق وارداتی بشنود، صدای پسرکی را که زمانی در باغش آواز میخواند؟
گستردگی فراوان اینهمه اندیشه و اتفاق بسیار گوناگون باعث شد که سرگیجهٔ فرانکی شدیدتر بشود. درنتیجه، به دیوار قبرستان تکیه داد. اما ناگهان احساس کرد که خاطرههای وحشتناکی به او هجوم آوردند، گویی سوراخ گلولهها هزاران داستان خاموش را در روح فرانکی فریاد میزدند. و فرانکی احساس کرد که یکی از آن داستانها به بافا تعلق دارد.»
حجم
۴۰۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۶۴ صفحه
حجم
۴۰۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۶۴ صفحه