کتاب از شکست نترسید

کتاب الکترونیکی «از شکست نترسید» نوشتهٔ جیا جیانگ با ترجمهٔ فهیمه رحمتی در انتشارات نقش‌و‌نگار چاپ شده است. کتاب از شکست نترسید یکی از پرفروش‌ترین آثار در زمینهٔ توسعه فردی است. جیا جیانگ با ارائهٔ داستان‌های الهام‌بخش و تمرین‌های عملی، شما را به سفری در دنیای شجاعت و اعتماد به نفس دعوت می‌کند.

درباره کتاب از شکست نترسید

از شکست نترسید نوشتهٔ جیا جیانگ، داستانی جذاب و آموزنده دربارهٔ غلبه بر ترس از شکست و رد‌شدن است. جیا جیانگ، کارآفرین و نویسنده، با اجرای یک پروژه ۱۰۰ روزه برای مواجهه با شکست‌های مداوم، توانست ترس خود را از این موضوع به طور کامل از بین ببرد و به دستاوردهای شگفت‌انگیزی در زندگی حرفه‌ای و شخصی خود دست یابد.

در این کتاب، جیا جیانگ تجربیات خود را از این چالش ۱۰۰ روزه با خوانندگان به اشتراک می‌گذارد. او با انجام درخواست‌های غیرمعمول و مواجهه با رد‌شدن‌های مکرر، توانست از تجربیات خود درس بگیرد و به درک عمیق‌تری از مفهوم شکست برسد. او در این مسیر متوجه شد که موفق‌نشدن نه تنها پایان راه نیست، بلکه می‌تواند فرصتی برای یادگیری و رشد باشد.

کتاب از شکست نترسید به خوانندگان نشان می‌دهد که چگونه می‌توانند با تغییر نگرش‌ها و باورهای خود، از ترس شکست عبور کنند و به اهداف بزرگ‌تری دست یابند. جیانگ با استفاده از داستان‌های شخصی، تمرین‌ها و نکات عملی، به خوانندگان کمک می‌کند تا اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنند و در مواجهه با چالش‌ها و موقعیت‌های دشوار، مقاوم‌تر باشند.

این کتاب به بررسی روان‌شناسی شکست و تأثیرات آن بر زندگی افراد می‌پردازد و راهکارهایی عملی برای غلبه بر این ترس ارائه می‌دهد. جیانگ با استفاده از روش‌های خلاقانه و غیرمعمول، به خوانندگان نشان می‌دهد که چگونه می‌توانند با مواجههٔ فعال با ترس‌های خود، به موفقیت‌های بیشتری دست یابند.

کتاب از شکست نترسید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به همهٔ افرادی که از ترس شکست‌خوردن رنج می‌برند و می‌خواهند اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنند، پیشنهاد می‌شود. همچنین، کارآفرینان، فروشندگان، دانشجویان و هر کسی که در زندگی حرفه‌ای یا شخصی خود با این موضوع مواجه می‌شود، می‌تواند از این کتاب استفاده کند.

بخشی از کتاب از شکست نترسید

«اولین سال حضورم در ایالات متحده، در مناطق روستایی لوئیزیانا سپری شد، آن هم از بین آن همه جا. مسئولان برنامهٔ تبادل سابقهٔ خانواده‌ای را که میزبان من بود خوب بررسی نکردند. در نتیجه، اولین «خانهٔ دور از خانهٔ من» در خانهٔ وحشتِ یک خانوادهٔ تبهکار بود. متوجه شدم پسر بزرگ‌تر آن‌ها یک سال قبل از آمدن من به قتل محکوم شده بود و حالا من روی تخت او می‌خوابیدم. بدتر این‌که، دو روز بعد از آمدن من، خانوادهٔ میزبانم همهٔ پول مرا دزدید. خوابیدن در تختخواب یک قاتل و ازدست‌دادن همهٔ پولم چیزی نبود که از ورود به آمریکا انتظار داشتم. دایرهٔ حفاظتی و حمایتی خانواده‌ام در چین را ترک کردم تا با خانواده‌ای باشم که بلافاصله اعتمادم را در هم شکستند. این مرا می‌ترساند و نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم. در نهایت، سرقت آن‌ها را به ناظم دبیرستانم گزارش کردم و او نیز به پلیس گزارش داد. پدر و مادر این خانواده دستگیر شدند و مسئولان شرمندهٔ برنامهٔ تبادل مرا به خانهٔ دیگری منتقل کردند. خوشبختانه، این بار به خانهٔ خانواده‌ای فوق‌العاده منتقل شدم. در آنجا نه‌تنها عشق و اعتماد را دوباره تجربه کردم و ایمان معنوی به‌دست آوردم، بلکه یاد گرفتم در دنیا آدم‌های خوب و بد وجود دارند و بدون تردید آن‌ها با من یکسان رفتار نمی‌کنند. در طی این شروع متزلزل، رؤیای من برای تبدیل شدن به کارآفرین در آمریکا مانند همیشه قوی باقی ماند. در واقع، هیچ جوره شکست را باور نداشتم. کارآفرین شدن بیشتر شبیه سرنوشت من بود تا هر نوع انتخابی از جانب من. این هدف آن‌قدر در قلبم جا افتاده بود که حتی اگر هم می‌خواستم، نمی‌توانستم آن را تغییر دهم. پس از یک سال تحصیل در دبیرستان و شش ماه دیگر در یک مؤسسهٔ زبان انگلیسی به‌عنوان زبان دوم، زبان انگلیسی من بسیار پیشرفت کرده بود.»