دانلود و خرید کتاب در مه نشسته بود نسیم خلیلی
تصویر جلد کتاب در مه نشسته بود

کتاب در مه نشسته بود

نویسنده:نسیم خلیلی
انتشارات:نشر چهره مهر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب در مه نشسته بود

کتاب «در مه نشسته بود» نوشتهٔ نسیم خلیلی، شناختنامه‌ای جامع از زندگی و آثار ابراهیم رهبر است. این کتاب در نشر چهره مهر چاپ شده است. در مه نشسته بود به بررسی زندگی، فعالیت‌ها و دستاوردهای ابراهیم رهبر می‌پردازد و تلاش می‌کند تا تصویری کامل از او به خوانندگان ارائه دهد.

درباره کتاب در مه نشسته بود

ابراهیم رهبر، متولد ۱۳۱۷ در صومعه‌سرا، نویسنده‌ای با نگاهی ژرف به زندگی اجتماعی مردم، به‌ویژه در گیلان دهه‌های ۳۰ و ۴۰ شمسی است. آثار او عمدتاً به بازتاب تجربه‌های زیستن در شرایط سخت و مواجهه با فقر، بی‌عدالتی و تنهایی می‌پردازد. رهبر در داستان‌هایش، انسان‌ها را در تعامل با محیط اطرافشان و در کشاکش با مشکلات زندگی به تصویر می‌کشد. او با زبانی شاعرانه و توصیفاتی دقیق، فضای بارانی و مه‌گرفتهٔ شمال ایران را بازسازی می‌کند و مخاطب را به درک عمیق‌تری از زیستن در این منطقه دعوت می‌کند. کتاب در مه نشسته بود از چند جنبه به زندگی و آثار ابراهیم رهبر می‌پردازد که می‌توان این موضوعات را به بخش‌های زیر تقسیم کرد:

زندگی و آثار ابراهیم رهبر:

رهبر در دوران جوانی به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات خود را در رشته زمین‌شناسی به پایان رساند. او سال‌ها در وزارت کشاورزی مشغول به کار بود و بخش زیادی از وقت خود را در کتابخانهٔ دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی به مطالعه گذراند. نخستین داستان‌های او در سال‌های ۱۳۳۷ به بعد نوشته شدند و اولین کتاب او با نام مرغزار در سال ۱۳۴۳ منتشر شد. این اثر نشان‌دهندهٔ نگاه تاریخ‌گرای رهبر به مسائل اجتماعی و زندگی روزمره مردم بود.

رهبر در آثارش، شخصیت‌هایی را به تصویر می‌کشد که در برابر مشکلات و چالش‌های زندگی مقاومتی فعالانه نشان می‌دهند. او به‌خصوص به زندگی در گیلان و شرایط اجتماعی آن دوران می‌پردازد. داستان‌های او پر از توصیف‌های دقیق از زندگی روستایی و شهری و روابط پیچیدهٔ انسانی هستند. برخی از مهم‌ترین آثار او عبارت‌اند از: دود، من در تهرانم، سوگواران، چاپ آخر زندگی، در شهری کوچک، شاهد رسمی، نام کسما، آه

نثر و سبک ابراهیم رهبر:

نثر ابراهیم رهبر به خاطر توصیف‌های شاعرانه و فضای نوستالژیک داستان‌هایش شناخته شده است. او با جملات کوتاه و تأثیرگذارش، موقعیت‌های هیجانی و درونی شخصیت‌ها را به‌خوبی به تصویر می‌کشد. داستان‌های او اغلب با توصیف وضعیت قهرمانان آغاز می‌شود و سپس با مرور خاطرات و جدال‌های ذهنی آن‌ها، طرح داستان گسترش می‌یابد.

رهبر همچنین در زمینهٔ نمایشنامه‌نویسی نیز فعال بوده و آثاری در این حوزه منتشر کرده است. از جمله نمایشنامه‌های او می‌توان به «مهربانان و سه نمایشنامهٔ دیگر» و «نونو... و چهار نمایشنامهٔ دیگر» اشاره کرد.

دیدگاه‌ها و زندگی شخصی ابراهیم رهبر:

رهبر در سال‌های اخیر به دلیل کهولت سن و مشکلات شخصی، از انتشار آثار جدید بازمانده و به زندگی در انزوا روی آورده است. او مصاحبه‌ای نمی‌کند و نقد و یادداشتی نمی‌نویسد و زندگی خود را در تنهایی و مطالعه می‌گذراند. رهبر تصمیم گرفته است که پس از مرگ، کالبد خود را به دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران اهدا کند و از داشتن قبر خودداری کند.

تأثیرات و میراث ابراهیم رهبر:

ابراهیم رهبر با روایت‌های دقیق و دلنشین خود، تأثیری عمیق بر ادبیات معاصر ایران گذاشته است. داستان‌های او نه تنها تصویری واقعی از زندگی اجتماعی در گیلان دهه‌های ۳۰ و ۴۰ ارائه می‌دهند، بلکه به مسائل انسانی و جهانی نیز می‌پردازند. او با نشان‌دادن تقابل انسان با فقر و بی‌عدالتی، و در عین حال نمایش مهربانی و عشق به طبیعت، توانسته است مخاطبان زیادی را به خود جلب کند.

کتاب در مه نشسته بود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای دانشجویان و پژوهشگران ادبیات فارسی، علاقه‌مندان به شناخت شخصیت‌های برجسته ادبی و فرهنگی، و افرادی که به دنبال تحلیل‌های عمیق و جامع از زندگی و آثار افراد تاثیرگذار در فرهنگ و ادبیات ایران هستند، مناسب است. مطالعه این کتاب می‌تواند به فهم بهتر و دقیق‌تر زندگی و دستاوردهای ابراهیم رهبر و جایگاه او در فرهنگ و ادبیات ایران کمک کند.

بخشی از کتاب در مه نشسته بود

««از جلوی ماشین صدای ساز و آواز می‌آمد. آن که ویولون می‌زد کور بود و روی صندلی جلو نشسته بود و آن یکی دیگر – شاید پسرش بود – ده دوازده سال بیشتر نداشت و کنارش ایستاده بود. رنگش پریده بود و با صدای گرفته‌ای می‌خواند: آسمون ابراتو وردار و برو/ آسمون اخماتو واکن آبی شو/ آسمون آفتابی شو آفتابی شو... مطرب‌ها کارشان را قطع کردند. پسرک سینی برنجی کوچکی دستش گرفت. مرد کور دعا می‌کرد «آقایونا! کمک کنین. کورم، عاجزم، هفتا نون‌خور دارم. خدا بهتون عوض بده.» پسرک معلوم بود از بس این کار را کرده بود دیگر خجالتش ریخته بود و عادتش شده بود. با حالتی بی‌تفاوت سینی را جلوی مسافرها می‌گرفت. هرکس می‌خواست ده‌شاهی یک قران می‌داد... مرد کور باز دعا می‌کرد «آقایونا! کمک کنین. کورم، عاجزم، دوازده ساله چشامو از دست دادم. خدا بهتون عوض بده.» (رهبر، ۲۵۳۶:۱۴ و ۱۵ و ۱۶)

و این روایت در متن قصه‌ای نقل می‌شود که راوی‌اش کارگر جوانی‌ست که به دستور کارفرمایش مجبور شده است علیرغم میل باطنی برود طلب او را وصول کند و شرح استیصالش در مواجهه با این رنج فرساینده: «ساعت از پنج گذشته بود. اگر بدهکار می‌رفت، دادوفریاد ارباب برای من می‌ماند و این از همه بدتر بود. حرف‌های درشتی می‌زد که آدم دلش می‌خواست از خیر نان خوردن بگذرد و رودررویش بایستد. اگر هم توضیح می‌دادم که تقصیر من نبوده، اتوبوس دیر آمده، بیشتر عصبانی می‌شد. شاید هم بیرونم می‌کرد. چه دنیایی بود. یکی دیگر داشت پول روی پول انبار می‌کرد، دلهره‌اش برای من بود.» (همان: ۱۷ و ۱۸)

همین رویکرد را نویسنده در روایت پیغام از همین مجموعهٔ من در تهرانم پی می‌گیرد و چنین می‌نویسد که: «شهرستان که بود سواری کرایه داشت و از این شهر به آن شهر مسافر می‌برد. سواری را دست دوم خریده بود. ولی هرچه بود، آقای خودش بود و نوکر خودش. تا اینکه آنجا هم شرکت مسافربری باز شد و ریزه‌پاهایی مثل او را بلعید. و او هم که دیگر چیزی توی دستش نمانده بود، آمد تهران. حالا باید از آدم‌هایی که تمام ثروتشان از زحمت راننده‌هایی مثل او بود و از این راه روزبه‌روز هم داشتند گنده‌تر می‌شدند، کلفت می‌شنید. (همان: ۷۳)»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۱۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

حجم

۱۱۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان