دانلود و خرید کتاب صوتی خداحافظ راکون پیر
معرفی کتاب صوتی خداحافظ راکون پیر
خداحافظ راکون پیر، یکی از داستان های زیبا دربارهی مفهوم مرگ و از دنیا رفتن و مناسب برای کودکان است. کلر ژوبرت نویسندهی این داستان و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ناشر آن است. خداحافظ راکون پیر سه جایزهی جشنواره ی کتاب سلام، پروین اعتصامی و کتاب سال شهید غنی پور را از آن خود کرده است
دربارهی کتاب خداحافظ راکون پیر
توی شکم مامان خرگوشه، هفت تا بچه هستند که دارند آماده میشوند بیایند بیرون. یکی یکی بیرون میایند و مامان خرگوش با خوشحالی بچههایش را میبوسد، لیس میزند و بغل میکند، اما میبیند که چیزی هنوز توی دلش تکان تکان میخورد، بعد میمفهمد که این چیز، بچهی هفتمی است. بابا خرگوشه میرود سراغ راکون پیر و از او خواهش میکند بیاید تا به بچه خرگوش بگوید دنیای بیرون، چقدر قشنگ است! کاری کند که بچه خرگوش راضی بشود بیاید بیرون...
خرگوش و راکون با هم دوست میشوند. یک روز راکون به خرگوش میگوید که دیگر وقت سفرش رسیده است. سفر به یک دنیای دیگر که آنجا هم پر از زیبایی و قشنگی است...
کتاب خداحافظ راکون پیر با یک مثال ساده و بدون اضافه کردن حواشی که ممکن است برای کودکان آزارنده باشد، دربارهی مفهوم مرگ صحبت میکند و آن را به کودکان آموزش میدهد.
کتاب خداحافظ راکون پیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خداحافظ راکون پیر برای گروه سنی کودک مناسب است. با این حال اگر کودکی را میشناسید که در وضعیت سختی قرار دارد و یا عزیزی را از دست داده است، این کتاب میتواند به او کمک بکند.
دربارهی کلر ژوبرت
کلر ژوبرت در سال ۱۹۶۱میلادی (1340 خورشیدی) در پاریس به دنیا آمد. او در یک خانواده مسیحی بزرگ شد. در نوزده سالگی مسلمان شد و با یک دانشجوی ایرانی ازدواج کرد. و مدتی بعد از ازدواج به ایران آمد و در حال حاضر نیز در ایران زندگی میکند.
کلر ژوبرت لیسانس علوم تربیتی و فوق لیسانس ادبیات کودکان است. او با مهارت خاصی در توصیف حقایق زندگی به زبان کودکان دارد دنیا را به خوبی ترسیم می کند و اتفاقات تلخ و شیرین زندگی را به زبان ساده و روان برای کودکان بیان می کند. او همچنین از معدود نویسندگانی است که آثارش را تصویرگری می کند.
جملاتی از کتاب خداحافظ راکون پیر
زیر تپهای، کنار یک جنگل، یک جفت خرگوش، لانه داشتند. آنها منتظر تولد چندتا خرگوش کوچولو بودند. خرگوش مادر بچههایی را که توی شکمش وول میخوردند، شمرده بود.
یکی، دوتا، سهتا، چهارتا، پنجتا، ششتا، هفتتا!
توی یک صبح قشنگ بهاری، ششتا بچه خرگوش به دنیا آمدند.
خرگوش مادر بچهها را لیسید و بوسید به خرگوش پدر گفت: «هنوز چیزی توی دلم وول میخوره، گمونم همون بچه هفتمی باشهها!»
اما هرچه انتظار کشیدند، خرگوش هفتمی به دنیا نیامد...
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
من یک دختر ۶ ساله هستم که مامانم نظر من را تایپ میکند، به نظر من عالی بود
بینظیر بود.ولی توصیه میکنم برای بچه هایی خونده بشه که سوالهایی راجع به مرگ دارن یا عزیزی را از دست دادن
عالی بود
این از بچه گی با من بوده.لطفا این کتاب را بخوانید.
خانم کلر ژوبرت شما فوق العاده ای ... دستت درد نکنه
عالی
داستان خوبی درباره این دنیا و دنیای دیگر بود متناسب با سن کودک
خیلی قشنگه حتما بخوانید.حلما نوروزی
خیلی عالی بود
سلام هر چی کتاب خوب هست براش پول گذاشتند اون کتابهی را هم که کسی نخواسته رایگان کردن ای کاش کتابخانه ها باز بودن بهتر از این هاهستند