کتاب جزیره
معرفی کتاب جزیره
کتاب جزیره نوشتهٔ داریوش عابدی است و انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را منتشر کرده است. این کتاب داستانی دربارهٔ پسری به نام اشکان است که میخواهد قایق پدرش را نگه دارد.
درباره کتاب جزیره
کتاب جزیره دربارهٔ پسربچهای به نام اشکان است که همراه با مادرش در بلندترین تپهٔ جزیره زندگی میکنند. پدر اشکان ماهیگیر بوده و اشکان بهتازگی او را در یک حادثهٔ دریایی از دست داده، پدرش قبل از مرگ یک قایق سفارش داده و پول آن را به طور کامل پرداخت کرده است. اشکان از دیدن آن بسیار خوشحال میشود. مادرش قصد دارد آن قایق را به دلیل برخی مشکلات به فروش برساند. اشکان با این کار مخالف است... . در ادامهٔ این کتاب خواهیم دید که این نوجوان چطور با چالشهای پیش رویش برخورد خواهد کرد.
خواندن کتاب جزیره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کودکان گروه سنی «د» و «هـ» به نگارش درآمده است.
بخشی از کتاب جزیره
«همیشه قبل از طوفان، دریا در سکوت فرو میرفت. نه از سر و صدای کر کنندهی مرغ های دریایی خبری بود و نه از خروش موجها که خودشان را به پایههای چوبی اسکله میزدند و یا روی ساحل ماسهای پخش میشدند. برای همین، وقتی صدای سوت بلند و شدید کشتی بزرگ بادی، سکوت ساحل را شکست، یکه خوردم و با تعجب سرم را طرفش چرخاندم. کارگرهای شیلات روی عرشهی کشتی با عجله مشغول خالی کردن بارها بودند. کنار اسکله، چشمم خورد به آخرین اتوبوس شهرک شیلات، چیزی نمانده پر شود. از این پا و آن پا کردن خسته شدم. ولی باید هرچه زودتر تصمیم میگرفتم. میدانستم اگر برکهی بزرگ روبهرویم را دور بزنم و خودم را به اسکله برسانم، تصمیم گرفتن برایم راحتتر میشود. در آن صورت یا سوار اتوبوس شهرک میشدم و میرفتم خانه ی مادربزرگ و یا اینکه خودم را میانداختم داخل قایق بزرگی که میرفت طرف جزیره. آن وقت اگر پشیمان هم میشدم فایدهای نداشت و نمیتوانستم برگردم. تنها جایی که میتوانستم رفتن به هر دو جا را در دهانم مزه مزه کنم و دوباره برگردم. سکوی جلوی مدرسه بود. صدای رعد و برق بلند شد. نگاهی به آسمان کردم. ابرهای سیاه، درهم پیچیدند و پیش میآمدند.»
حجم
۸۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۸۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه