کتاب توک توکی
معرفی کتاب توک توکی
کتاب الکترونیکی توک توکی نوشتهٔ محبوبه یزدانی از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. این کتاب برای کودکان گروه سنی نوباوه (۴+) تدوین شده است.
درباره توک توکی
کتاب توک توکی داستان پرندهای است که دوست ندارد پرواز یاد بگیرد. «توکتوکی» نه خسته است و نه تنبل، ولی دلش نمیخواهد پرواز کند. پدر و مادرش بارها از او میخواهند پرواز کند، ولی او گوش نمیدهد. پدر و مادر توکتوکی بهبهانهٔ مهاجرت او را ترک میکنند، ولی پشت درختی پنهان میشوند تا مراقب توکتوکی باشند. توکتوکی تنها میماند، گرسنه میشود، ولی همچنان سر جایش نشسته و تکان نمیخورد. یک کلاغ با شنیدن سروصدای توکتوکی پیش او میآید و وقتی میبیند بدنش سالم است و مشکلی ندارد، به او یاد میدهد که چطور پرواز کند تا به درخت زالزالک برسد و غذا بخورد. محبوبه یزدانی، نویسنده و تصویرگر داستان «توکتوکی» است. این کتاب به افزایش خودآگاهی و تعامل کودک با دنیای اطراف کمک میکند. کودک با افزایش خودآگاهی، تعامل بهتری با جهان اطراف خواهد داشت و از این طریق میفهمد که چه کسی است و چه میخواهد. این کتاب همراه با تصویرسازیهایش و با زبانی کودکانه، آموزشهای لازم را در اختیار کودکان قرار میدهد. گفته شده است که آشنایی کودکان با آموزش مهارتهای زندگی، از طریق خواندن کتابهای داستانی باید از سن پایین شروع شود. آموزش و یادگیری در زمان کودکی تأثیر بسیار بیشتری نسبت به یادگیری در بزرگسالی دارد؛ زیرا کودکان با زبان ساده و تصاویر گویا با موضوعات مختلف آشنا میشوند و این در زندگیشان نقش مهمی ایفا میکند. با خواندن این گونه کتابها، کودکان یاد میگیرند افکار و احساسات و نقاط ضعف و قوت خود را بشناسند و احساسات خود را ارزیابی کند. کودکان با بسیاری از موضوعات در محیط زندگیشان مواجه میشوند. با مطالعهٔ اینگونه داستانها، میزان آگاهیشان افزایش پیدا میکند و یاد میگیرند چگونه مهارتهایشان را پرورش دهند. در این کتاب برای فهم بیشتر موضوع از تصویرها و نقاشیهای رنگی و مناسب استفاده شده است که میتواند باعث علاقه و جذب بیشتر کودکان به مطالعهٔ این کتاب شود.
خواندن کتاب توک توکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به والدین و مربیان کودکان گروه سنی نوباوه (۴+) برای آشناشدن با افزایش مهارتها و مواجهه با تجربههای جدید پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب توک توکی
توک توکی تنبل است؟ نه. توک توکی خسته است؟ نه. پس چرا از جایش تکان نمیخورد؟ پس چرا پرواز نمیکند؟ این حرفهارا مامانتوکی و باباتوکی میگفتند. آنها هر روز میگفتند: «توکتوکی، توکتوکی جان، فقط بالهایت را باز کن و ببند. پرواز کن و پرواز کن ....» اماّ توکتوکی از روی شاخهای که نشسته بود، تکان نمیخورد. باد پاییزی آههای بلند و سرد کشید و برگها را آرام آرام برد. مامانتوکی و باباتوکی کنار توکتوکی نشستند، مثل باد پاییزی آه کشیدند وگفتند: «کمکم هوا سرد میشود. برف و باران میبارد. توکتوکی نمیتوانی همین جا بنشینی!» توکتوکی باز هم تکان نخورد. توکتوکی باز هم تکان نخورد. توکتوکی تکان نخورد که تکان نخورد. مامانتوکی و باباتوکی غمگین گفتند: « امّا ما پیش از شروع زمستان باید کارهایی بکنیم جاهایی برویم؛ اگر گرسنه شدی، سه درخت آن طرفتر، درخت زالزالک هست.» مامانتوکی و باباتوکی رفتند، ولی جای دوری نرفتند. توکتوکی همان جا که نشسته بود، نشست و نشست و نشست .... بالاخره گرسنه شد و فریاد کشید: «قو ....قو ....قو ....» کلاغی که همسایهشان بود، آمد وگفت: «تو صدایم کردی؟» توکتوکی گفت: «نه، غذایم را صدا کردم.» کلاغ گفت: «خب، باید بروی و پیدایش کنی!» توکتوکی گفت: «میدانم کجاست. یک، دو، سه .... سه درخت آنطرفتر است، امّا حالش را ندارم پرواز کنم. برایم کمی زالزالک میآوری؟» کلاغ نزدیک شد و گفت: «بگذار بالهایت را ببینم. پاهایت را ببینم. خب همه چیز خوب است.» و پرواز کرد و دور درخت چرخی زد و گفت: «پرواز کن، این طوری ...» توکتوکی باز خمیازهای کشید وگفت: «حالش نیست ....» کلاغ گفت: «فقط به زالزالکهای خوشمزّه فکر کن و آهسته بالهایت را باز کن و ببند؛ باز کن و ببند.» و رفت. توکتوکی آه بلندی کشید و چند بار دیگر قوقوقو کرد؛ امّا دیگر کسی سراغش نیامد؛ فقط گرسنگی بود که هی میآمد و شکمش را فشار میداد و میرفت.»
حجم
۸٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه
حجم
۸٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه