کتاب آی قصه قصه قصه (جلد چهارم)
معرفی کتاب آی قصه قصه قصه (جلد چهارم)
کتاب «آی قصه قصه قصه (جلد چهارم)» نوشتۀ زهره پریرخ است و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را منتشر کرده است. جلد چهارم مجموعۀ آی قصه قصه قصه شامل ۹ قصۀ خواندنی و جذاب برای کودکان نوخوان میشود.
درباره کتاب آی قصه قصه قصه (جلد چهارم)
قصهگویی یکی از سنتهای دیرینه و ارزشمند است که از نسلهای پیش رسیده و باید برای حفظ آن تلاش کرد تا به نسلهای بعدی منتقل شود. باگذشت زمان هرچقدر سرگرمیها جدیدتر شدند و رسانهها پدید آمدند، نتوانستند جای قصهگویی و ارتباطی که بین قصهگو و مخاطبان ایجاد میشود را بگیرند و همچنان کودکان علاقۀ زیادی به شنیدن قصه دارند. کودکان از طریق قصهگویی، قدرت درک و بیانشان تقویت میشود، خلاقیت در آنها پرورش پیدا میکند، دایرۀ واژگانشان گسترش پیدا میکند و شخصیتهای قصهها بر آنها اثر میگذارد. قصهها همچنین با ایجاد سؤال در ذهن کودکان به صورت غیرمستقیم به آنها آموزش میدهند. شاید مهمترین اثری که احیای سنت قصهگویی بر کودکان میگذارد این است که آنها به فضای ادبی کشیده میشوند و خواندن و گوشدادن جمعی را تجربه میکنند.
امور انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان جهت ترویج سنت قصهگویی، زنده نگهداشتن آن و بهرهبردن از مزیتهای این فعالیت پسندیده، با استفاده از مجلههای قدیمی و جدید، نشریات، کتابهای خارجی و قدیمی، مجموعههایی از کتابهای قصهگویی را با عنوان آی قصه قصه قصه تهیه، تدوین و منتشر کرده است. هر جلد از این مجموعه شامل چند قصۀ مناسب برای بلندخوانی و قصهگویی میشود. زهره پریرخ این داستانها را برای تبدیل شدن به شکل مناسب برای قصهگویی، بازنویسی و ویرایش کرده است.
عناوین قصههای کتاب آی قصه قصه قصه (جلد چهارم) عبارت است از: «پَس کِی؟»، «مورچه اشکریزان، چرا اشکریزان»، «شلغم پربرکت»، «نان و آب»، «خانه آبادکن، دل شاد کن»، «دختر دهقان»، «خالا و بالا»، «مرغ علیقلی»، «بیبی چارقدگلی، بزک پشم فرفری».
خواندن کتاب آی قصه قصه قصه (جلد چهارم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان، مربیان و مسئولان کتابخانهها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آی قصه قصه قصه (جلد چهارم)
«یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیجکس نبود. دهقانی بود پرکار، اما سهلانگار. کار دیروزش مال امروز بود و کار امروزش مال فردا. روزی از روزها دهقان تبرش را برداشت و رفت هیزم بشکند. اما یکی دوتکه هیزم بیشتر نشکسته بود که تبرش شکست. دستۀ تبر دوتکه شد و خود تبر چهارتکه شد. همسرش را صدا کرد و گفت: بیا که تبر شکست. همسر دهقان آهی کشید و پرسید: امروز تبر را شکستی،کی آن را درست میکنی؟ دهقان گفت: فردا، پسفردا. حالا برو تبر همسایه را بگیر»
حجم
۳۰٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
حجم
۳۰٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه