کتاب مثل امام مجتبی (ع) باشیم
معرفی کتاب مثل امام مجتبی (ع) باشیم
کتاب الکترونیکی «مثل امام حسن علیهالسلام باشیم» نوشتۀ سیدمحمد مهاجرانی است و نشر مهرستان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب مثل امام حسن علیهالسلام باشیم
یکی از اصول مهم در تعلیموتربیت اسلامی، آشناکردن کودکان و نوجوانان با معارف و ارزشهای دینی است. نیاز به تربیت دینی با توسعۀ زندگی اجتماعی بیشتر احساس میشود؛ بنابراین بهتر است که آموزههای دینی در کودکان و نوجوانان عمیقتر و جدیتر باشد. قصه یکی از روشهای انتقال آموزههای دینی است که نهتنها پیامهای مفید برای کودکان و نوجوانان دارد، بلکه اگر جذاب و مناسب سن آنها باشد باعث میشود که تلاش کنند با شخصیتهای قصه همانندسازی کنند و آنها را الگوی خود قرار دهند. از سوی دیگر اگر کودکان و نوجوانان از همین دوران با مسائل دینی و مذهبی آشنا شوند، با همهٔ وجود آن را درک میکنند و با آن انس میگیرند. آنها از این مطالب در دوران بزرگسالی خود استفاده کرده و افرادی صالح و مفید برای جامعه میشوند. کودکان و نوجوانان جامعه به الگویی مناسب نیاز دارند و برای یک مسلمان، الگویی والاتر و بهتر از امامان وجود ندارد. کسانی که قصههایشان بدون هیچ اغراق برآمده از شخصیت واقعی آنها است و تخیل در آن به کار نرفته است.
کتاب مثل امام حسن علیهالسلام باشیم مجموعهای از چندین داستان کوتاه دربارۀ زندگی امام حسن (ع) است. سید محمد مهاجرانی تلاش کرده است تا در این کتاب خصوصیات اخلاقی و ویژگیهای این امام معصوم را در قالب داستانهای زیبا و آموزنده برای کودکان و نوجوانان روایت کند. کودکان با خواندن و شنیدن این داستانها، ضمن اینکه سرگرم میشوند و لذت میبرند، با زندگی این امام معصوم آشنا شده و از منش و سبک زندگی ایشان الگوبرداری میکنند.
خواندن کتاب مثل امام حسن علیهالسلام باشیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان، نوجوانان و علاقهمندان به داستانهای مذهبی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مثل امام حسن علیهالسلام باشیم
«میثم چند خوشه انگور چید. چه انگورهایی! درشت، شیرین و آبدار. خوشهها را شست و جلوی در باغشان روی سبزههای کنار جو نشستیم و مشغول خوردن شدیم. چند متر آنطرفتر برهای را به درخت بسته بودند. میثم کنار بره رفت و یک خوشه انگور برایش گذاشت. تعجب کردم: انگور به این خوبی را جلوی بره میریزی؟
میثم به من گفت: یعنی ما انگور بخوریم و بره به ما نگاه کند؟
من گفتم: خب چه عیبی دارد در عوض او علف و سبزه میخورد.
میثم گفت: ماجرای سگ گرسنه را شنیدهای؟ گفتم: نه
میثم گفت: اگر شنیده بودی یا خوانده بودی به من اعتراض نمیکردی!
با تعجب گفتم: ماجرای سگ گرسنه چیه؟ میثم گفت: روزی امام حسن (ع) گوشۀ صحرا مشغول خوردن نان بودند.»
حجم
۱۳٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲ صفحه
حجم
۱۳٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲ صفحه
نظرات کاربران
سلام کتاب خوبی برای کودکان و نوجوانان بود