کتاب قایق شکسته

کتاب «قایق شکسته» نوشتۀ بیتا حافظی است و انتشارات طلایه آن را منتشر کرده است. قایق شکسته یکی از رمان‌های خواندنی و عاشقانۀ ایرانی است.

درباره کتاب قایق شکسته

رمان یکی از راه‌های انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. مخاطبان با مطالعۀ داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله می‌گیرند و گمشدۀ وجودشان را پیدا می‌کنند. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سال‌ها نویسندگان در داستانشان بازگو کرده‌اند. داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده‌ است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. بیتا حافظی در کتاب قایق شکسته با احساسات خالصش خواننده را از زندگی روزمره دور کرده و کمک می‌کند خودش را بهتر بشناسد. کتاب قایق شکسته، زبانی روان و ساده دارد و آیینه‌ای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند.

رمان قایق شکسته دربارۀ دختری به نام سارا است و زندگی پرفرازونشیب او را روایت می‌کند. داستان قایق شکسته از جایی آغاز می‌شود که خانوادۀ سارا؛ پدر، مادر و تنها دخترشان سارا در حال آماده‌شدن برای مهمانی و پذیرایی از مهمانانی هست که به مناسبت بازگشت خانوادۀ عموی سارا به ایران ترتیب داده‌اند. خانوادۀ عموی سارا بعد از چندین سال به ایران برمی‌گردند. سارا عاشق عمویش بهرام است و برای دیدن او بی‌قرار. مزدا و مازیار ۲ پسرعموی سارا هستند که در هلند تحصیل می‌کردند.

داستان به شیوۀ سوم‌شخص روایت می‌شود. سارا، شخصیت اصلی داستان و تنها دختر خانواده، عاشق پسرعمویش مازیار می‌شود و هر بار با دیدن او این احساس قوت می‌گیرد؛ اما آیا مازیار هم این احساس را به او دارد؟ یا سارا درگیر عشقی یک‌طرفه شده که سرانجامی ندارد؟ قایق شکسته روایت داستان عاشقانۀ سارا است. خواننده در این رمان با اتفاقاتی غیرقابل‌پیش‌بینی مواجه می‌شود و نمی‌داند که چه ماجراهایی قرار است در داستان رخ دهد. بیتا حافظی با این روش خواننده را به دل داستان می‌کشاند و تا آخر با خود همراه می‌کند.

 خواندن کتاب قایق شکسته را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران رمان های عاشقانة ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب قایق شکسته

«مزدا و مازیار به همراه سارا به اتاقش رفتند. اتاق سارا از نظر تزیین در نوع خود بی‌نظیر بود. تختخوابش در گوشه‌ای از اتاق قرار داشت که با تورهای رنگی صورتی تزیین شده بود. تابلوهای نقاشی بسیار زیبایی که سارا آنها را با سلیقۀ خاصی به دیوار نصب‌کرده بود، نظر مزدا و مازیار را به خود جلب می‌کرد. آن دو مشغول مشاهده تابلوها بودند و سارا در مورد آثارش توضیح می‌داد. در حین دیدن تابلوهای نقاشی، مازیار در مقابل یکی از آنها ایستاد و لحظاتی بادقت به آن نگریست: قایقی شکسته که مقهور طوفان دریا شده بود، بی‌سرنشین. آهی کشید و در خود فرورفت...»