کتاب آخرین بیوه
معرفی کتاب آخرین بیوه
کتاب آخرین بیوه نوشتهٔ کارین اسلاتر و ترجمهٔ مینا وکیلی نژاد است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان جنایی آمریکایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب آخرین بیوه
کتاب آخرین بیوه حاوی یک رمان جنایی و آمریکایی است که آن را مهیج، پر از رازهای حیرتانگیز و غافلگیریهای تکاندهنده توصیف کردهاند. آدمربایی مرموزی در این اثر رخ میدهد. در یک شب گرم تابستان، دانشمندی از مرکز «کنترل و پیشگیری از بیماریها» توسط مهاجمانی ناشناس در پارکینگ یک مرکز خرید ربوده میشود. پلیس از یافتن دانشمندی که انگار در «هوظا» ناپدید شده است، ناامید میشود؛ سپس یک انفجار ویرانگر رخ میدهد. این انفجار مهیب، آرامش بعدازظهر یکشنبهٔ آفتابی را به هم میزند و چند ثانیه بعد انفجار دیگری هم بهدنبال آن رخ میدهد. یکی از شلوغترین و مهمترین محلههای آتلانتا بمباران شده است؛ دانشگاه اموری، دو بیمارستان بزرگ، مقر افبیآی و «مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها». دشمن پلید در کار است. «سارا لینتون» (پزشک) و شریک زندگیاش، «ویل ترنت» «کارآگاه ادارهٔ تحقیقات جورجیا) با عجله به محل حادثه میروند؛ در واقع آنها به قلب توطئهای مرگبار میروند که جان هزاران انسان بیگناه را تهدید میکند. این دو باید پرده از این راز مخوف بردارند. با آنها همراه شوید.
خواندن کتاب آخرین بیوه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان جنایی پیشنهاد میکنیم.
درباره کارین اسلاتر
کارین اسلاتر در ۶ ژانویهٔ ۱۹۷۱ به دنیا آمد. او یک نویسنده در سبک جنایی و آمریکایی است که بیش از ۲۰ رمان نوشته است. اولین رمان او با عنوان «کوربین» (۲۰۰۱)، به بیش از ۲۰ زبان منتشر شد و در فهرست نهایی جایزهٔ خنجر انجمن نویسندگان جنایی برای «بهترین اولین فیلم هیجانانگیز» سال ۲۰۰۱ میلادی قرار گرفت؛ کارین اسلتر همچنین برندهٔ جایزهٔ CWA Ian Fleming Steel Dagger در سال ۲۰۱۵ و برای رمان «شهر پلیسی خود» شد. از رمان «Pieces of Her» به قلم او، برای ساخت یک مجموعهٔ تلویزیونی هشتقسمتی به همین نام اقتباس شده است. رمان جنایی «آخرین بیوه» نیز اثر او است.
بخشی از کتاب آخرین بیوه
«حتی یک لحظه هم به آن ردیاب جیپیاس بهدردنخور در غلاف اسلحهٔ ویل اعتماد نکرده بود. آن وسیله زیادی باریک بود. ضدآب نبود. سیگنالش بر پایهٔ شبکه ۳G قدیمی بود. بهرغم دستورهای آماندا، هیچ راهی وجود نداشت که ویل قبل از نجات سارا، روشنش کند. فقط خدا میدانست که ویل حالا داشت چهکار میکرد. ممکن بود زخمی شده یا جسدش در چالهای افتاده باشد. دش یک قاتل روانی بود. میشل یک دیوانهٔ خونسرد. سارا راهی برای مراقبت از خودش نداشت. الف میم نون، به قدری ترسناک بود که زنی که مسئول مراقبت و نظارت بر آنها بود دیگر نمیتوانست بخوابد.
فیث پشتش را به صندلی تکیه داد. به چراغ نئونی آبیرنگ روی سقف خیره شد. تمام نهادهای ایالت به حالت آمادهباش در آمده بودند، اما هیچکس نمیدانست باید دنبال چه چیزی بگردد.
همانطور که ایدن فان زانت گفته بود چیز زیادی وجود نداشت.
صدای گریهٔ کرکننده بچهای فیث را از افکارش بیرون آورد. آرامش بسیار زیادی در دانستن این وجود داشت که او مادر آن بچه نبود.
فیث به محوطهٔ مراقبت امنیتی بزرگ مقابلش نگاه کرد. فرمانده واحد فرودگاه احتمالاً از خط کارکنان عبور میکرد. مسافرها به کندی از هشت لاین باز عبور میکردند، چمدانهایشان را باز میکردند، کفشهایش را درمیآوردند و با دستهای بالابرده زیر دستگاههای اسکن قرار میگرفتند. فیث باورش نمیشد فرودگاه صبح به این زودی اینقدر شلوغ باشد. ترمینال بینالمللی خیلی بزرگ بود، تقریباً به بزرگی یک زمین فوتبال. یک بالکن داشت که تا طبقهٔ دوم بالا میرفت. چند فستفود و یک رستوران غذاهای دریایی و یک کتابفروشی و چند کافه و هواپیماهایی که آنجا بودند تا تو را از زندگیات دور کنند.»
حجم
۴۸۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه
حجم
۴۸۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه