کتاب پرنده اسرارآمیز
معرفی کتاب پرنده اسرارآمیز
کتاب پرنده اسرارآمیز نوشتهٔ مارتین دیویس و ترجمهٔ طاهره صدیقیان است. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان این رمان انگلیسی را منتشر کرده است.
درباره کتاب پرنده اسرارآمیز
کتاب پرنده اسرارآمیز حاوی یک رمان انگلیسی است به قلم مارتین دیویس که در ۱۹ فصل نوشته شده است. این رمان در حالی آغاز میشود که راوی از «کاتیا» میگوید. کاتیا آخرین دانشجویی است که آپارتمان طبقهٔ بالای خانهٔ راوی را اجاره کرده بود. راوی این رمان، آنجا را همیشه به دانشجویان اجاره میداد؛ زیرا کرایه را پایین نگه میداشت تا جبران حیوانات مردهای شود که ممکن بود در راهرو ببینند! دانشجویان بهراحتی از این مورد چشمپوشی میکردند؛ چون خانه در مرکز شهر قرار داشت و دانشجویانِ دانشکدهٔ علوم طبیعی با آمادگی کامل شخصیت راوی را تأیید میکردند. با این راوی اولشخص همراه شوید. آیا در این رمان باید کاتیا را دنبال کنید؟ داستان چیست؟ بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب پرنده اسرارآمیز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۱ انگلستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پرنده اسرارآمیز
«وقت تنگ بود. گمان میکنم حداکثر دو روز فرصت داشتم، پیش از این که پاتز و اندرسون مظنون شوند و دنبالم بگردند. و در زمانی که نومیدانه میکوشیدم کمک اشخاصی را خواستار شوم و چیزهای را که نیاز داشتم به زحمت فراهم کنم، تواناییاش را نداشتم که آنها را بالای سرخودم ببینم. نقشه این بود که کاتیا همان شب به لینکلن بازگردد و هر طور که میتواند آنها را همان جا نگهدارد ـ داستانی را که قرار بود به هم ببافد با هم طراحی کرده بودیم ـ اما قبل از آن هر دو کارهایی داشتیم که باید انجام میدادیم. اول، هنوز کمی گیج از بیخوابی به موزهٔ تاریخ طبیعی رفتیم. کاتیا را، به عنوان یک جفت چشم دیگر آنجا میخواستم تا کاملا مطمئن شویم دنبال چه چیزی میگردیم.
نیم ساعت منتظر شدیم تا جرالدین، کتابدارِ موزه، عکس را سر میزمان بیاورد؛ پرندهٔ اسرارآمیزِ یولیتا. نقاشی آن، درست در همان روزی که برای آخرین بار زنده دیده شد، هنوز شاداب و زیبا و کاملا بیتوجه به جایگاه عجیبی که در تاریخ خواهد یافت. کاتیا دوباره عکس را مورد مطالعه قرار داد، سپس به من نگاه کرد.
«خیلی ساده و معمولیه، مگه نه؟ وقتی دفعهٔ اول دربارهاش حرف زدی، انتظار داشتم یک پرندهٔ واقعاً عجیب و حیرتانگیز رو ببینم. میدونی، رنگهای درخشان، پرهای فانتزی.»
«میدونم. این فقط یک پرندهٔ کوچیک و قهوهایه. هیچ چیز فوقالعادهای نداره، درسته، ولی وقتی از نزدیک بهش نگاه میکنی، فرق میکنه. میبینی؟ تمام زیباییش توی جزئیاتشه. چیزایی که اگه درست بهش نگاه کنی متوجه شون میشی.» چشمانمان را آزاد گذاشتیم تا روی نوسان اشکال و نقشهایی که پرنده را زیبا و بینظیر ساخته بود گردش کنند و بعد تلاش کردیم آنها را به خاطر بسپاریم. من طرحی کشیدم؛ هر دو یادداشتهایی برداشتیم؛ سایه روشن هر رنگ را توصیف میکردیم تا بتوانیم بعد به یادشان بیاوریم. هر کاری از دستمان بر میآمد انجام دادیم تا تصویر را در ذهنمان حک کنیم. اندازهگیری کردیم و به ذهن سپردیم و بعد چشمهایمان را بستیم و کوشیدیم آنها را تداعی کنیم.
وقتی یادداشت برداریمان تمام شد، از او پرسیدم: «اگه حالا پرنده رو میدیدی میتونستی تشخیص بدی؟»
کاتیا با جدیت سرش را به نشانهٔ تصدیق تکان داد.»
حجم
۴۱۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۳۵ صفحه
حجم
۴۱۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۳۵ صفحه