کتاب خوشی در میان رنج ها
معرفی کتاب خوشی در میان رنج ها
کتاب خوشی در میان رنج ها (یونگشناسی کاربردی) نوشتهٔ رابرت الکس جانسون و ترجمهٔ سیروس قهرمانی است و بنیاد فرهنگ زندگی دیجیتال آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب خوشی در میان رنج ها
سنت نشان میدهد که سه سطح آگاهی در ما وجود دارد: ۱. آگاهی ساده که اغلب در دنیای تکنولوژیک امروز دیده نمیشود؛ ۲. آگاهی پیچیده که وضعیت معمول فرد تحصیلکردهٔ انسان امروزی است؛ ۳. حالت خاصی از آگاهی که ویژهٔ افراد روشن است، و عدهٔ بسیار کمی با آن آشنا هستند، چون اوج تکامل انسان است فقط با انگیزهای بسیار قوی و پس از تلاش و آموزش فراوان میتوان به آن دست یافت.
در بسیاری از زبانها حکایتهایی دربارهٔ این سه سطح آگاهی وجود دارد. بر اساس یکی از این داستانها انسان ساده، هنگام غروب در این فکر که شام چه خواهد خورد به خانه میرود، انسان پیچیده در حال رفتن به خانه در فکر رویدادهای غیرمنتظرهٔ سرنوشت است و انسان روشن در این فکر که شام چه خواهد خورد. انسان ساده و انسان روشن وجوه مشترک زیادی از جمله نگرش ساده و سرراست به زندگی دارند، به همین دلیل واکنشهای مشابهی نشان میدهند. هر دو زندگی را عاری از پیچیدگی میبینند. تنها تفاوت واقعی بین آنها این است که انسان روشن برخلاف انسان ساده از اوضاع و احوال خود آگاه است. از طرف دیگر انسان پیچیده زندگی خود را اغلب در نگرانی و اضطراب سپری میکند.
سنتهای روانشناسی هم وجود سه سطح آگاهی را تأیید میکنند. فریتز کانکل رواندرمانگری که از دههٔ ۱۹۳۰ تا دههٔ ۱۹۵۰ در لوسآنجلس مشغول فعالیت بود مشاهده کرد که انسانها سه مرحلهٔ آگاهی از سالم به بیمارگونه و سپس به دورهٔ طلایی یا از ساده به عالی را پشت سر میگذارند. این شیوهٔ سادهٔ او در توضیح سه سطح آگاهی بود. دکتر استرهاردینگ خاطرنشان میکند که انرژی روانی میتواند خود را به سه شکل آشکار کند: غریزه، آگاهی ایگو و نیروگذاری خویشتن حقیقی.
ریشهٔ لغت شادی از فعل رخدادن گرفته شده است. به عبارت دیگر، خیلی ساده بخواهیم شادی را تعریف کنیم همان دیدن و ارزشگذاشتن به چیزی است که روی میدهد. اگر نمیتوانید از تصور ناهاری که قرار است امروز بخورید خوشحال شوید احتمالاً شادی را هیچجا نخواهید یافت. آنچه رخ میدهد شادی است.
مرد ساده در این آگاهی بهسرمیبرد و صرفنظر از شرایط بیرونی، او شادی را در دنیای غنی درونیاش مییابد. مردان روشن این حقیقت باشکوه را میدانند و دیدگاه و نگرش فلسفی آنها متمایل به شادی است. برای آنها سعادت پلی است بین دنیای درونی و جهان عینی بیرونی، ارتباطی که مرد ساده قادر به ایجاد آن نیست.
دن کیشوت در این بررسی سمبل مرد ساده است، او از دنیای شاد و پرشور، خیالات و زندگی درونیاش باخبر است، اما این آگاهی را به قیمت مضحک جلوهدادن واقعیت بیرونی بهدست میآورد. این روش زندگی که بتوان ضمن رویارویی با دنیای بیرونی، زندگی غنی درونی را هم داشت و تجربه کرد بسیار باشکوه و جذاب است. اما داشتن چنین زندگیای به انسانی خاص و برتر نیاز دارد که بتواند چنین موازنه و تعادلی را برقرار کند. مرد پیچیده، منحرفشده از مسیر سادهٔ سعادت و ناآگاه از این حقیقت که خدا آن چیزی است که هست، در تنهایی و نگرانی سرگشته و حیران میماند.
یک نسل کامل از مردان پیچیده با کتابهایی مثل زوربای یونانی که در آن یک یونانی زمخت و عجیب، شور و نشاط زندگیاش را به شکلی مستقیم تجربه میکند و با داستانهای همینگوی که تصاویرش از زندگی متهورانه و صحنههای گاوبازی، خوراکی برای کارمندان دفتری و بیرمق بود به هیجان آمده و به شکلی جایگزین، ارضا شدهاند.
جوامع گذشته و جوامعی که هنوز در نقاط کمتر پیشرفتهٔ دنیای کنونی وجود دارند معتقدند که بیشتر مردم باید برای همیشه در آگاهی ساده – در باغ عدن – باقی بمانند مگر آنکه دلایلی محکم ارائه کنند که بتوانند آگاهی پیچیده را پشت سر بگذارند و به آگاهی بالاتر برسند. ازاینرو تنها افراد استثنایی اجازه دارند به آگاهی پیچیده دست یابند.
آگاهی پیچیده در جامعهٔ ما آنقدر ارزشمند محسوب میشود که برای بهدستآوردن آزادی، استقلال فردی و اختیار که ویژگیهای این سطح از آگاهیاند پرداخت هیچ بهایی سنگین بهنظر نمیرسد. ما در هواداری از آگاهی پیچیده آنقدر پرشوریم که آن را بهطور رایگان به هر کشور کمتر پیشرفتهای صادر میکنیم!
دکتر کارل یونگ ما را از تلاش برای «بازسازی قهقرایانهٔ نقاب شخصیت» یعنی برگشتن به آگاهی ساده در زمانیکه رنج آگاهی پیچیده را دریافتهایم، برحذر میدارد. آنها که برای مقابله با رنج زندگی این راهحل را انتخاب میکنند تنها نقابی از سادگی را به چهره میزنند که فقط زندگی پر از نگرانی کنونیشان را بغرنجتر میکند. همین که آگاهی ساده را به طمع آگاهی پیچیده پشت سر گذاشتید، هرگز نمیتوانید سادگی مرد «سالم» یا روستایی را دوباره بهدست آورید. برگشتن به باغ عدن، هنگامیکه از آن رانده شدهاید ممکن نیست چرا که به شهادت کتاب مقدس فرشتهای با شمشیری آتشین در دست در آنجا ایستاده که مانع بازگشت ما میشود. به عبارت سادهتر نمیتوانید به خانه برگردید.
کتاب خوشی در میان رنج ها میخواهد کاوشی در این سه سطح آگاهی – که مرد دوبعدی، مرد سهبعدی و مرد چهاربعدی نامگذار شده، به شکلی که در سه اثر ادبی توصیف شدهاند (دن کیشوت، هملت، فاوست) انجام دهد. سروانتس، شکسپیر و گوته آثاری هنری به ما عرضه کردهاند و در آنها این سه سطح را با قدرتی بینظیر به تصویر کشیدهاند.
در این سه اثر میتوانیم تکامل آگاهی را که در این زندگی ممکن است، دنبال کنیم.
خواندن کتاب خوشی در میان رنج ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر میخواهید با آگاهی زندگی کنید اما سادگی زندگیهای قدیم را هم داشته باشید حتما این کتاب را بخوانید.
بخشی از کتاب خوشی در میان رنج ها
«برای بررسی هملت به یک بخش بسیار تاریک از کتاب رجوع میکنیم. دن کیشوت که ریشههایی عمیق در غریزه و ایمان دارد مردِ دلیری است که موجب رهایی هر آنچه برای او رخ میدهد میشود. اما هملت مردِ مصیبت است که به هر چه دست میزند محکوم به هرجومرج و آشفتگی است. او مردی ازهمگسیخته است، مردِ رنج و اندوه، «رنگباخته با افکار احتیاط آمیز»، و تقریباً از هر نظر نقطهٔ مقابل دن کیشوت است. هملت کاملترین نمونهٔ مردِ ازهمگسیخته در تاریخ ادبیات است و تنها شخصیتهای داستایوسکی در ازهمگسیختگی تا حدی به او نزدیکند.
سروانتس، مردِ قرون وسطایی را درحالیکه صحنهٔ تمدن اروپایی را ترک میکرد به شکلی درخشان به تصویر کشید. شکسپیر، مردِ مضطرب، نگران و مدرنی – که هنوز هم الگویی برای شخصیت ماست – را پیشبینی کرد که قرار بود فاتح آن صحنه شود. در عصر کنونی بیشتر مردم هملت هستند، گرفتار در نقطهای بیحاصل میان دن کیشوت که هرگز در چیزی پرنشاط و درخشان در زندگی تردید نمیکرد و فاوست مردی با آگاهی عالیتر که برای بیشتر مردان هنوز باید منتظر این سطح از آگاهی بود.
درکِ هملت درواقع بهدستآوردن شناختی عمیق و گرانبها از پوچی و تنهایی زندگی هستیگرایانهٔ امروزی است. هملت مردی سهبعدی است؛ ریشه در دنیای غریزه ندارد و ذهن او در آسمان سیر نمیکند که بتواند از روشنبینی تغذیه کند. او طلایهدار مردِ جدیدی است که ویژگیهایش علاج تناقض مردانه و زنانه، کردن و بودن است. لائو-تسه فرزانهٔ چینی در این باره میگوید: «کسی که مردانه را درک میکند و زنانه باقی میماند بستری برای کل جهان خواهد شد، فضیلت جاودان او را ترک نکرده و او به حالت یک کودک باز خواهد گشت.» ناکامی هملت از آنجاست که هنگامیکه به این وضعیتِ آسمانی میرسد به جای شناختِ اضداد و ترکیبِ آنها، تنها اختلاف و فاجعه به بار میآورد. (برای انجام این مهم باید منتظر فاوست بمانیم.) شکستِ هملت در ناتوانی مقابله با فشار نگرش عامهٔ پیرامون اوست.
او نمیتواند تصمیم بگیرد که از قواعد سنت و راهحلهای بدوی آن پیروی کند یا بهدنبال روشنبینی روح و آگاهی خود برود. او به هیچکدام عمل نمیکند و ارزش هر دو را از دست میدهد اما با این شکست، راهنما و جلودار اتللو، شاه لیر و از همه مهمتر فاوست میشود.»
حجم
۱۵۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه
حجم
۱۵۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه