کتاب پنجره
معرفی کتاب پنجره
کتاب پنجره نوشتهٔ جمال شاقار و ترجمهٔ مائده پورصفایی و ویراستهٔ مرجان مسکویی است. انتشارات اوغوزخان این مجموعه داستان کوتاه ترکیهای را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب پنجره
کتاب پنجره حاوی چند داستان کوتاه معاصر است. عنوان برخی از این داستانها عبارت است از «نگرش»، «عطار»، «تقلید»، «ما در وجود خویشتن، حامل یکدیگریم» و «روشنایی حیرتانگیز در عمق سکوت». میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب پنجره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۱ ترکیه و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره جمال شاقار
جمال شاقار در سال ۱۹۶۲ در شهر گؤنن در بالیقشهر در ترکیه به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند (۱۹۷۹). او فارغالتحصیل رشتهٔ مدیریت بازرگانی از دانشگاه غازی بوده است (۱۹۸۳). اولین داستان او در سال ۱۹۸۲ در مجلهٔ آیلیق به چاپ رسید. او با همراهی برخی از دوستانش مجلات «کاییت»، «هجه» و «هجه اؤیکو» را نیز به انتشار رساند. مجموعه داستان «پنجره» حاوی چند داستان کوتاه به قلم او است.
بخشی از کتاب پنجره
«ناگهان خود را در تنهایی عمیقی یافتی. شاید هم در میان هجوم تصاویر، خود را تنها حس کردی.
مبهوت شدی. شاید هم لحظهای ترسیدی. بیشتر اوقات همینطور بودی. در گذشته -شاید در گذشتهای دور- در این لحظات با خواندن و نوشتن تازه میشدی. به هیجان میآمدی. حال از خلوت میترسیدی؛ از تنها ماندن.
پُک عمیقی به سیگار زدی و برخاستی. رو به پنجره ایستادی. به صدای سوختن توتون و کاغذ سیگار گوش سپردی.
باد و باران برگهای خشک درختان اقاقیای خیابان را از شاخهها میچید و در فضا به پرواز درمیآورد. بالکن پر شده بود از برگهای خشک. یی درنگ به بالکن رفتی؛ بی آنکه عبایی روی دوشات بیندازی. دود سیگار در باد آمیخت. سیگار کشیدن در هوای طوفانی را دوست نداشتی؛ چون نمیتوانستی رقص دود سیگار که میپیچید و بالا میرود را تماشا کنی. سیگار را در خیابان انداختی؛ بیآنکه از تنهایی خیابان به حیرت آیی. تنها چند گربه در سطلهای زباله به دنبال روزی خود بودند. به خانههای روبهرو نگریستی. چند گنجشک و کبوتر در جستجوی سرپناه بودند. برگهای خشک با حرکت باد به کاشیها و سنگها میچسبیدند و از این طرف به آن طرف میرفتند. با نگاه به پنجرههایی که پوشیده در پردههایی ضخیم بود به دنبال چیزی میگشتی؛ چیزی که تو را از تنهایی بیرون آورد. شاید هم در جستجوی همانند خودت بودی؛ کسی که در تنهایی غرق شده و نمیتواند صدایش را به گوش دیگران برساند؛ کسی که تو را کامل میکند و با وجودش به وجودت معنی میبخشد.
لرزیدی.»
حجم
۸۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۸۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب امکان فضاسازی ذهنی را به مخاطب می دهد.