کتاب مقصر بودن
معرفی کتاب مقصر بودن
«مقصر بودن» مجموعه داستانهایی به قلم بِگونیا ایبارُولا و به تصویرگری علیرضا اسدی از مجموعه احساسات خود را بشناسیم است.
در یکی از داستانهای این کتاب میخوانیم:
سنجاب سالتارینا در باغ زیبایی زندگی میکرد؛ در لانهای که پدر و مادرش در بالاترین نقطهی بلندترین کاج درست کرده بودند. لانه از شاخهها، پوست درخت نخل و تکههایی که از اینجا و آنجا جمع کرده بودند، ساخته شده بود.
پدر و مادر سنجاب برای زندگی به باغ دیگری رفته و سالتارینا را با خواهرش برینکاپینوس که از او بزرگتر بود، گذاشته بودند. طی تابستان، آنها مشغول بازی و پریدن از درختی به درخت دیگر بودند، کلاغها را دنبال میکردند و میوهی کاجهایی را که هنوز سبز بود، میخوردند.
زندگی سالتارینا با آرامش سپری میشد تا اینکه پاییز از راه رسید و همراه آن باد و سرما هم آمد. آنها دیگر حوصلهی بازی نداشتند و بیشتر وقتشان را در لانه میگذراندند.
یک روز بادی شدید باعث شد شاخهای که لانه را به آن محکم کرده بودند، بشکند.
سالتارینا سر خواهرش برینکاپینوس فریاد کشید: «تقصیر توست! فکر میکردم لانه را خوب بستهای... تو بزرگتر هستی و مسئولی.»
ـ معلومه که آن را خوب بستهام، اما فکر نمیکردم شاخه بشکند. درستش خواهم کرد، نگران نباش.
آنها خیلی همدیگر را دوست داشتند، اما مثل همهی خواهر و برادرها بعضیوقتها دعوا هم میکردند.
یک روز دیگر، وقتی برینکاپینوس سعی میکرد از درخت بالا برود، کاج خیلی بزرگی از دستش دَر رفت و از بدشانسی به سرِ خواهرش سالتارینا که پایین بود، خورد.
سالتارینا فریاد زد: «آی، آی، آی! چه ضربهای زدی! تقصیر تو شد که سرم درد گرفت.»
حجم
۳۲۵٫۵ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۶ صفحه
حجم
۳۲۵٫۵ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۶ صفحه
نظرات کاربران
عاشق این کتاب هستم
کتابی عالی برای آموزش مقصر بودن و گردن ننداختن به کودکان
اصلا به درد بچه های کم سن نمیخوره یه عالمه نوشته با چن تا عکس ضایع برخلاف تصویر روی جلد بچه من که اصلا باهاش ارتباط نگرفت یه ستاره هم زیاد بود حیف پول