کتاب پیرمرد و دریا
نویسنده:ارنست همینگوی
مترجم:نیلوفر شیرازیان
انتشارات:انتشارات نوژین
دستهبندی:
امتیاز:
از ۱۳ رأیخواندن نظرات
۴٫۳
(۱۳)
خواندن نظراتمعرفی کتاب پیرمرد و دریا
«خلاصهسازی» در سراسر جهان پیشینهای بسیار طولانی دارد و مهمترین آثار ادبی جهان به دست نویسندگان و پژوهشگران به صورت خلاصه، بازنویسی شدهاند. امروز نیز در سینما، تئاتر و حتی بسترهای مختلف ادبی میتوان ردپای تلخیص و اقتباس را به وضوح دید. اما هدف از خلاصهسازی چیست؟ چرا باید خلاصه خواند، در حالیکه آثار اصلی چیرهدستترین نویسندگان جهان به راحتی قابل دسترس است؟ چرا باید به متون خلاصه و بازنویسیشده رجوع کرد، هنگامی که لذت راستین مطالعه را می توان در قلم بزرگترین نوابغ جهان یافت؟
در میان تمام آثار ادبی تاریخ، کتابهایی وجود دارند که نامشان به گوش همهی ما آشناست؛ کتابهایی که نه تنها در ادبیات از نقشی غیرقابلکتمان برخوردارند، بلکه رد پای آنها در جایجای زندگیمان به چشم میخورد. با این حال در شلوغی و ازدحام کنونی، کمتر فرصتی برای مطالعهی این آثار پرحجم اما ضروری دست میدهد.
در مجموعه «خلاصه بهترین رمانهای جهان» قصد ما این است که با بازنویسی امانتدارانه این کتابها، فرصتی برای مطالعهی این آثار فراهم کنیم تا در مدتزمانی کوتاه، لذت مطالعهی مهمترین و زیباترین آثار ادبی جهان برای همه فراهم شود. امید داریم که مطالعهی این متون کوتاه، مخاطبان را به مطالعهی متن اصلی کتابها تشویق کند.
***
«پیرمرد و دریا» مهمترین و آخرین رمان ارنست همینگوی(۱۹۶۱-۱۸۹۹)، نویسنده آمریکایی برنده جایزه نوبل ادبیات است.
در بخشی از خلاصه این رمان میخوانیم:
پیرمردِ ماهیگیر سانتیاگو نام داشت و چهلوهشت روز میشد که حتی یک ماهی در تورش نیافتاده بود. او این مدت را با پسرکی به نام مانولین سر کرده بود، اما عاقبت پدرومادر پسرک او را به قایق ماهیگیری خوشاقبالتری فرستادند و سانتیاگو را سالائو خواندند؛ که به معنای نهایت شومبختی است.
پیرمرد پوستی تیره و چروکیده داشت که جابهجا رد زخم و خراش تورهای سنگین ماهیگیری بر آن به چشم میخورد، با این حال چشمهایاش به رنگ دریا بود و شادابی و صلابت در نگاهش موج میزد.
مدتی گذشت و پسرک که از کار در قایق ماهیگیر خوشاقبال به نان و نوایی رسیده بود، تصمیم گرفت به قایق سانتیاگو بازگردد. مانولین از تصمیم پدرومادرش پیش سانتیاگو مینالید و همانطور که تورهای سنگین را به کمک او به داخل قایق میکشید، از اینکه محبور به ترک او شده بود ابراز تأسف میکرد.
سانتیاگو و پسرک، گهگداری به کافههای لنگرگاه سر میزدند تا لبی تر کنند و از سالهایی که کنار هم به ماهیگیری گذرانده بودند یاد کنند، اما پیرمرد همیشه در جمع ماهیگیران مورد تمسخر قرار میگرفت و بداقبالیاش نقل محفل بود. روزی در یکی از کافههای بارانداز، مانولین که خونش از تمسخر ماهیگیران به جوش آمده بود، از سانتیاگو خواست که اجازه دهد کمی طعمهی تازه برای قایق فراهم کند. سانتیاگو خجالتزده هدیهی پسرک را پذیرفت و اعلام کرد که قصد دارد مسیری تازه پیش گیرد و قایقش را بیش از همیشه به دل دریا براند.
چگونه خلاقیت خود را پرورش دهید؟
موسسه HTeBooks
بینوایان (خلاصه کتاب)ویکتور هوگو
بانوی موفقکیت استون
با این کتاب باهم قوی تریم!محمد جولاییتهرانی
بیگانه (خلاصه کتاب)آلبر کامو
یک شب فاصلهجنیفر ای.نیلسن
بلندی های بادگیر (خلاصه کتاب)امیلی برونته
دعای عشراتمحمد قدمپور مقدم
مزه راستین مادر بودنشانتل تزدل
دختر روستایی آمیش (خلاصه کتاب)تاد سلک
حجم
۱۶٫۰ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۲ صفحه
حجم
۱۶٫۰ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۲ صفحه
قیمت:
۱۳,۹۰۰
تومان
نظرات کاربران
سلام دوستان. همینگوی از نویسندگانی هست که خودش کشی کرده و گویا با اقسردگی در جدال بوده... پس شاید به مذاقتون خوش بیاد که عقاید یه نویسنده رو درست زمانی که در اوج بوده ولی خودشو خلاص کرده اشنا بشید... پیرمرد و
من همیشه خلاصه کتاب ها رو به اصلش ترجیح می دم چون هم اصل داستان رو می رسونه و هم وقت کمتری می گیره اگه خیلی از کتابه خوشم بیاد بعدا می رم اصلشم می خونم اینم داستان این کتابم
زندگی بدون داستان های همینگوی انگار چیزی رو کم داره لطفا وداع با اسلحه و مردان بدون زنان رو هم موجود کنید
داستانش قشنگ بود. روحیه جنگندگی و در عین حال احساسی پیرمرد منو گرفت. نکات خوب و قابل ملاحظه ای از این داستان برداشت کردم.
هرچند رمان خوبی باشه اما من شخصاً از رمان خوندن متنفرم و علاقه ای ندارم. به هرحال خوب بود.
از نظر من اصلا قشنگ نبود
من اصلا رمان نمیخونم همیشه کتابهایی میخونم که به دانشم اضافه کنن برای اولین بار خواستم یه رمان بخونم که پشیمون شدم. اصل داستان رو نمیدونم چجوریه اما خلاصه نویسیش اصلا جذاب نبود