دانلود و خرید کتاب طلسم جاودانگی رضا رشید
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب طلسم جاودانگی

کتاب طلسم جاودانگی

نویسنده:رضا رشید
انتشارات:نشر موج
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب طلسم جاودانگی

کتاب طلسم جاودانگی نوشتهٔ رضا رشید است. نشر موج این رمان معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب طلسم جاودانگی

در کتاب طلسم جاودانگی که حاوی یک رمان معاصر و ایرانی است، ابلیس که روزگاری سر از سجدهٔ پروردگار بر نمی‌نداشت، با آتش کینه و غرور خود از درگاه خداوند رانده شد. او با خدای خود عهد کرد که نسل آدمی را با فتنه‌هایش به تاریکی می‌کشاند، اما سخت متکبر بود و انسان‌های معمولی را هیچ‌گاه در حد و اندازهٔ خود نمی‌پنداشت. پس فرزندانِ فرزندانِ خود را بر فریب ضعیفان گماشت و فقط بندگان نیک خداوند را برای خود انتخاب کرد تا با انحراف آن‌ها بزرگ‌ترین دشمنان ایزد یکتا را در آغوش خود بپروراند. شاید ابلیس می‌خواست بگوید که برترین آدم‌ها همچون او مغرور و متکبر بوده و ظرفیت لطف الهی را نداشته‌اند، اما پروردگار آسمان‌ها و زمین می‌دانست که این جسم خاکی با دلی از نور الهی چه توانایی‌هایی دارد؛ انسان‌هایی که پاسخ وسوسه‌های شیطان را با تقویت ایمانشان دادند، عرش الهی را پشت سر گذاشتند و غیرممکن‌هایی را که در هیچ تخیلی نمی‌گنجد ممکن کردند. در این رمان، شیطان می‌گوید که بازماندهٔ نبرد سه نسل امپراتوری، جاودانه می‌‌شود و ۱۰۰۰ سال بر زمین حکمرانی می کند. ولیعهد که غرق در بازی شیطان است، دیر یا زود باید در مقابل پسرش قرار گیرد؛ پس در روز تولد او، قصد جانش را می‌کند، اما آرش، نیرومندترین جنگجوی امپراتوری، به‌قیمت جان خود پسر را نجات می‌دهد و او را به برادر خود برزو که یکی از رهبران گروه یکتاپرست ایزدیار است، می‌‌سپارد. شاه پدر و شاه پسر که از مرگ نسل سوم امپراتوری مطمئن بودند، سال‌ها با یکدیگر می‌جنگند و خون می‌ریزند، اما هیچ‌یک بر دیگری غالب نمی‌شود؛ تا اینکه نسل سوم امپراتوری پا به میدان مبارزه می‌گذارد و برای بقای نسل بشر می‌جنگد.

خواندن کتاب طلسم جاودانگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب طلسم جاودانگی

«کلیکیه دقیقاً در مرز آشور قرار گرفته بود، پس آرش پیش از سفر به مصر به کلیکیه رفت. از این قلعه به آن قلعه می‌رفت و استحکامات و قوای جنگی آن‌ها را ارزیابی می‌کرد. اصلی‌ترین قلعهٔ کلیکیه، سیس بر فراز سیسان، بلندترین کوه خشژپاون قرار گرفته بود. ارتفاع دیوارهای سیس از بیست متر هم فراتر می‌رفت. دیوارهای سنگی‌ای که قطرشان از چند متر هم بیشتر بود و منجنیق‌های سنگینی با فواصلی منظم بر روی آن‌ها نصب شده بود. برای تسخیر چنین شهری، حداقل صد هزار سرباز جنگی خبره لازم بود. به همین دلیل سیس را قلعهٔ تسخیرناپذیر می‌خواندند.

هرچند هدف اصلی آرش، کوریکوس، سپس سفر با کشتی به مصر بود، اما با خود فکر می‌کرد شاید بتواند راه نفوذی از دیوارهای سخت آن شهر پیدا کند، برای همین هم قصد داشت، چند روزی را در سیس بماند. روزهای آخر وگرزن بود و سرمای بادهای خشک پاییزی سیسان، از پوست و گوشت عبور کرده، استخوان‌ها را می‌سوزاند. در میان بازار، پیرزنی چند دیگ بر آتش و چند چهارپایه و چند میز کوچک دور خود چیده بود و در کاسه‌های چوبی به مشتریانش، آش می‌فروخت. مدعی بود که در آشش از علف‌های کوهی استفاده کرده و هرکس آن را بخورد، سلامت سرمای سیس را پشت سر خواهد گذراند. آرش که مدت‌ها بود غذای گرم نخورده بود، کاسه‌ای سفارش داد. پیرزن کاسه را پر کرد و آن را جلوی آرش گذاشت. پیرزن با اشاره به آرش نشان داد که تا گرم است بخوردش.

آرش به زبان لووی (زبان رایج کلیکیه که شبیه به ارمنی بود)، گفت: «زبان شما را متوجه می‌شوم.»

پیرزن برگشت، دهانش را نزدیک گوش آرش آورد و گفت: «این‌جا هر مادی که زبان ما را بداند، به چشم جاسوس می‌بینندش.» سپس سرش را برگرداند و سر دیگ‌هایش رفت.

آرش محتویات سومین کاسه را سرمی‌کشید که لوون همراه ده‌ها سوار از میان خیابان‌های تنگ سیس به‌سوی قصر تاختند و گرد وخاک زیادی به پا کردند. چند جنگجو در جلوی آن‌ها می‌تاختند و با شلاق راه را برای آن‌ها باز می‌کردند. چند زن و مرد، زخمی و بر زمین افتادند، اما سریع خودشان را جمع‌وجور کردند و بر زانوهایشان نشستند. کل خیابان بر زانو افتادند تا لوون از مقابلشان بگذرد. پیرزن متوجه شد که آرش از این رسم کیلیکیان خبر ندارد، سریع به‌سویش شتافت، با دستش آستین آرش را گرفت و او را به‌سمت پایین کشید. آرش هم مثل بقیه به زانو افتاد و به‌آرامی گفت: «مرزبانی هم برای لوون زیادی است، چرا همه برایش زانو زده‌اند؟»»

کاربر ۲۶۳۰۱۲۵
۱۴۰۳/۰۱/۱۶

جذاب بود

«پسرم! همانا تو را به ترس از خدا سفارش می‌کنم که پیوسته در فرمان او باشی، و دلت را با یاد خدا زنده کنی و به ریسمان او چنگ زنی! چه وسیله‌ای مطمئن‌تر از رابطهٔ تو با خداست، اگر سررشتهٔ آن را در دست گیری. دلت را با اندرز نیکو زنده‌کن، هوای نفس را با بی‌اعتنایی به حرام بمیران، جان را با یقین نیرومند کن، با نور حکمت روشنایی‌اش بخش و با یاد مرگ آرامش کن. به نابودی از او اعتراف گیر و با بررسی تحولات ناگوار دنیا به او آگاهی بخش و از دگرگونی روزگار و زشتی‌های گردش شب و روز او را بترسان. تاریخ گذشتگان را بر او بنما و آنچه که بر سر پیشینیان آمده است به یادش آور. در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن و بیندیش که آن‌ها چه کردند؟ از کجا کوچ کرده و در کجا فرود آمدند؟
Yasamin Mansoori
پس جایگاه آینده را آباد کن، آخرت را به دنیا مفروش و آنچه نمی‌دانی مگو، و آنچه بر تو لازم نیست بر زبان نیاور و در جاده‌ای که از گمراهی آن می‌ترسی، قدم مگذار، زیرا خودداری به هنگام سرگردانی و گمراهی، بهتر از سقوط در تباهی هاست.»
Yasamin Mansoori
ریاضیات برای کودکان کم توان ذهنی مبتنی بر چندرسانه ای آموزشی
سعید موسوی پور
پول و انتخاب ها
الکس پرز روئیز
ترجمه در فلسفه تحلیلی
فرانچسکا ارواس
قدرت هوش هیجانی (EQ) در جذب افراد و داشتن ارتباطات موفق
کیلی سالیوان
تغییر در حکمرانی قضایی
پژوهشگران اندیشکده محنا
نگران نباشید
لین گربهورن
اسب های پشت پنجره
ماتئی ویسنی یک
تقویم تاریخ دفاع مقدس (جلد بیست و دوم؛ و خدا خرمشهر را آزاد کرد)
فرهاد بهروزی
جواهرالآثار (جلد چهارم)
جلال الدین محمدبن محمد مولوی
گذر از رنج ها (جلد اول)
آلکسی تالستوی
جامعه شبکه ای
یان ون دایک
بررسی سازوکارهای تامین آب شهری با رویکرد توسعه پایدار
مهری سعادت جوی عصر
An Image of Reality
بهرام حاجی عسگری
مرد سلاح دار
اوراسیو کاسته یانوس مویا
اربعون حدیثا و حکایه
رضا حیدری ابهری
جایگاه و قواعد حاکم بر اصل حسن نیت در مذاکرات قراردادی در حقوق ایران و انگلستان
حجت دهقان
ادیب الممالک فراهانی
مجدالدین کیوانی
بهتر از شکلات مجانی
سودابه فرضی پور
تعارض
آماندا ریپلی
آواز شیراز
حمیده کرمی

حجم

۳۰۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۹۳ صفحه

حجم

۳۰۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۹۳ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان