دانلود و خرید کتاب دروازه خورشید الیاس خوری ترجمه نرگس قندیل زاده
تصویر جلد کتاب دروازه خورشید

کتاب دروازه خورشید

نویسنده:الیاس خوری
انتشارات:نشر نی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دروازه خورشید

کتاب دروازه خورشید نوشتهٔ الیاس خوری و ترجمهٔ نرگس قندیل زاده است. نشر نی این رمان معاصر لبنانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب دروازه خورشید

کتاب دروازه خورشید (باب الشمس) که حاوی یک رمان لبنانی است، به‌وسیلهٔ «دکتر خلیل» روایت می‌شود. او محتوای این اثر را در شب‌های درازِ بیمارستانِ اردوگاه روایت می‌کند تا زنده بماند. او شهرزادی است پریشان‌خاطر که شماری از پیشامدها را به چشم دیده و بسیار بیش از آن را از دهان همگان گرد آورده است. او گاه دانای کل است و گاهی با آگاهی محدود سخن می‌گوید؛ گاهی هم آدم‌های حکایت، هر یک به‌ترفندی، جای این راوی برون‌گوی را می‌گیرند و می‌شوند شاهدان عینی و راویان درون‌گویی که ما را به ژرفای حادثه‌ها و خاطره‌هایی می‌برند. زمان این رمان از سال ۱۹۴۸ (استقرار دولت اسرائیل) تا سال ۱۹۹۵ (پیمان اسلو) را در بر گرفته است. راویان غالباً فلسطینی‌اند؛ بعضی مهاجر و بعضی دروطن‌مانده. الیاس خوری محتوای این اثر داستانی را از روایت‌های شفاهی فلسطینیان ساکنِ چهار اردوگاه در لبنان گرد آورده است. او مدتی طولانی و بدون ابزاری برای ضبط و ثبت، به این اردوگاه‌ها می‌رفت و با مردم نشست‌و‌برخاست می‌کرد تا آنان آرام‌آرام به حرف آیند و آنچه را دیده و چشیده‌اند، بازگویند و او پس از هر دیدار در خلوت خود خاطرات را مکتوب کند. این نویسنده از کتاب‌ها و مقالات و گزارش‌های معتبر تاریخی، اثر دوست و دشمن و بی‌طرف استفاده کرده است.

خواندن کتاب دروازه خورشید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر لبنان و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره الیاس خوری

الیاس خوری در سال ۱۹۴۸ میلادی در بیروتِ لبنان به دنیا آمد. او نویسنده، تحلیلگر سیاسی و مدیر تحریریهٔ ضمیمهٔ ادبی مجلهٔ «النهار» در زادگاه خود بوده است؛ خوری همچنین در دانشگاه‌های لبنان و آمریکا درس خوانده و رمان‌هایش به زبان‌های فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، سوئدی، نروژی، هلندی و عبری ترجمه شده است. بعضی از رمان‌های الیاس خوری که مدافع دموکراسی و آزادی بیان است، عبارتند از «کوه کوچک» (۱۹۷۷)، «سفر گاندی کوچک» (۱۹۸۹)، «سرزمین غریبان» (۱۹۹۳) و «دروازه خورشید» (۱۹۹۸).

بخشی از کتاب دروازه خورشید

«می‌دانم که چیزی غیبتِ بیشتر از دوهفته‌ای‌ام را توجیه نمی‌کند. خواهش می‌کنم مرا ببخش و سعی کن بفهمی. نمی‌خواهم فکر کنی من هم مثل آن‌هایم. نه آقا، من مقام و منصب را حقیر می‌دانم و منصب جدیدم هیچ مهم نیست. ولی نمی‌دانم چه بر سرم آمد. آن شب ترکت کردم و رفتم اتاقم بخوابم. در بستر، حالت خفگی پیدا کردم. نمی‌توانستم نفس بکشم. روی تخت دراز کشیدم و ناخودآگاه شروع کردم به جستجوی کپسول اکسیژن که برای پیشگیری از هر حادثهٔ غیرمترقبه گذاشتمش در اتاق تو. اتاقت را به اکسیژن مجهز کردم و رفتم بخوابم. در خواب، همه چیز خفه شد. بیدار شدم. تپش قلبم خیلی تند شده بود. خیس عرق بودم و هوا... هوا دیگر بَسَم نبود. خیلی سنگین نفس می‌کشیدم. نفس‌نفس می‌زدم و هوایی نبود. همه‌جایم مورمور می‌شد، سر و دست چپ و شکم و کمرم. خواستم از تخت بلند شوم. سرم را بلند کردم و سنگین نشستم. کلید برق را زدم. برق نبود. سرم را با دست گرفتم. ظلمات بود. ظلماتِ غلیظی نزدیک می‌آمد. دستم را بالا بردم تاریکی را پس بزنم، ولی دست راستم فلج بود. همه چیز غلیظ و ظلمانی بود و اکسیژن هم نبود. گفتم دارم می‌میرم. ولی به جای این‌که به پشت بخوابم و منتظر ملک‌الموت بمانم دیوانه‌وار از تخت جست زدم پایین و دویدم طرف پنجره. سرم را بیرون بردم و نفس کشیدم. نفس کشیدنم مثل خوردن و بلعیدن بود، ولی هوای دنیا بَسَم نبود. به‌سرعت لباس پوشیدم و از اتاق بیرون زدم. در راهرو دویدم و از پلکان طبقهٔ همکف پایین رفتم و یک بار دیگر آمدم بالا. می‌توانم بگویم آن شب شب پله بود. دوان‌دوان بالا و پایین می‌رفتم. نفس‌نفس می‌زدم و می‌دویدم. انگار می‌خواستم به خودم ثابت کنم که زنده‌ام. آن صحنه را تصور کن: مرد تنهایی در تاریکی می‌دود و لَه‌لَه‌زنان نفس می‌کشد و ده‌ها بار از پله بالا و پایین می‌رود تا نمیرد. در آن لحظه، آخرین تصمیمم را گرفتم. وارد اتاقم شدم و روی تختم خوابیدم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۲۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۰۷ صفحه

حجم

۷۲۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۰۷ صفحه

قیمت:
۲۱۳,۰۰۰
تومان