دانلود و خرید کتاب الیزابت اسمارت الیزابت اسمارت ترجمه مینا فتحی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب الیزابت اسمارت

کتاب الیزابت اسمارت

معرفی کتاب الیزابت اسمارت

کتاب الیزابت اسمارت (ماجرای واقعی یک آدم‌ربایی) با عنوان اصلی My Story نوشتهٔ الیزابت اسمارت، ترجمهٔ مینا فتحی و ویراستهٔ «فخری سادات حیدری» است. انتشارات کتابسرای میردشتی این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ناداستان و قالب خودزندگی‌نامه یا اتوبیوگرافی قرار گرفته، در باب وقایع تلخ ربوده‌شدن نویسنده‌اش است. این اثر حاوی روایت تکان‌دهنده و صادقانه از ربوده‌شدن دختری ۱۴ساله و اسارت ۹ماههٔ او در دستان آدم‌ربای بیمارِ روان است. قربانی با وجود تجربه‌های تلخ و آزاردهنده توانست با تکیه بر ایمان، تربیت خانوادگی و نیروی درونی خودش از دل تاریکی دوباره برخیزد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب الیزابت اسمارت اثر الیزابت اسمارت

کتاب «الیزابت اسمارت» (ماجرای واقعی یک آدم‌ربایی) که نخستین‌بار در سال ۲۰۱۴ میلادی و در ایران در سال ۱۳۹۹ منتشر شده، یک ناداستان در قالب اتوبیوگرافی یا خودزندگی‌نامه است. نویسنده در این اثر از ماجرای ربوده‌شدنش سخنگفته است. «الیزابت اسمارت» دختری از خانواده‌ای ثروتمند، دین‌دار و معتقد بوده است. او در یکی از شب‌های بهار سال ۲۰۰۲ میلادی و هنگامی که در کنار خواهر ۹ساله‌اش خوابیده بود، توسط مردی بی‌خانمان و روان‌پریش که با تهدیدِ چاقو وارد خانه‌شان شده بود، ربوده شد. این واقعه آغاز کابوسی ۹ماهه بود که نه‌تنها تیترِ یکِ رسانه‌های آمریکا شد، بلکه واکنش و همدلی جهانی را برانگیخت. این زن که اکنون بنیان‌گذار «بنیاد الیزابت اسمارت» و صدای رسای زنان قربانی خشونت، آزار و تعرض است، در ۲۵‌سالگی این کتاب را نوشت تا آن را به یکی از پرفروش‌ترین آثار انگیزشی و روایی جهان تبدیل کند. او در این کتاب با صداقتی دردناک، روایتی لحظه‌به‌لحظه از دوران اسارت خود در چنگال «میشل دیوید» و همسرش «واندا بارزی» را ارائه داده است. با مطالعهٔ این کتاب درمی‌یابد که تربیت والدین به‌ویژه نقش پررنگ مادر الیزابت چه تأثیر ژرف و پایداری بر سلامت روان و قدرت ایستادگی او داشته است. اکنون الیزابت اسمارت زنی تحصیل‌کرده، موفق، همسری وفادار، مادر سه کودک و بنیان‌گذار مؤسسه‌ای به نام «الیزابت اسمارت» است که به حمایت از زنان و دخترانی می‌پردازد که همانند خودش، قربانی خشونت، آزار و تجاوز بوده‌اند.

خلاصه کتاب الیزابت اسمارت

این روایت واقعی از ایالت یوتا و ۲ نوامبر ۲۰۰۱ آغاز شده است. «الیزابت اسمارت»، این دختر ۱۴ساله همراه با خانواده‌اش از فروشگاهی در مرکز شهر سالت لیک سیتی بیرون آمده و در حال عبور از خیابان بودند. هوا سرد و شهر در حال آماده‌سازی برای المپیک زمستانی بود. در مسیرشان مردی با ظاهر ساده و بی‌آزاری کنارشان ایستاده بود. مادر خانواده با حسن‌نیت به او پولی داد و دخترک نیز لبخندی از سر دلسوزی نثارش کرد؛ بی‌خبر از آنکه همین مرد مدت‌ها او را زیر نظر داشته و از همان لحظه تصمیمی شوم در ذهنش شکل گرفته است؛ تصمیمی که زندگی این دختر را برای همیشه دگرگون کرد.

چرا باید کتاب الیزابت اسمارت را بخوانیم؟

این کتاب از تجربه‌ای واقعی، تأثیرگذار و الهام‌بخش و از مقاومت انسانی در برابر تاریکی مطلق سخن گفته است. سرگذشت «الیزابت اسمارت» تنها روایت یک آدم‌ربایی نیست؛ بلکه داستانی است از ایستادگی، ایمان و بازسازی روانی دختری که ۹ ماهِ کابوس‌وار اسارت را پشت سر گذاشت و به زندگی بازگشت. این کتاب نشان می‌دهد که حتی در عمق‌ترین لحظات ناامیدی، امید و قدرت درونی می‌تواند نجات‌بخش باشد؛ همچنین این اثر با نگاهی عمیق به تربیت خانوادگی، نقش خانواده در شکل‌گیری شخصیت و سلامت روان را به‌زیبایی برجسته می‌کند.

کتاب الیزابت اسمارت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این کتاب می‌تواند برای هر کسی که با بحران، درد یا چالش‌های روانی روبه‌رو است، نقطهٔ عطفی در درکِ توانایی انسان برای زنده‌ماندن، رشدکردن و دوباره‌درخشیدن باشد.

درباره الیزابت اسمارت

«الیزابت اسمارت» (Elizabeth Smart) یا «الیزابت آن گیلمور» در ۳ نوامبر ۱۹۸۷ میلادی به دنیا آمد. او فعال ایمنی کودکان و مفسران ABC News است. پیش از این در ۱۴سالگی هنگامی که توسط «برایان دیوید میچل» از خانه‌اش در سالت لیک سیتی ربوده شد، مورد توجه ملی قرار گرفت. میچل و همسرش «واندا برزی»، الیزابت اسمارت را به‌مدت ۹ ماه در اسارت گرفتند تا اینکه توسط مأموران پلیس در خیابانی در سندی، یوتا نجات یافت. اسمارت به‌عنوان یک فعال و مدافع افراد گم‌شده کار خود را ادامه داده است. زندگی و آدم‌ربایی او موضوع بسیاری از کتاب‌ها و فیلم‌های غیرداستانی بوده است. او خاطرات خود را در کتاب «الیزابت اسمارت» به رشتهٔ تحریر درآورده است؛ همچنین بنیان‌گذار مؤسسه‌ای به نام «الیزابت اسمارت» است که به حمایت از زنان و دخترانی می‌پردازد که همانند خودش، قربانی خشونت، آزار و تجاوز بوده‌اند.

این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟

کتاب «الیزابت اسمارت» نامزد بهترین خودزندگی‌نامه در سایت گودریدز (Goodreads) و در سال ۲۰۱۳ میلادی بوده است.

نظر افراد یا مجله‌ها درباره این کتاب چیست؟

- «کریس استوارت» (نمایندهٔ کنگرهٔ ایالات متحده و نویسنده) الیزابت را به‌عنوان فردی الهام‌بخش توصیف کرده که با وجود تجربه‌ای وحشتناک خود را قربانی نمی‌داند و اجازه نمی‌دهد این تجربه زندگی‌اش را تعریف کند. ​

- در مقاله‌ای در نشریهٔ نیویورکر، کتاب «My Story» به‌عنوان روایتی صادقانه و تأثیرگذار توصیف شده که بدون ورود به جزئیاتْ قدرت خود را از نحوهٔ ارائهٔ داستان توسط اسمارت می‌گیرد؛ دختری پاک که از تحقیر بیرون آمده و قوی‌تر اما همچنان معصوم باقی مانده است. ​

- «دایان فون فورستنبرگ» (طراح مد و فعال اجتماعی) در کتاب Where There's Hope که با همکاری اسمارت نوشته اظهار داشته است که دو نوع بازمانده وجود دارد؛ کسانی که نمرده‌اند و کسانی که زندگی می‌کنند. او الیزابت اسمارت را جزو دستهٔ دوم دانسته است.

بخشی از کتاب الیزابت اسمارت

«به خانواده‌ام فکر می‌کردم. در همین افکار، به یاد اتفاقی افتادم که چند ماه پیش از این حادثه رخ داده بود. عصبانی از مدرسه به خانه بازگشتم. مادرم دلیلش را پرسید. پاسخ دادم که با دوستانم روی نیمکت‌های مدرسه نشسته بودیم که یکی از دختران پُرطرفدار و مطرحِ مدرسه آمد و گفت که آخر هفته در منزلشان مهمانی برگزار می‌شود و به ما گفت: «شما همگی دعوتید» و ما هم حسابی هیجان‌زده شدیم. از نظر ما، اتفاق مهمی بود که کنار عدهٔ دیگری از آدم‌های پرطرفدارِ مدرسه به مهمانی دعوت می‌شدیم. این نهایت خوشحالی یک دختر اول دبیرستانی است، اما ناگهان دخترک رو به من کرد و گفت: «همه به‌غیر از تو! تو به مهمانی من دعوت نیستی!» و من بسیار خجالت‌زده و ناراحت شدم، اما ظاهراً گفتهٔ آن دختر برای دوستانم اهمیتی نداشت.

مادرم سعی کرد مرا آرام کند. پس گفت: «اشکالی ندارد، عوضش تعطیلات آخر هفته را کنار خانواده‌ات می‌گذرانی».

اما حرف مادرم مرا آرام نکرد. وقت‌گذراندن با خانواده‌ام؟! نه! بی‌فایده بود، آرامم نمی‌کرد.

مادرم لبخند محوی زد و گفت که می‌دانی که گاه «مطرح» نام دیگر «پررو» است!

و من از صمیم قلب با حرفش موافق بودم.

سپس سؤالی پرسید که دردم را افزون کرد: «تو واقعاً فکر می‌کنی همهٔ آن کسانی که همراه تو روی نیمکت نشسته بودند، دوستان تو هستند؟ ولی آن‌ها در پی پیشنهاد یک مهمانی، تو را رها کردند و تنها گذاشتند».

نمی‌خواستم پاسخی به آن سؤال بدهم. این پرسش به من می‌فهماند که در واقع، گروه اجتماعیِ دوستانم هویتی واقعی ندارد. این اتفاق به من می‌گفت که من یا هر یک از دختران مدرسه آرزو داریم که مانند آن دختر پرطرفدار باشیم. از آن بدتر، این سؤال به من می‌گفت کسانی را که تصور می‌کردم دوستانم هستند، سعی نکردند به‌خاطر من هیچ واکنشی به رفتار آن دختر نشان دهند. هیچ‌یک از آن‌ها به من نگفت: «ناراحت نشو الیزابت، عوضش ما آخر هفته خودمان مهمانی می‌گیریم. ما با تو می‌مانیم».

مادرم ادامه داد: «الیزابت، تو در زندگی‌ات با آدم‌های زیادی مواجه خواهی شد. برخی از آن‌ها تو را دوست خواهند داشت، عده‌ای دیگر هم نه، اما از میان همهٔ این‌ها تنها تعداد معدودی هستند که وجودشان در زندگی تو مهم است. خداوند و پدرت و من همیشه تو را دوست داریم و خواهیم داشت. خداوند تو را خلق کرده است و هیچ‌گاه رویش را از تو برنمی‌گرداند. همین‌طور من و پدرت. فرقی نمی‌کند تو کجا بروی یا کجا باشی، هر اتفاقی بیفتد، ما تو را دوست خواهیم داشت. همیشه دختر ما خواهی بود و هیچ‌چیز در دنیا نمی‌تواند این را تغییر دهد».»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۰۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۶ صفحه

حجم

۳۰۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۶ صفحه

قیمت:
۲۰۷,۰۰۰
تومان