دانلود و خرید کتاب اوریدیس ژان آنوی ترجمه شهلا حائری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب اوریدیس

کتاب اوریدیس

نویسنده:ژان آنوی
انتشارات:نشر قطره
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب اوریدیس

نمایشنامۀ اوریدیس نوشتۀ ژان آنوی و با ترجمۀ شهلا حائری در نشر قطره به چاپ رسیده است. این نمایشنامه در ۴ پرده و روایتگر عشق میان اوریدیس و اورفه است.

درباره کتاب اوریدیس

نام و داستان نمایشنامۀ اوریدیس تداعی‌گر تراژدی کهن یونانی است: اورفئوس و اوریدیس. در این داستان اما اورفه نوازندۀ دوره‌گرد ویولن است که با پدرش زندگی و از او مراقبت می‌کند و اوریدیس پیشخدمت یک کافه. او با شنیدن صدای نوازندگی اورفه به بیرون می‌رود و با یکدیگر آشنا می‌شوند. عشق آن‌ها به یکدیگر باعث می‌شود تا برای باهم‌بودن اورفه پدرش را ترک کند و اوریدیس هم پسری را که دوست ندارد. آن‌ها به یکدیگر می‌رسند؛ اما...

این نمایشنامه که آنوی در ۱۹۴۲ نوشت ۴ پرده دارد و شخصیت‌های آن:

اورفه

پدر

نوازندگان دوره‌گرد

اوریدیس

مادر

ونسان

ماتیاس

بازیگران تئاتر

دولاک، مدیر نمایش

مدیر صحنه‌ی جزء

دختران گروه

آقای هانری

پیشخدمت هتل

راننده‌ی اتوبوس

منشی کلانتری

پیشخدمت کافه

صندوقدار زیبا

خواندن کتاب اوریدیس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به تمام دوستداران ادبیات نمایشی و عاشقانه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ژان آنوی

ژان آنوی (۲۳ ژوئن ۱۹۱۰- ۷ اکتبر ۱۹۸۷) نمایشنامه‌نویس قرن بیستم میلادی و اهل فرانسه است. آنوی مدتی منشی لویی ژووه، کارگردان معروف تئاتر بود.او کار نویسندگی را با نمایشنامۀ سمور آغاز کرد که در ۱۹۳۲ روی صحنه رفت. دیگر نمایشنامه‌های وی مسافر بی‌توشه ۱۹۳۷، زن وحشی ۱۹۳۸، آنتیگون ۱۹۴۴، بالماسکهٔ دزدان ۱۹۳۲، میعاد در سانلیس ۱۹۴۱، دعوت به قصر ۱۹۴۷، تکرار ۱۹۴۷، عشق محکوم گشته ۱۹۴۷ و چکاوک ۱۹۵۳ هستند.

بخشی از کتاب اوریدیس

«اوریدیس: قسم بخورین.

اورفه: (دستش را بالا می‌برد.) بفرمایین.

اوریدیس: (نزدیک می‌شود.) خب، الان بهتون می‌گم. من فقط می‌خواستم امتحانتون کنم. ما قسم واقعی نخوردیم. برای قسم واقعی، یه حرکت کوچیک دست کافی نیست. یه حرکت کوچیک بی‌معنی که هر جور دلمون بخواد می‌تونیم انجامش بدیم. باید دستاتون رو این‌جوری دراز کنین، تف کنین روی زمین... نخندین. می‌دونین کاری که الان می‌خوایم انجام بدیم خیلی جدیه. بعضیا می‌گن اگه به قولمون عمل نکنیم، نه‌ فقط اون آدم یهو می‌میره، بلکه موقع مردن رنج زیادی می‌کشه.

اورفه: (جدی) این رو یادداشت می‌کنم.

اوریدیس: خب، پس حالا که واقعاً می‌دونین اگه حتی یه ذره دروغ بگین، چه بلایی سرم می‌آرین، عزیزم لطفاً دستتون رو دراز کنین، تف کنین روی زمین. قسم بخورین همه چیزایی که براش قسم خوردین واقعی بود.

اورفه: تف می‌کنم، دستم رو دراز می‌کنم، قسم می‌خورم.

اوریدیس: (آه بلندی می‌کشد.) خب، قبول می‌کنم؛ هرچند که من خیلی راحت گول می‌خورم و خیلی زیاد اعتماد می‌کنم. می‌خندین؟ من رو مسخره می‌کنین؟

اورفه: نگاتون می‌کنم. الان فهمیدم که هنوز وقت نکردم نگاتون کنم.

اوریدیس: من زشتم؟ گاهی که گریه می‌کنم یا زیاد می‌خندم، گوشه‌ی دماغم یه لک قرمز کوچیک پیدا می‌شه. ترجیح می‌دم الان بهتون بگم که بعداً توی ذوقتون نخوره.

اورفه: مجبورم قبول کنم.

اوریدیس: بعدشم اینکه من لاغرم؛ نه اون‌قدر که به‌نظر می‌آم، نه. حتی وقتی تنم رو می‌شورم، می‌بینم یه پرده گوشت دارم. بااین‌حال، از اون زن‌ها نیستم که بشه راحت روشون لم داد.

اورفه: من دوست ندارم خیلی راحت باشم.

اوریدیس: من نمی‌تونم چیزی بهتون بدم، نه؟ خب، شما نباید به روی خودتون بیارین... خنگ هم هستم، هیچی بلد نیستم بگم و شما برای هم‌صحبتی نباید خیلی روی من حساب کنین.

اورفه: (می‌خندد.) شما که دائم حرف می‌زنین...

اوریدیس: من دائم حرف می‌زنم، ولی بلد نیستم جواب بدم؛ درواقع هی حرف می‌زنم که کسی نتونه ازم چیزی بپرسه. این روش منه برای ساکت بودن. همین از دستم برمی‌آد. حتماً بدت می‌آد. اینم شانس منه! حالا می‌بینین که از هیچ‌چیز من خوشتون نمی‌آد.

اورفه: اشتباه می‌کنین. وقتی زیاد حرف می‌زنین، من خوشم می‌آد. یه صدای کوچیک که خستگیم رو در می‌کنه.

اوریدیس: جون خودتون! من مطمئنم شما زن‌هایی رو دوست دارین که مرموزن. یه تیپ‌هایی مثل گرتا گربو. اونایی که دو متر قد دارن، چشماشون درشته، لباشون برجسته است، دستاشون کشیده است و یه روز کامل توی جنگل‌ها گم می‌شن و سیگار می‌کشن. من اصلاً شبیه اونا نیستم. باید فوری از این چیزا دل بکنین.

اورفه: دل کندم.

اوریدیس: آره این رو می‌گین، ولی از چشماتون معلومه که...

خودش را در آغوش او می‌اندازد.

اوه! عزیزم، عزیزم، خیلی ناراحتم که اون‌جوری نیستم که دلتون می‌خواد! ولی دوست دارین چی‌کار کنم؟ می‌خواین قدم بلندتر شه؟ سعی می‌کنم. می‌رم ژیمناستیک. می‌خواین حیرون به‌نظر بیام؟ چشمامو از حدقه می‌دم بیرون، بیشتر آرایش می‌کنم. سعی می‌کنم غمگین باشم، سیگار بکشم...

اورفه: نه، اصلاً!

اوریدیس: چرا، چرا. سعی می‌کنم پیچیده باشم. فکر نکنین مرموز بودن خیلی سخته. کافیه به هیچی فکر نکنین. همه‌ی زن‌ها از پسش برمی‌آن.

اورفه: چه احمقانه!

اوریدیس: می‌شم. حالا می‌بینین! عاقل می‌شم، به‌موقعش، ولخرج و صرفه‌جو هم می‌شم. رام؛ مثل یه کنیز کوچولو که می‌برن تو تخت، یا به‌طرز وحشتناکی بی‌انصاف؛ روزهایی که دلتون می‌خواد از دست من عذاب بکشین. اوه! اون روزها فقط آروم باشین... بعد روزهای دُمَل و دندون‌درد، با روزهایی که رفتارم مادرانه است جبران می‌شه؛ این‌قدر مادرانه که یه کم آزاردهنده می‌شه. زنان مرفه، بی‌نزاکت، خشکه‌مقدس، جاه‌طلب، پرشور و وارفته می‌مونن واسه بقیه‌ی روزها.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۵۸ صفحه

حجم

۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۵۸ صفحه

قیمت:
۵۶,۰۰۰
تومان