کتاب میرونا
معرفی کتاب میرونا
کتاب الکترونیکی میرونا اثر بوگدان سوچیاوا، ترجمهٔ بابک مظلومی و منتشرشده توسط نشر هنوز، رمانی است که مرزهای میان واقعیت و افسانه را با داستانپردازی جذاب درهممیآمیزد. این کتاب روایتی از زندگی و خاطراتی است که با پیشینهای از اسطورههای بالکان و جامعهٔ سنتی رومانی پیوند خورده و تجربههای کودکی نویسنده را با نگاه به تحولات اجتماعی و تاریخی روایت میکند.
درباره کتاب میرونا
میرونا داستانی است که در آن مرز بین افسانه، خاطره، و تاریخ بهسادگی محو میشود. روایتها از زندگی سنتی بالکان و تجربههای نویسنده در دوران کودکی، با افسانههای محلی و حقایق تاریخی ترکیب شدهاند. شخصیتهای داستان از جامعهای میآیند که درگیر سنتهای کهن و همزمان در حال رویارویی با تغییرات اجباری مدرنیزاسیون کمونیستی هستند. سوچیاوا در این اثر از دنیایی میگوید که بهتدریج ناپدید میشود و از داستانهایی که از حقیقت سرچشمه گرفته و به اسطوره تبدیل شدهاند.
کتاب با نثری شاعرانه و ساختاری چندلایه، لحن نوستالژیک و تأملات فلسفی را با روایتی پرکشش درمیآمیزد. میرونا نه تنها دربارهٔ گذشتهٔ نویسنده بلکه دربارهٔ مکانی است که خاطرات شخصی به میراث فرهنگی و روایت جمعی تبدیل میشوند. این اثر برای خوانندگانی که به روایتهای مبتنی بر فرهنگ عامه، اسطورهسازی و تاریخنگاری علاقه دارند، خواندنی و الهامبخش است.
کتاب میرونا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به افرادی که به تاریخ، فرهنگ و روایتهای اسطورهای علاقهمندند، پیشنهاد میشود.
درباره بوگدان سوچیاوا
بوگدان سوچیاوا، نویسنده و استاد ریاضیات، متولد ۱۹۶۹ در رومانی است. او پس از تکمیل تحصیلاتش در بخارست، در دانشگاه ایالتی میشیگان آمریکا دکترای خود را گرفت. آثار او، از جمله رمانها و داستانهای کوتاه، متأثر از زندگی در رومانی دوران کمونیسم و تجربههای فردی و اجتماعی دوران گذار به جهان مدرن است. نوشتارهایش بازتابی از دلبستگی به فرهنگ بومی و کنجکاوی دربارهٔ فرایندهای خلق اسطورهها و افسانههای مردمی است.
بخشی از کتاب میرونا
«پدربزرگ طوری به ما نگاه کرد که انگار میخواست قهقهه بزند. امتحانمان میکرد؟ شاید. میخواست ببیند چهقدر حرفش را باور میکنیم یا از آن سردرمیآوریم؟ گمانم هیچ کداممان هنوز بابانوئل یا دیگر قصههای پریان را باور نمیکردیم. اما بعد پدربزرگ یک بار دیگر جدی شد. شاید وقت نقل وقایع، تمام آنها را در ذهنش نشخوار میکرد؛ وقایعی که در آنها دیدنی با نادیدنی میآمیخت، بچگانه با بزرگسالانه، چیزی که نباید به زبان بیاید با سکوت و گذشته با چیزی که اصلاً اتفاق نیفتاده بود. خیلی چیزها را به ما گفت که آن موقع نفهمیدیم. فقط خیلی بعد که به یادشان آوردیم، توانستیم از آنها سردربیاوریم. میخواست حکایتهایی را پیش رویمان بچیند که به سنوسالمان نمیخورد و با چنان شور و حالی قصه تعریف میکرد که آدم فکر میکرد همه چیز را از همان اول فقط محض خاطر ما از خودش در آورده. برای میرونا موضوع به کل فرق میکرد. او از من خیلی کوچکتر بود و خیالبافیهای پدربزرگ را هم به ارث برده بود طوری که دنیای پدربزرگ به کل به او رسیده و وارث قلمرویی جداگانه شده بود که خاطرهاش امروز هم با اوست. قصهها در ذهن او واقعیت گرفته بود و نیکولای بِرکا، پدربزرگ ما، لازم دانست که در دو تابستان بعدی، قصهها را خرد خرد تعریف کند یا آنهایی را که میرونا میدانست دستکاری کند تا مناسب سنوسالش بشود. قصهای از دل قصهای دیگر میجوشید، زادوولد میکرد و پیچیدهتر میشد طوری که میرونا هر روز در اقیانوسی شگفتانگیز غوطهور میشد. آن شگفتیها واقعاً برای او وجود داشت و جادوییترین شبحها تجسم پیدا میکردند.»
حجم
۱۳۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱۳۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه