کتاب زندگی پزشکی من ارهارد لوتز + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب زندگی پزشکی من

کتاب زندگی پزشکی من

نویسنده:ارهارد لوتز
انتشارات:انتشارات نگاه
امتیازبدون نظر

معرفی کتاب زندگی پزشکی من

کتاب زندگی پزشکی من، نوشته آندره سوبیران و با ترجمه ذبیح‌ الله منصوری، اثری است که در سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات نگاه منتشر شده است. این کتاب روایت خاطرات و تجربه‌های نویسنده در مسیر تحصیل و کارآموزی پزشکی در فرانسه است و به‌نوعی ترکیبی از زندگی‌نامه، خاطره‌نویسی و روایت‌های مستند از دنیای پزشکی است. نویسنده با نگاهی دقیق و جزئی‌نگر، از نخستین روزهای ورود به بیمارستان، مواجهه با بیماران، تجربه‌های نخستین کالبدشکافی و چالش‌های روحی و جسمی این حرفه سخن گفته است. ترجمه‌ی ذبیح‌‌الله منصوری نیز با نثری روایی و پرجزئیات، فضای بیمارستان‌های فرانسه و دغدغه‌های دانشجویان پزشکی را به‌خوبی به تصویر کشیده است. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب زندگی پزشکی من اثر آندره سوبیران

کتاب زندگی پزشکی من اثری از آندره سوبیران است که با ترجمه‌ی ذبیح‌الله منصوری منتشر شده و به روایت خاطرات نویسنده از دوران تحصیل و کارآموزی پزشکی در فرانسه می‌پردازد. این کتاب در قالب خاطره‌نویسی و روایت مستند، تصویری از فضای بیمارستان‌های فرانسه در دهه‌های گذشته ارائه داده و به‌ویژه بر تجربه‌های شخصی نویسنده در مواجهه با بیماران، مرگ، کالبدشکافی و روابط میان دانشجویان و استادان تمرکز دارد.

ساختار کتاب روایی و خطی است و هر فصل به یکی از تجربه‌های مهم یا چالش‌های حرفه‌ای نویسنده اختصاص یافته است. در کنار روایت‌های پزشکی، کتاب به مسائل اجتماعی، روابط انسانی و دغدغه‌های روحی دانشجویان پزشکی نیز پرداخته است. آندره سوبیران با نگاهی انتقادی و گاه طنزآمیز، از سختی‌ها و واقعیت‌های تلخ و شیرین این مسیر سخن می‌گوید و خواننده را با لایه‌های پنهان حرفه‌ی پزشکی آشنا می‌کند. کتاب زندگی پزشکی من نه‌تنها برای علاقه‌مندان به پزشکی، بلکه برای هر کس که به روایت‌های انسانی و تجربه‌های زیسته علاقه دارد، جذابیت خواهد داشت.

خلاصه کتاب زندگی پزشکی من

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!

کتاب با ورود نویسنده به بیمارستان برای کارآموزی آغاز می‌شود؛ جایی که او خود را در میان جمعی از دانشجویان و استادان می‌بیند و با فضای جدی و گاه بی‌رحم آموزش پزشکی روبه‌رو می‌شود. نخستین تجربه‌های او شامل مشاهده‌ی بیماران بدحال، مرگ ناگهانی بیماران و اولین مواجهه با کالبدشکافی است. نویسنده با دقت به احساسات و واکنش‌های خود و دیگر دانشجویان می‌پردازد؛ از وحشت و تهوع در برابر اجساد تا عادت‌کردن تدریجی به این فضا. در ادامه، روایت‌هایی از بیماران مختلف، از جمله مردی با بیماری قلبی لاعلاج، زنی مبتلا به آسم شدید و جوانی که قربانی بیماری سفیلیس موروثی شده، ارائه می‌شود.

سوبیران به تأثیر عمیق این تجربه‌ها بر نگرش خود درباره‌ی مرگ، زندگی و حرفه‌ی پزشکی اشاره کرده است. او همچنین به روابط میان دانشجویان، رقابت‌ها، شوخی‌ها و حتی بی‌رحمی‌هایی که در محیط کالبدشکافی رخ می‌دهد، می‌پردازد. در بخش‌هایی از کتاب، نویسنده به مشکلات اجتماعی بیماران، فقر، تنهایی و بی‌کسی آن‌ها اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که پزشکی تنها با درمان جسم بیماران سروکار ندارد، بلکه با رنج‌های روحی و اجتماعی آن‌ها نیز درگیر است. تجربه‌ی طبابت در یک روستای کوهستانی و مواجهه با محدودیت‌ها و مسئولیت‌های سنگین نیز از دیگر بخش‌های مهم کتاب است. در مجموع، کتاب تصویری واقع‌گرایانه و گاه تلخ از مسیر پرچالش آموزش و کار پزشکی ارائه داده است.

چرا باید کتاب زندگی پزشکی من را بخوانیم؟

این کتاب با روایتی صادقانه و بی‌پرده، تجربه‌های زیسته‌ی یک دانشجوی پزشکی را از زاویه‌ای انسانی و ملموس به تصویر کشیده است. خواننده با واقعیت‌های کمتردیده‌شده‌ی دنیای پزشکی، از جمله مواجهه با مرگ، درد، فقر و تنهایی بیماران و همچنین چالش‌های روحی و روانی دانشجویان آشنا می‌شود. روایت‌های کتاب نه‌تنها به جنبه‌های علمی پزشکی می‌پردازند، بلکه لایه‌های عمیق‌تری از روابط انسانی، اخلاق حرفه‌ای و مسئولیت‌های اجتماعی پزشکان را نیز آشکار می‌کنند. این اثر فرصتی برای تأمل درباره‌ی معنای زندگی، مرگ و نقش پزشک در جامعه فراهم می‌آورد و می‌تواند نگاه تازه‌ای به حرفه‌ی پزشکی و دغدغه‌های آن ارائه دهد.

خواندن کتاب زندگی پزشکی من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب به دانشجویان و علاقه‌مندان به رشته‌ی پزشکی، کسانی که به روایت‌های واقعی و تجربه‌های زیسته علاقه دارند و افرادی که دغدغه‌ی شناخت ابعاد انسانی و اجتماعی حرفه‌های درمانی را دارند، پیشنهاد می‌شود. همچنین برای کسانی که با مرگ، بیماری و رنج انسانی درگیر هستند، می‌تواند الهام‌بخش و آموزنده باشد.

درباره آندره سوبیران

آندره سوبیران (André Soubiran)، پزشک و نویسنده‌ی فرانسوی، در ۲۹ ژوئیه‌ی ۱۹۱۰ در پاریس به دنیا آمد و  در ۲۹ ژوئیه‌ی ۱۹۹۹ در همان شهر درگذشت.

او دوران کودکی خود را در شهر ژیمون در ناحیه‌ی گر، زادگاه مادرش، سپری کرد. پدرش به‌عنوان افسر ارتش فرانسه در جنگ جهانی اول و در مأموریت سالونیک شرکت داشت و در سال ۱۹۱۸ در همان‌جا درگذشت.

سوبیران تحصیلات پزشکی خود را در دانشکده‌ی پزشکی تولوز آغاز کرد و سپس در پاریس ادامه داد. او در سال ۱۹۳۵ از پایان‌نامه‌ی دکترای خود با عنوان ابوعلی سینا، امیر پزشکان، زندگی و اندیشه‌ی او، دفاع کرد.

در جریان جنگ جهانی دوم، پس از شرکت در نبرد فرانسه، در سال ۱۹۴۰ دوباره به ژیمون بازگشت. در همان‌جا یادداشت‌های جنگی خود را در کنار تانک‌ها نوشت و همچنین نگارش مجموعه‌ی معروف مردان سفیدپوش را آغاز کرد؛ اثری که با استقبال گسترده‌ای روبه‌رو شد و شهرت زیادی برایش به همراه آورد.

آندره سوبیران پزشکی بود که به مسائل حرفه‌ای همکارانش توجه ویژه‌ای داشت. او در سال ۱۹۵۲، Automobile Club Médical de France را بنیان گذاشت؛ انجمنی با هدف حمایت از کیفیت زندگی پزشکان و دیگر فعالان حوزه‌ی سلامت.

از دیگر آثار شناخته‌شده‌ی او می‌توان به یادداشت‌های یک زن سفیدپوش اشاره کرد؛ رمانی که در دهه‌ی ۱۹۶۰ با پرداختن به مسئله‌ی سقط جنین، یکی از بحث‌برانگیزترین موضوعات اجتماعی آن دوران را به تصویر کشید.

در زندگی شخصی، او با ژیزل سوبیران ازدواج کرد؛ فیزیوتراپیستی که نقش مهمی در پایه‌گذاری و رسمی‌شدن رشته‌ی روان‌حرکت‌درمانی در فرانسه داشت. آندره سوبیران پس از مرگ در پاریس، در شهر ژیمون به خاک سپرده شد.

او در طول زندگی‌اش جوایز و افتخارات متعددی دریافت کرد، از جمله: جایزه‌ی لاری از آکادمی پزشکی (۱۹۳۵)، نشان صلیب جنگ ۱۹۳۹ـ۱۹۴۵، جایزه‌ی رنو دو (۱۹۴۳)، جایزه‌ی لویی پل میلر از آکادمی فرانسه (۱۹۴۳) و جایزه‌ی جانسن از آکادمی پزشکی (۱۹۶۳).

درباره ذبیح‌‌الله منصوری

ذبیح‌الله منصوری (۱۲۷۸ ـ ۱۹ خرداد ۱۳۶۵) از پرکارترین مترجمان و نویسندگان تاریخ مطبوعات ایران بود. او روزنامه‌نگار، نویسنده و به گفته‌ی خودش، قهرمان بوکس سبک‌وزن ایران بود. منصوری تحصیلات خود را در مدرسه‌ی آلیانس سنندج، که زیر نظر فرانسوی‌ها اداره می‌شد، آغاز کرد. پس از مأموریت و سفر پدرش به کرمانشاه، در آن شهر زبان فرانسه را نزد پزشکی آموخت که در این زبان مهارت داشت. پس از بازگشت به تهران و درگذشت پدر، برای تأمین معاش خانواده از تحصیل بازماند و در سال ۱۳۰۱، هم‌زمان با انتشار روزنامه‌ی کوشش، به‌عنوان مترجم داستان و مقاله فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز کرد.

در سال ۱۳۰۶ ضمن همکاری با روزنامه‌ی کوشش، با روزنامه‌ی اطلاعات نیز همکاری کرد که این همکاری سال‌ها ادامه یافت. از آغاز انتشار روزنامه‌ی کیهان نیز شش سال با آن همکاری داشت و چندین کتاب را به‌صورت پاورقی ترجمه کرد. بعدها با نشریاتی چون ایران ما، داد، خواندنی‌ها، باختر، اختر امروز، ترقی، تهران مصور، روشنفکر، سپید و سیاه، امید ایران، پست تهران و در نهایت مجله‌ی دانستنی‌ها همکاری کرد. در سال ۱۲۹۹، وقتی به تهران آمد، قصد داشت در رشته‌ی دریانوردی تحصیل کند، اما با ترجمه‌ی چند کتاب در روزنامه‌ی کوشش مسیر زندگی‌اش تغییر کرد و به نویسندگی روی آورد. گفته می‌شود او حدود ۱۲۰۰ عنوان کتاب، داستان و مقاله نوشته یا ترجمه کرده است.

منصوری در طول زندگی خود به کشورهایی چون هند، شوروی و چند کشور اروپایی سفر کرد. او دیر ازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر شد. مادرش از خانواده‌ای روحانی در سنندج بود. او در ۱۹ خرداد ۱۳۶۵ در سن ۸۷سالگی در بیمارستان شریعتی تهران درگذشت و در آرامگاه خانوادگی شماره‌ی ۵۹۶ بهشت زهرا به خاک سپرده شد. علی‌اکبر قاضی‌زاده درباره‌ی او نوشته است که با وجود همکاری گسترده با نشریات مهم، زندگی ساده و کم‌درآمدی داشت و بیشتر عمر خود را در بالاخانه‌ای کوچک در کوچه‌ی خواندنی‌ها گذراند. در نهایت از طریق اتحادیه‌ی حروفچینان بیمه شد و در همان خانه از دنیا رفت.

ذبیح‌الله منصوری در ترجمه، وفاداری به متن اصلی را کنار می‌گذاشت و با افزودن مطالب و گسترش روایت، ترجمه‌هایی مفصل‌تر از متن‌های اصلی ارائه می‌داد. او ترجمه را به دو نوع تقسیم می‌کرد: یکی ترجمه‌ی لفظ‌به‌لفظ و دیگری ترجمه‌ی اقتباسی که در آن مترجم می‌تواند ایده‌ی نویسنده را بسط دهد. خودش طرفدار نوع دوم بود. بسیاری از منتقدان به این روش اعتراض کردند. رضا براهنی در کتاب کیمیا و خاک او را طرفدار مدرسه‌ی بسط دانست و نوشت که رمان ۶۰۰صفحه‌ای در دست او به ۱۰۰۰ صفحه تبدیل می‌شود. منتقدانی چون علی اناری نیز به این مسئله اشاره کرده‌اند؛ منصوری کتاب سینوهه، پزشک مخصوص فرعون، اثر میکا والتاری را در دو جلد و نزدیک به هزار صفحه منتشر کرد، درحالی‌که نسخه‌ی اصلی بسیار کوتاه‌تر است.

با وجود این انتقادها، بسیاری معتقدند منصوری بیش از آنکه مترجم باشد، نویسنده‌ای توانا و داستان‌پرداز بوده است. آثارش از نظر تاریخی اعتبار کامل ندارند، اما از نظر نثر و روایت برای خوانندگان جذاب و تأثیرگذارند. برخی از اهل قلم، مانند حسینقلی مستعان و سیروس آموزگار، گفته‌اند بخش بزرگی از آثارش در واقع تألیف خود اوست. برای نمونه، رمان خداوند الموت که به نویسنده‌ای فرانسوی به نام پل آمر نسبت داده شده، در اصل مقاله‌ای کوتاه بوده که منصوری آن را گسترش داده است.

علی‌اکبر قاضی‌زاده در مقاله‌ای در روزنامه‌ی شرق با عنوان تکلیف ذبیح‌الله منصوری را روشن کنید، پیشنهاد کرد آثار او به چهار دسته تقسیم شوند: ترجمه‌های واقعی از نویسندگان شناخته‌شده مانند موریس مترلینک و الکساندر دوما، آثاری با نویسندگان نامعلوم که باید تألیف منصوری شناخته شوند، اقتباس‌هایی از آثار کوتاه که منصوری بسطشان داده و آثار تاریخی و فلسفی که باید با توضیح درباره‌ی اعتبارشان منتشر شوند. 

منصوری خود در پاسخ به یکی از منتقدانش گفته بود: «اگر قرار باشد انسان در زندگی دزد باشد، بهتر است دزد کتاب باشد.» کریم امامی نیز درباره‌اش نوشته است: «دوستان اهل قلم، ذبیح‌الله منصوری مترجم را فراموش کنید، اما در برابر ذبیح‌الله منصوری نویسنده کلاه از سر بردارید.»

از میان آثار فراوان او می‌توان به شاه جنگ ایرانیان، سینوهه پزشک مخصوص فرعون، خواجه‌ی تاجدار، خداوند الموت (حسن صباح)، ابن سینا نابغه‌ای از شرق، اسپارتاکوس، امام حسین و ایران، اندیشه‌های یک مغز بزرگ، افکار مترلینک و منم تیمور جهانگشا اشاره کرد. ذبیح‌الله منصوری با قلمی روان و نثری شیوا، در تاریخ مطبوعات و ترجمه‌ی فارسی جایگاهی ویژه دارد؛ هرچند هنوز میان دوستداران و منتقدانش بحث درباره‌ی او ادامه دارد.

چه نسخه‌های دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟

انتشارات گلریز نیز در سال ۱۳۸۹ با ترجمه‌ی ذبیح‌الله منصوری این کتاب را منتشر کرده است.

بخشی از کتاب زندگی پزشکی من

«می‌دیدم که استاد به تخت‌ها نزدیک می‌شود و با اینکه می‌دانستم مردی مشهور و ثروتمند است با ملایمت با بیمارانی که مورد عمل جراحی قرار گرفته بودند یا اینکه بایستی عمل بشوند صحبت می‌نماید و بدون نفرت دست را روی بدن عرق‌آلود آنها می‌گذارد و من هنوز نیاموخته بودم که در پزشکی، طبیب یا جراح نباید از هیچ‌چیز مریض متنفر بشود. روی یکی از تخت‌ها مردی تقریباً چهل ساله دارای قیافه روشنفکران دراز کشیده بود و دو چیز او بیش از چیزهای دیگرش توجه مرا جلب کرد؛ یکی پریدگی رنگ و دیگری درخشندگی چشم‌ها که بعد فهمیدم آن درخشندگی از تب است.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۴۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

حجم

۳۴۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

قیمت:
۲۳۵,۰۰۰
۱۷۶,۲۵۰
۲۵%
تومان