کتاب منم کلودیوس
معرفی کتاب منم کلودیوس
کتاب منم کلودیوس نوشتهٔ رابرت گریوز و ترجمهٔ فریدون مجلسی است. انتشارات ناهید این رمان تاریخی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب منم کلودیوس
کتاب منم کلودیوس داستانی از بازتاب جنبههایی از دورانی عبرتانگیز در تاریخ تمدن بشر است. این دوره همزمان با میلاد مسیح، از سویی فرازی در پیشرفتهای فلسفی، علمی، ادبی، هنری، صنعتی و بازرگانی به شمار میآید و از سویی نشیبی بهلحاظ انحطاط اخلاقی و بیاعتباری ارزشها و حقوق و آزادیهای انسانی است. این داستان عبرتانگیز شامل چهرهها، اندیشهها، توطئهها و آزمندیهایی است که شاید بهنظرمان آشنا بیایند؛ برای مثال چهرههای «تیبریوس» و فرمانده «گاردش سیانوس» را تا حدودی میتوان با استالین و «بریای» همین قرن شناخت. کالیگولای دیوانه که خدا شد و از خدایان دیگر هم پیشی گرفت، پیش از خود و پس از خود همتایان و همانندان بسیار دارد؛ از اسکندر مقدونی تا چنگیز و هیتلر، تا آدمهایی چون صدامحسین و قذافی و جباران دیگر که در راه خودخواهیهای قدرتمدارانهٔ خود بهبهای قربانی جانهای شیرین و به نابودیکشاندن عشقها، امیدها و آرزوها و آشیانههای دیگران و گریز در بزنگاه پروایی نداشتهاند. رابرت گریوز این اثر را در ۲۴ فصل نگاشته است.
خواندن کتاب منم کلودیوس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای تاریخی و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره رابرت گریوز
رابرت گریوز با نام کامل «رابرت فون رانک گریوز» در ۲۴ جولای ۱۸۹۵ میلادی زاده شد. او شاعر، ادیب و تاریخدان بزرگ معاصر، فرزند نویسندهٔ ایرلندی «آلفرد پرِسوال گریوز» بود که در خانوادهای از طبقهٔ متوسط اجتماع در ویمبلدون لندن به دنیا آمد. گریوز در هفتسالگی به ذاتالریه و سرخک مبتلا شد. با شروع جنگ جهانی اول در آگوست ۱۹۴۱، بلافاصله به نیروهای ارتش پیوست و خیلی زود به ردههای نظامی بالا ارتقا پیدا کرد. اولین مجموعهٔ شعرش را در سال ۱۹۱۶ منتشر کرد. در سال ۱۹۲۶ به مدت یک سال استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه قاهره شد و پس از آن از راه نویسندگی و بهویژه نوشتن داستانهای تاریخی گذران زندگی کرد. بلافاصله پس از جنگ، با «نانسی نیکلسون» ازدواج کرد و خانوادهٔ پرجمعیتی تشکیل داد، اما با مشکلات مالی و ضعفهای جسمانی و روانی زیادی مواجه بود. آثار برجستهٔ او عبارتاند از «منم، کلودیوس»، «خدایگان کلودیوس»، «گروهبان لَمب از هنگ نهم»، «کنت بلیزاریوس»، «همسر آقای میلتون» «به پیش، گروهبان لَمب»، «زرینپشم»، «بیلی قدیسم را به دار آویختند»، «عیسای پادشاه» و «جزیرههای بیخردی». رابرت گریوز در سال ۱۹۲۹ زندگینامهاش را تحت عنوان «بدرود با آنچه که بود» نوشت و سرانجام در ۷ دسامبر ۱۹۸۵ در ۹۰سالگی بهعلت ایست قلبی درگذشت.
درباره فریدون مجلسی
فریدون مجلسی در سال ۱۳۲۳ در تهران به دنیا آمد. او دیپلمات بود. با وقوع انقلاب ١٣٥٧ از وزارت امور خارجه بازخرید اجباری شد و به بخش خصوصی رفت، اما او که در سر سودای نوشتن داشت، این خط را رها نکرد. دهها کتاب حاصل ترجمهها و نوشتههای اوست. او چندسالی است که ترجمه را نیز رها کرده و وقتش را صرف نوشتن میکند.
بخشی از کتاب منم کلودیوس
«مارکو از مقام فرماندهی گارد برکنار شد. کالیگولا تا مدتی کسی را جانشین او نکرد، اما ترتیبی داد که نُه سرهنگ گردانهای گارد هرکدام به نوبت یک ماه فرماندهی کنند. و چنین اعلام کرد که در پایان این دوره وفادارترین و لایقترین آنان به طور دائم به این مقام گمارده خواهد شد. اما کسی که پنهانی قول این مقام را به او داده بود سرهنگ گردانی بود که گارد کاخ را بنیان گذارده بود ــ و او کسی جز همان کاسیو کائریای دلیر نبود که اگر این داستان را با قدری دقت خوانده باشید ممکن نیست نام او را فراموش کرده باشید ــ همان مردی که آن آلمانی را در آمفیتآتر کشت، همان مردی که گروهان خود را از کشتار ارتش واروس بازگرداند، و سپس آن سه پل را حفظ کرد؛ و نیز همان مردی که راه خود را در میان متمردان در اردوگاه بُن گشود و در آن صبح زود هنگامی که آگریپینا و دوستانش میباید با پای پیاده تحت حفاظت وی از اردوگاه خارج میشدند کالیگولا را بر شانههای خود سوار کرده بود. اکنون موهای کاسیوس سفید شده بود، با اینکه هنوز شصت سال نداشت، قدری خمیده بود، و دستهایش به خاطر تبی که او را در آلمان تا سر حد مرگ برد میلرزید، اما هنوز شمشیرزنی شایسته بود و به عنوان دلیرترین مرد رم شهرت داشت. روزی یکی از سربازان گارد دچار جنون شد و نیزه در دست در حیاط کاخ دیوانهوار برای کشتار به دویدن پرداخت. فکر میکرد دارد شورشیان فرانسوی را میکشد. همه فرار کردند، مگر کاسیوس که گرچه مسلح نبود برجای ماند تا مرد دیوانه به او یورش آورد، آنگاه با آرامش دستور میدان مشق داد: «گروهان، ایست! سلاح بر زمین!» و مردک دیوانه که اطاعت از این دستورها برایش به صورت طبیعت ثانوی درآمده بود، ایستاد و نیزهاش را به زمین گذاشت. کاسیوس دوباره دستور داد: «گروهان، عقبگرد! بدو رو!» و بدین ترتیب او را خلع سلاح کرد. در آن موقع کاسیوس نخستین فرمانده موقت گارد بود و هنگامی که مارکو به قصد مرگ تحت محاکمه قرار گرفته بود افراد گارد را تحت فرمان نگاه داشت.
زیرا انتصاب مارکو به استانداری مصر تنها نیرنگی از جانب کالیگولا بود، همانگونه نیرنگی که تیبریوس با سیانوس بازی کرده بود. مارکو را هنگامی که در استیا به کشتی سوار میشد دستگیر کردند و به زنجیر کشیدند و به رم آوردند. مارکو متهم شد که موجبات مرگ آرونتیوس و شمار دیگری از مردان و زنان بیگناه را فراهم آورده است. کالیگولا به این اتهام جرم دیگری را هم افزود، و آن این بود که مارکو مرتکب قوادی شده، و کوشیده است کالیگولا را گرفتار عشق همسر خود سازد ــ وسوسهای که، تصدیق میکند، در آن بیتجربگی جوانی چیزی نمانده بود که خود را بدان تسلیم کند. مارکو و آنیا هر دو وادار به خودکشی شدند. در شگفت شدم که چه آسان خود را از شر مارکو آسوده کرد.»
حجم
۶۲۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۵۶۸ صفحه
حجم
۶۲۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۵۶۸ صفحه