دانلود و خرید کتاب سر نثار مازیار عارفانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب سر نثار اثر مازیار عارفانی

کتاب سر نثار

ویراستار:مونا محمدنژاد
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب سر نثار

کتاب سر نثار نوشتۀ مازیار عارفانی و ویراستۀ مونا محمدنژاد در انتشارات سیب سرخ به چاپ رسیده است. این کتاب در دستۀ داستان‌های ایرانی قرار دارد و به‌شکل اول‌شخص روایت می‌شود. نویسنده‌ای تهیدست و درمانده، در شهری بزرگ و غریب افتاده است در حالی که قادر به نوشتن نیست؛ اما ناامید هم نمی‌شود.

درباره کتاب سر نثار

کتاب سر نثار در دستۀ داستان‌های ایرانی است و به‌شکل اول‌شخص روایت می‌شود. راوی داستان، جوانی است که به قصد نویسندگی و تبدیل شدن به نویسنده‌ای مشهور از شهرستان به تهران آمده است. او تمام داروندارش را برای ماندن در این شهر باخته است؛ اما نه دیگر پول اجارۀ خانه دارد و نه حتی پول پرداخت پول آب و برق. نه ناشری داستان‌هایش را چاپ می‌کند، نه در انتشاراتی کاری برایش پیدا شده است، نه در محافل روشنفکری و ادبی جایی دارد و نه حتی پول رفتن به کافه در اختیارش است.

با همۀ این اوصاف، شخصیت داستان سر نثار حاضر است هر کاری بکند تا در تهران، شهر آرزوهایش بماند. سختی‌ها را پشت سر بگذارد و سر فرصت شاهکارهایش را بنویسد. او تا پیش از به تهران آمدن هم چیز خاصی ننوشته بود چون فکر می‌کرد برای نویسنده شدن باید به تهران بیاید. او به دام یک لذت ماروخیستی افتاده بود. اینکه هر روز در خیابان‌ها راه بیفتد، روزنامه بخرد، شغل‌های قسمت نیازمندی‌ها را علامت بزند. این وضعیت نامساعد به او سرخوشی لذت‌بخشی می‌داد. او در این مدت با کسانی که هم‌وضعیت بودند دم‌خور شده بود. همگی هر روز کنار دکه‌ای به اسم دکۀ مرزبان جمع می‌شدند. افراد ماجراجویی که به‌دنبال نقطۀ عطفی در زندگی بودند. از آن‌ موقعیت‌های ناب تا آن‌ها را معروف می‌کند. این خواستۀ مشترک باعث می‌شود کنار یکدیگر قرار بگیرند.

خواندن کتاب سر نثار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به همۀ دوستداران داستان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سر نثار

«یک روز صبح همین که گرگوار سانسا از خواب اشفته‌ای پرید، در رختخواب خود به حشره‌ی تمام‌عیار عجیبی مبدل شده بود.» اما در تهران اصلاً از این خبرها نبود؛ من هر روز صبح زود برمی‌خاستم از خواب، چند کیلومتر پیاده می‌رفتم تا از دکه‌ی مرزبان، پیرمرد روزنامه‌فروش خنزرپنزری، یک همشهری و چند نخ سیگار بخرم و او هر بار دست بکشد به ریش زرد و سفید و طلایی‌اش و چیزی درباره‌ی اوضاع و احوال مملکت و جهان بگوید که هرگز کسی از هیچ تحلیلگر سیاسی یا سیاستمدار یا اقتصاددانی نشنیده باشد. سال‌های سال روزنامه‌فروشی انگار به او یک‌جور قدرت ماورای بشری داده بود و من به شخصه می‌توانم او را فقط با نوستراداموس مقایسه کنم...

من تمام جنگ ها، جشن ها، قربانی ها، پادشاهان، شاعران، عاشقان، دیوانگان، رهیدگان، لهیدگان، جادوگران، قیام کنندگان، سرکوبگران، صالحین، عارفین توابین، خناثین، سوگواری‌ها، ستایش‌ها، اوراد تاریخ جهان را بی آن‌که بدانم و بخواهم به یاد بیاورم، در خون بدوی خویش یافته‌ام از وقتی جای تو نوشته‌ام و در غیاب تو و در غیاب کله‌ی جست‌وجوگر منصور و در حضور جنازه‌ی مطهر او، با خودکار که نه، با خون خویش که نه، در خون خویش که نه، بر خون خویش که نه، از خون خویش در حال نوشتنم.»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۸۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

حجم

۴۸۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

قیمت:
۱۵,۲۰۰
تومان