دانلود و خرید کتاب برهوت سفید منوچهر بایندری
تصویر جلد کتاب برهوت سفید

کتاب برهوت سفید

انتشارات:سنجاق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب برهوت سفید

کتاب برهوت سفید نوشتهٔ منوچهر بایندری است. نشر سنجاق این رمان ایرانی را به‌صورت الکترونیک منتشر کرده است.

درباره کتاب برهوت سفید

کتاب برهوت سفید رمانی ایرانی نوشتهٔ منوچهر بایندری است. این رمان برندهٔ جایزهٔ ادبی دوسالانهٔ ملی بوشهر سال ۱۳۹۸ شده است. «صمد طاهری» نویسندهٔ این کتاب را شایسته تقدیر دانست. کتاب «برهوت سفید» نخستین‌بار در سال ۱۳۹۷ و بار دوم با ویراست جدید در سال ۱۴۰۳ به چاپ رسید. اگر به آثار «بهومیل هرابال» و فضاهای روشن‌فکرانه در رمان علاقه‌مند هستید، این رمان را بخوانید.

نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر- مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آن‌ها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی می‌کند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزه‌ای (داستان و رمان، کتاب‌های علمی، کتاب شعر، تبدیل پایان‌نامه به کتاب و…) را می‌پذیرد. کتاب‌ها با این انتشارات، منتشر می‌شوند، می‌توانند به‌دست میلیون‌ها مخاطب برسند و نویسنده می‌تواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که می‌خواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کرده‌اند و اکنون می‌خواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.

خواندن کتاب برهوت سفید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌‌های ایرانی و علاقه‌مندان قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب برهوت سفید

«من اول گرفتم.

نه من اول گرفتم.

با بغض نگاه یکدیگر کردیم. معلوم بود که هیچ طرفی حاضر نیست کوتاه بیاید. گنجشک بیچاره جیک‌جیک می‌کرد و نمی‌فهمید چه سرنوشتی در انتظار اوست. من سر کوچک و گردن باریک او را در پنجه گرفته بودم. سر در تصرف من بود و بدن که بزرگ‌تر بود، در چنگ حریف بود. گفت ولش کن اینجوری تلف میشه. با غیظ گفتم چرا تو ولش نمی‌کنی؟ گفت اول من دیدمش. گفتم با هم دیدیمش. تنها جایی بود که کوتاه آمدم. دلم برای گنجشک بیچاره می‌سوخت. چشم‌هایش داشت از حدقه می‌زد بیرون و تنش به لرزه افتاده بود. صدای ناامیدانه‌ای که شبیه صدای پرنده نبود از گلوی نحیفش بیرون می‌زد. گفت تو همیشه همین جوری؛ و تلخ نگاهم کرد. گفتم نه من، نه تو، بگذاریم بیچاره بره پی کارش. پوزخند زد گفت خیلی زرنگی می‌خوای من ول کنم که تو صاحبش بشی. گفتم می‌شماریم وقتی شد سه هر دومون ول می‌کنیم. گفت تو اول ول کن. بعداً من خودم می‌ذارمش بره. گفتم خیلی پررویی. با دست چپم که آزاد بود کوبیدم به سینه‌اش. کلافه‌ام کرده بود. او هم کوبید به سینهٔ من. دعوایمان شد. از دو طرف کشیدیم. سر گنجشک کنده شد. تن گنجشک هنوز جان داشت. تقلا می‌کرد. پسرک مثل کسی که آتش در دستش باشد آن را انداخت زمین. من هم سر کوچک و بی‌گناهش را انداختم. انگار اگر نمی‌انداختم گناه قتل همه‌اش به گردن من می‌افتاد. تا چند لحظه بهت زده به گنجشک خیره ماندیم. وحشت کرده بودیم. خود من چند بار پرنده شکار کرده بودم، حتی سر بریده بودم؛ اما این چیز دیگری بود. بوی جنایت می‌داد. هر دو پشیمان شده بودیم. کاش یکی از ما گذشت کرده بود. از هم جدا شدیم بی‌حرف. خاموش و گناهکار. لذت بهار بی‌رنگ شده بود. تن گنجشک کوچکی زیر آن درخت بزرگ بی‌تقلا شده بود. لاشهٔ کوچک مثل لکهٔ بزرگی روی وجدان من و همکلاسی‌ام افتاده بود. بعداً نه من و نه او این ماجرا را برای کسی تعریف نکردیم و من اولین بار است بعد از آن همه سال که جرآت کرده‌ام دربارهٔ آن حرف بزنم و بنویسم. من و همکلاسی‌ام این ماجرا را مثل رازی میان خودمان نگه داشتیم. این راز، من و او را به یکدیگر نزدیک‌تر کرد. این نخستین بار بود که یک جنایت مشترک، دو روح را به یکدیگر نزدیک کرده بود. قتل آن گنجشک همیشه در زندگی روی وجدان من سنگینی می‌کرد. حالا هم که دارم درباره‌اش می‌نویسم احساس خوبی ندارم و مطمئنم این سرافکندگی و پشیمانی را با خود به گور خواهم برد. چیزی شبیه ماجرای این گنجشکک بعدها باعث شد که من به آسانی اولین عشقِ زندگی‌ام را از دست بدهم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۷۴ صفحه

حجم

۱۴۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۷۴ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
تومان