دانلود و خرید کتاب پنجره بالایی ریموند چندلر ترجمه فتح‌الله جعفری جوزانی
تصویر جلد کتاب پنجره بالایی

کتاب پنجره بالایی

انتشارات:نشر آناپنا
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پنجره بالایی

کتاب پنجره بالایی نوشتهٔ ریموند چندلر و ترجمهٔ فتح الله جعفری جوزانی است. نشر آناپنا این رمان آمریکایی را منتشر کرده است.

درباره کتاب پنجره بالایی

کتاب پنجره بالایی حاوی یک رمان آمریکایی است که به قلم یکی از پایه‌گذاران رمان پلیسی واقع‌گرایانه نوشته شده است. این رمان که ۳۶ فصل دارد، در حالی آغاز می‌شود که راوی از خانه‌ای می‌گوید که در خیابان درِسدِن در قسمت اوکنولِ شهر پاسادینا بود. یک خانهٔ بزرگِ محکم با دیوارهای آجر قرمز، بوم سفالی قرمزِ مایل به قهوه‌ای با تزئین سنگ سفید. راوی می‌گوید که پنجره‌های جلویی طبقهٔ پایین سُربی بودند و پنجره‌های طبقهٔ بالا مانند خانه‌های روستایی، یک عالمه تزئینات سنگ‌کاری مصنوعی به سبک روکوکو دورشان بود. ماجرای این خانه چیست؟ بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب پنجره بالایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ریموند چندلر

ریموند تورنتون چندلر، زادهٔ ۲۳ جولای ۱۸۸۸ بود. او ۲۶ مارس ۱۹۵۹ درگذشت. او فیلم‌نامه‌نویس و رمان‌نویسی آمریکایی بود که در شیکاگو به دنیا آمد و سال‌های ابتدایی زندگی‌اش را به‌همراه والدین، خاله و دایی‌اش در نبراسکا گذراند. چندلر به‌خاطر شرایط سخت مالی در دورهٔ رکود بزرگ اقتصادی، برای امرار‌معاش به نویسندگی روی آورد و رمان‌نویسی را به‌صورت خودآموز فرا گرفت. ریموند چندلر در طول عمر خود ۲۳ داستان کوتاه منتشر کرد؛ بااین‌حال کتاب‌خوان‌ها از میان این آثار نسبتاً اندک تنها ۱۵ داستان را می‌شناسند. ۸ داستان دیگر که از جمله بهترین آثار او هستند نزدیک به یک ربع قرن در میان صفحات کاهی مجله‌های پالپ (عامه‌پسند) مدفون بودند (این ۸ داستان عبارتند از «قاتل در باران»، «مردی که سگ‌ها را دوست داشت»، «پرده»، «دختر را محاکمه کن»، «سنگ یشم ماندارین»، «بی‌سیتی بلوز»، «بانوی دریاچه» و «جنایتی در کوهستان رخ نداده»). ریموند چندلر در سال ۱۹۵۰ مجموعهٔ داستان‌های کوتاه خود را با عنوان «هنر بی‌دردسر قتل» منتشر ساخت، اما این کتاب هیچ‌یک از ۸ داستان منتشرنشده‌اش را شامل نمی‌شود.

بخشی از کتاب پنجره بالایی

«بعد از یه مدت طولانی از جایی که قایم شده بودم اومدم بیرون و دوباره ایستادم و به دور و وَرِ اتاق نگاه کردم. رفتم اسلحه را ورداشتم و خیلی با احتیاط پاکش کردم و دوباره گذاشتمش زمین. سه‌تا ته سیگاری را که رُژِ لب روشون بود از توی زیرسیگاری روی میز ورداشتم و بردمشون توی دستشویی و انداختمشون توی توالت و سیفون را کشیدم. بعد گشتم دنبال لیوان دومی که اثر انگشت زنه روش بود. لیوان دومی اونجا نبود. لیوانی را که نصف یه مشروبِ بی‌جون توش بود ورداشتم و بردم توی آشپزخونه و آبش کشیدم و با حولهٔ ظرف‌ها پاکش کردم.

بعد نوبت بدجنسی شد. روی موکت کنارِ صندلی وانیر زانو زدم و اسلحه را ورداشتم و دستم را بردم واسه اون دستِ خشک شده که عین استخون شده بود. اثر انگشت‌هاش خوب نمی‌شدن، اما بالأخره اثر انگشت می‌شدن و مالِ لوییز مورنی نبودن. اون اسلحه یه قبضهٔ کائوچوییِ مشبک داشت که یه تیکه از سمت چپ زیر پیچش شکسته بود. روش اثر انگشت نمی‌موند. یه اثر انگشت سبابه گذاشتم روی سمت راست لوله‌اش، دوتا روی ضامن، اثر شصتش را هم گذاشتم روی قسمت صافِ سمت چپ، پشت فشنگ‌خورهاش. به‌اندازهٔ کافی خوب بود.

یه نگاه دیگه به دور و وَرِ اتاق نشیمن انداختم.

نورِ آباژور را گذاشتم روی یه درجه پایین‌تر. هنوز هم زیادی روی اون صورتِ زردِ مُرده می‌درخشید. درِ ورودی را واز کردم، کلید را درآوردم و پاکش کردم و دوباره گذاشتمش توی قفل در. در را بستم و چفتش را هم پاک کردم و راه افتادم رفتم سراغ اون ماشین مرکوری.»

کاربر ۳۵۶۶۰۹۳
۱۴۰۳/۰۶/۱۹

زمان داستان نحوه روایت و شخصیت ها برام جذاب نبود و از خوندنش منصرف شدم

حجم

۲۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۰۰ صفحه

حجم

۲۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۰۰ صفحه

قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
تومان